< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

98/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تلف مبیع/ اقوال و ادله در مسئله پرداخت قیمت

-توجیه اول محقق اصفهانی ره: اضافه لُبّیه[1]

اما توجیهی که می کنند و بعد همین توجیه را هم مخدوش می دانند، که اضافه را اضافه لبیه می دانند. به این طریق که استعمال مضاف و مضافٌ الیه تارةً برای این است که ما با این می خواهیم حکایت بکنیم از 2 امری که بینشان اضافه و نسبت هست، مثل این که می گوییم غلام زید. در کلمه غلامُ زیدٍ 2 شیء داریم، و یکی غلام و دیگری زید. نسبت ملکیت. که این غلام ملک زید است و اختصاص به زید دارد. غالباً در باب اضافات این معنا منظور است که می خواهیم بگوییم نسبت بین مضاف و مضافٌ الیه برقرار است.

و أخری این است که حکایت از آن نسبت که معنای مطابقی اضافه هست نمی خواهید داشته باشید، بلکه می خواهید حکایت بکنید از خصوصیتی که برای حکایت از آن خصوصیت از اضافه حقیقیه استفاده کردید.مثل این که گفته می شود غلام ابنک. یا جاریة زوجتک. ماء وردک یا حب رمانک. اگر این شخص اناری پیشش نمانده است، ولی می گویند این دانه انار توست. مثل غلام زید نیست. این جا می خواهد این خصوصیت را بگوید که این ماء همان ورد هست و حب همان رمان هست. و لو این که الآن ورد و رمانی نمانده است. از این اضافه تعبیر می کنند به اضافه لبیه و در باب اضافه لبیه می شود شیء واحد اضافه بشود به 2 چیز. الآن در این جا ورد اضافه شده است به کاف خطاب، و ماء به ورد اضافه شده است. در ما نحن فیه هم همین طور قیمة اضافه به بغل بشود و اضافه به یوم هم بشود.

قیمة البغل حاکی از مقدار خاصی از مالیت باشد که مضاف به یوم المخالفه هست حقیقةً و لباً. اضافه قیمت به بغل و مجددا به یوم، برای نظر به قیمت خاصه است که برای بغل هست. در آن روز قیمت خاصی دارد کما این که در روز های قبل و بعد قیمت های دیگری داشته است. این توجیه است.

ولی خود مرحوم حاج شیخ رض می فرمایند این توجیه را نمی توانیم قبول کنیم. آن امر خاص وجود دارد، ورد و رمان مال مخاطب بوده است. حَب را اضافه می کند به رمان و رمان را اضافه می کند به ضمیر خطاب، خصوصیت وجود دارد. ولی این جا خصوصیت وجود ندارد.

قیمت در صورتی می شود بگوییم خصوصیت در او هست که عبارت باشد به مقداری از درهم و دینار. کما این که چون قدار خاصی از درهم و دینار قوامش به اضافه نیست، بلکه قیمت یک اضافه بیشتر ندارد، و آن اضافه به این یوم است. خود قیمت فی حد نفسه مشعر به یک حد خاصی نیست. ولی قیمت فی حد نفسه معنا ندارد. امر تعلقی است، قیمت بدون شیء ای که صاحب قیمت هست معنا ندارد. باید اضافه بشود به بغلی یا شیء دیگری. بر خلاف ماء وردک یا حب رمانک که و حَب و ماء به تنهایی معنا دارد. لذا یک اضافه برای این قیمت نمی شود بیشتر فرض کرد غیر از همان اضافه به یوم.

اگر بگویید که قیمت را به معنای مالیت بگیرید، گرچه مالیت فی حد نفسه وجود خارجی ندارد و همیشه در ضمن اشیائی است که دارای مالیت اند. ولی مفهوم مالیت یک مفهومی است قابل تصور. لذا بحث می کنیم از مالیت اشیاء می آید. اگر قیمت به معنای مالیت باشد فی حد نفسها ذات اضافه به شیئی هست و در او اضافه وجود دارد. یعنی باید بگویید قیمت چه چیزی، قیمت با قطع نظر از ما له القیمة معقول نیست.

حالا اگر بحث اضافه مطرح شد، دوباره آن 2 اشکالی که ایشان فرمودند زنده می شود. لذا از این توجیهی که خودشان ابداع فرموده اند منصرف می شوند و می فرمایند باید راه آخَری را پیدا بکنیم. نقل دیگری در این حدیث شریف هست که طبق آن اصلاً مواجه با این بیانات نیستیم. لذا مرحوم حاج شیخ رض طبق همین ظاهر حدیث که در مکاسب نقل شده است مشی کرده اند.

0.0.1 -توجیه دوم: اضافه صفت به حال متعلق شیء

خودشان یک توجیه آخَری را بیان می کنند. می فرمایند قیمة گرچه اضافه به بغل شده است و بغل اضافه به یوم المخالفه اضافه شده می گوییم شبیه زیدٌ فاضلٌ ابوه. صفت به حال متعلقش هست. نسبت به او داده اند از باب این که متعلق اوست. در این جا هم گفته بشود که قیمةُ بغلِ یومٍ، از باب اضافه به متعلق باشد. اگرچه قیمت به ظاهر اضافه به بغل هست ولی به حسب معنا قیمتی که اضافه به یوم شده است می باشد.

یوم المخالفة ظاهراً ظرف بغل است اما در واقع قیمة یوم المخالفة برای بغل است. پس یوم المخالفة ظاهراً مضافٌ الیه بغل است ولی لباً مضافٌ الیه برای قیمة است.

ولی مع ذلک می فرمایند این هم باز خالی از اشکال نیست. ارجاع یوم المخافه به یوم در صورتی است که اختصاص بغل به یوم المخالفة بی معنا باشد. برای این که بغل در هر روزی خصوصیاتی دارد. مثلاً در 3 ماه خصوصیات این حیوان تفاوت دارد. گاهی از اوقات مشهود هم هست. بغل یوم المخالفة این طور نیست که بی معنا باشد که مجبور باشید بگویید اختصاص به قیمت دارد. یوم المخالفه همانطور که اختصاص به قیمت پیدا بکند معنا دارد، اگر اختصاص به بغل هم پیدا بکند معنا دارد.

این بیان هم برای این است که معیار را در باب قیمت، قیمت بغل یوم المخالفة بدانید که بنابر اوصاف یوم المخافه چه قیمتی پیدا میکند. بنابرین از باب وصف به حال متعلق موصوف هم در جایی است که معنا نداشته باشد و چاره ای جز او نداشته باشیم. اوصاف هم کاملاً در ارتفاع و تنزل قیمت اثر دارد. پایش بشکند یک قیمت دارد، پایش سالم باشد یک قیمت دارد. منشأ است. فإلی هنا حلی برای این اشکال در حقیقت پیدا نشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo