< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

99/03/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عقد صبی

0.0.1- -وجه اظهریت قول سوم

آیا موضوع دفع اموال یتامی خصوص رشد است چه به بلوغ برسند یا نرسند، یا بلوغ است چه رشید بشوند یا نشوند. یا بلوغ است و شرط رشد و یا بلوغ است و رشد. در بین این احتمالات چهارگانه اظهر الاحتمالات این است که باید هم بالغ باشند و هم رشید. یکی از این 2 اگر نبود جواز یا وجوب دفع اموال یتامی به آنها نیست. چرا اظهر الاقوال و الاحتمالات این است.

جهتش این است که کلمه حتی ظاهرش این است که برای غایت به این معنا که ابتلای یتامی واجب است که استمرار پیدا کند از زمان احتمال رشد تا زمان بلوغ واستیناس رشد تفریع بر ابتلاء مستمر تا حال بلوغ است. کأنه چنین گفته شده است، هر گاه یتامی را اختبار کردید اگر از آنها حالت رشد به دست آمد اموالشان را به آنها دفع کنید. بنابرین همانطور که بلوغ دخالت دارد به عنوان موضوع در این حکم رشد هم دخالت دارد نه به عنوان موضوع مستقل آخَر که یکی از محتملات در مسئله بود. موضوع امرٌ واحدٌ مرکبٌ من جزئین یکی بلوغ و دیگری رشد.

صاحب جواهر هم همین احتمال را تقویت می کند، ولکن از راه آخَری در مدعا در حقیقت همین معنا را تقویت می کند که موضوع جواز یا وجوب دفع 2 چیز است، موضوع امری مرکب است بلوغ و رشد با هم. می فرماید ﴿و ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح﴾ اذا را شرطیه و ظرفیه می دانند. اذا برای غیر ظرف باشد و شرط نباشد نادر است، و نباید اذا در آیه شریفه را بر وجه نادر حمل کنیم. معنا این است که زمان بلوغ النکاح اگر بلوغ النکاح حاصل شد ابتلاء تمام و اگر حاصل نشد ابتلاء باید باشد. بنابرین پس بالغ رشید هم اگر قبل البلوغ رشد او را نتوانستید اختبار بکنید نمی توانید اموالشان را بهشان بدهید. شرط که عبارت هست از اختبار تا زمان بلوغ اگر محقق شد، یدفع الیهم اموالهم. اگر شرط محقق نشد، لا یدفع الیهم اموالهم. شرط چیست؟ اختبار مستمر تا زمان بلوغ. بنابرین اگر استیناس رشد از آنها نشود قبل از بلوغ، حجر و منع از تصرف برای آنها ثابت است.

-اشکال فرمایش صاحب جواهر ره[1]

این فرمایش ایشان مورد خدشه واقع شده است. زیرا در این که ما یک معنایی را بخواهیم از یک لفظی استظهار بکنیم، آیا استظهار صرف همان قواعد ادبی است یا این که متفاهم عرف و ظهور عرفی معیار و میزان است. عرف عام از کلمه حتی غایت می فهمند. وقتی گفته می شود و ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح، از این غایت و مغیا می فهمند، کأنه اگر بپرسند تا کی؟ می گویند: معلوم است حتی اذا بلغوا النکاح نه این که از حتی اذا بلغوا النکاح شرطیت بفهمند. جمله را شرط و جزاء قرار بدهیم و مجموع را غایت حتی این احتمال قطعاً مؤونه می خواهد و قطعاً مخالف فهم عرفی است. اولاً باید قائل به تقدیر هم بشوید که خلاف اصل است. مجموع شرط و جزاء را جزاء حتی قرار بدهید.

به این معنی وابتلوا الیتامی تا زمانی که به بلوغ برسد و اذا بلغوا النکاح فادفعوا الیهم اموالهم، این را باز ربط بدهید به و ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح و این معنای غیر سلیس است و لذا حتی را به معنای غایت و اذا را هم به معنای شرط معنا نمی کنیم و فقط زمانیت را ازش استفاده می کنیم، ابتلوا الیتامی تا زمانی که بلغوا النکاح و موارد زیادی اذا از معنای شرطیت منسلخ شده علی الخصوص در جایی که قرینه هم بر آن داشته باشیم.

در این جا یک اشکالی به ذهن می رسد، و آن این است که اگر وجوب ابتلاء مغیا بشود به بلوغ بنا بر وجهی که مرحوم صاحب جواهر اختیار کردند که اذا را شرطیه قرار دادند واضح است که این اشکال خیلی قوت پیدا می کند و آن این است که ابتلاء تا زمانی است که برایتان واضح بشود که این ها به بلوغ رسیده اند. به بلوغ که رسیدند دیگر ابتلاء نمی خواهد. مفهومش این می شود که اگر به بلوغ رسیدند و اختبار هم نداشتیم، به مجرد این که به بلوغ رسیدند می توانیم اموالشان را بهشان بدهیم؟ جزاء ینتفی بانتفاء شرط، اگر بلوغ النکاح محقق شد، تا زمانی که بلغوا النکاح اختبار لازم بود، اگر باز هم اختبار لازم باشد تقیید به بلوغ النکاح معقول نیست.

و لو این که اختباری در کار نبود که آیا رشد دارند یا ندارد، کسی ملتزم به این حرف هست؟ ظاهراً التزام به این حرف نه بنا بر مسلک صاحب جواهر و نه بنا بر بیانی که به عنوان اظهر الاحتمالات که موضوع مرکب داشته باشیم عرض کردیم، هست.

تخلص از این ها این است که آیا این اشکال از منطوق این آیه شریفه استفاده می شد. ظرف عدم ثبوت رشد، در منطوق که نیست، از مفهوم هست. و ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح خصوصا با فرمایش صاحب جواهر؛ اگر بگوییم کی گفته است که این جا مفهوم دارد، اگر قائل به مفهوم در این جا به اعتبار قرینه ای که در این جا وجود دارد، قائل به عدم مفهوم برای غایت شدیم، این اشکال اساسی نخواهد داشت.

بین حکم و موضوع باید یک تناسبی باشد، تناسب بین حکم به وجوب ابتلاء و اختبار با موضوعی که عبارت هست از یتامی اقتضاء دارد که ما برای غایت در این جا مفهوم قائل نشویم، و این ابتلاء باید باشد. یتامی را چرا باید ابتلاء کرد؟ برای خاطر این که ببینیم رشد دارند یا ندارند، بلوغ مهم نیست. سر این که ابتلاء یتامی باید بشود این است که ببینیم آیا این ها ملکه اصلاح مال دارند یا ندارد، به این رشد در این جهت در حفظ مال رسیده اند یا نه. غالباً چون همراه بلوغ وجود پیدا می کند عنوان بلوغ آمده است و الا عنوان بلوغ به عنوان تمام الموضوع نیست. عنوان بلوغ حاکی و کاشف از این است که غالباً بلوغ و رشد توأمان اند.

پس اختبار بعد البلوغ ایضاً استمرار دارد تا زمانی که برای شما رشد منکشف بشود. اگر به نکاح رسیدند و لو این که استیناس رشد نشده است، ابتلاء را ادامه بدهید تا برای شما واضح و روشن بشود که رشد پیدا کرده اند. پس باید 2 رکن که عبارت هست از بلوغ و رشد هر 2 حاصل بشود و مؤید آیه شریفه بعد فإن آنستم منهم رشداً که مفهوم این است که اگر استیناس رشد نشده است اموالشان را به آنها دفع نکنید.

پس حاصل معنای آیه شریفه این می شود – و الله العالم – وابتلوا الیتامی اذا بلغوا و صار ابتلاء قبل البلوغ که موجب استیناس رشد از آنها بعد البلوغ، یعنی اختباراتی که کردیم موجب شد که بفهمیم این آقا رشد دارد پس فادفعوا الیهم اموالهم. اگر نگوییم دلالت دارد بر این که استمرار ابتلاء داشته باشد، حداقل این است که ساکت است. پس اگر اختباری قبل البلوغ نشد مثلا فراموش کردند و یا معصیت کردند و اختبار نکردند، بعد البلوغ ظاهر آیه این است که واجب نیست. ولی مسئله رشدشان را باید احراز بکنند تا احراز نشود جواز یا وجوب دفع اموالشان به آنها را ندارد.

پس الی هنا تصرفات صبی ممیز چون بالغ نیست جائز نخواهد بود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo