< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

99/03/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عقد صیی

مشروعیت عبادات صبی از حدیث «رفع القلم»

به خاطر این که تارةً این است که صرف حسن ذاتی عمل و مصلحت موجوده در عمل با قصد قربت برای عنوان عبادت کافی است و این عمل قبول می شود. که دیگر دلیلی لازم نداریم و امری نمی خواهد. اگر هم این حرف و مبنا را قبول نداشته باشیم. تحقیق این است که در باب عبادات مطلق طلب کفایت می کند و طلب لزومی را نمی توانیم ادعاء کنیم و این قابل اثبات نیست. طلب غیر لزومی هم کافی است در صدق عبادت کافی است و اعمال عبادی صادره از صبی ولو طلب لزومی ندارد، اما مطلق طلب وجود دارد و امتنان در مثل حدیث رفع قلم اقتضا دارد که اعمال او صحیح باشد. بناءً علی هذا ملازمه ای بین رفع قلم تکلیف از یک طرف و عدم مشروعیت عبادات صادره از صبی از طرف دیگر نخواهد بود.

ثانیاً اگر بنا باشد عبادات صادره از صبی مشروعیت نداشته باشد و مستند به رفع القلم شود، خلاف امتنان است. علی الخصوص صبی ای که نزدیک به زمان بلوغش باشد گفته شود نمازت مشروعیت ندارد و لغو است، ممکن است بعداً اصلاً نماز نخواند، این چگونه امتنان است. بناءً علی هذا چنین ملازمه ای را نسبت به این حدیث نمی توانیم اثبات کنیم. بنابرین تکالیف غیر لزومی مثل تمام اوامری که در باب مستحبات وارد شده است بگوییم شامل صبی شود هیچ اشکالی ندارد. نماز شب و یا بعضی از نماز های مستحب و بعضی از روزه های مستحب که رسیده است همان دلیلی که وجود دارد بگوییم که شامل بالغ و غیر بالغ بشود نه تنها بر صبیان ثقیل نیست حتی بر بالغین نیز ثقلی ندارد چون لزوم که ندارد.

و بعضی ادعاء کردند همان اوامر وجوبی که نسبت به بالغین است همان ادله نسبت به صبی به عنوان امر استحبابی است، که بنابرین همان دلیل بر این که ﴿اقیموا الصلاة و آتوا الزکاة[1] ، نسبت به صبی یک امر استحبابی است چون چیزی به عنوان واجب در حق آنها نیست. این مطلب که باب مستحبات به روی صبی باز است به نفس همان ادله استحباب اعمال مستحبه، و آنچه که ثقل است بر صبی از او برداشته باشد، مویدش روایاتی مثل (اذا بلغوا الحلم کتبت علیه السیئات) پس قبل از بلوغ قلم کتابت سیئات از صبی مرفوع است نه مطلق قلم. لذا آنچه له صبی است بر او نوشته می شود. اگر صبی توفیق زیارت پیاده حضرت سید الشهداء علیه السلام برایش حاصل شد، یا زیارت حضرت رضا سلام الله علیه قطعاً قبول است. سیئات لا تکتب، اما معنایش این نیست که حسنات لا تکتب. تخصیص زده شده. پس هر حکم الزامی که مخالفتش سیئه باشد لا تکتب ولی مستحبات و افعال حسنه چه حسن عقلی داشته باشد و چه حسن شرعی، این ها از صبی برداشته نمی شود. چون کلفتی نیست اولاً و له است نه علیه و این معنا با عنوان رفع قلم و امتنان سازش دارد.

حاصل ما ذکر

مرفوع در «رُفع القلم عن الصبی» قلم حکم تکلیفی است، و احتمال این است که مرفوع رفع خصوص تکلیف باشد، به اعتبار مورد روایت که در رابطه با رجم مجنونه بود. اگر این باشد، احکام وضعیه خارج اند. احتمال دوم این است که اصلاً ذات قلم از صبی برداشته شده است. از باب حقیقت ادعائیه سکاکی که آثار مکتوب بالقلم است یعنی جمیع آثار مکتوبه بالقلم از صبی برداشته شده است، کنایه از او گفته بشود خود قلم برداشته شده است. آثار مکتوبه اعم باشد از احکام تکلیفی و احکام وضعی و مثل چیزهایی که اصلاً بحث حکم نیست و مطلق آثار برداشته می شود که باید بگوییم صبی جنب نمی شود کما این که قصاص هم نباید بشود و برای فعل صبی هیچ گونه اثری نیست.

احتمال سوم این باشد که قلم برداشته شده باشد، خصوص آثار مترتبه بر افعال صادره عن عمدٍ، کما این که مؤید این روایت است که (عمد الصبی و خطأه واحد) احتمالی که عن عمدٍ اثر دارد، خصوص این اعمال اگر از صبی صادر شد اثر ندارد. نه مطلق اعمال صادره از صبی اثر نداشته باشد. بنابرین افعالی که بر ذات آن افعال اثر مترتب می شود، این ها خارج می شود. خود این فعل محقق می شود جنب می شود دیگر التفات و عدم التفات دخالت ندارد که اینها را بر می دارد. احتمال چهارم این که مراد از رفع، رفع وصف قلم باشد نه ذات قلم. یعنی رفع قلم از صفحه مکتوب، کنایه از سلب آثار یا مطلقاً یا آثار مذکوره در احتمال قبل که عبارت باشد آثار اعمال صادره از عمدٍ.

اظهر این احتمالات اینکه، اولاً مراد از رفع قلم هم رفع کتابت بر صبی است. آن قلمی که قابلیت وضع بر آن ها را دارد رفع شده است و ثقل که ثقل قلم وضع بر صبی است، این ثقل از صبی برداشته شده است. بنابر این معنا مطلق آثار یا آثار عن التفاتٍ از صبی یا آثاری که برای آنها وزر و ثقل است از صبی برداشته می شود. اما آثار ذات عمل برداشته نمی شود بنابرین اگر صبی عملی که موجب جنابت است از او صادر شد، جنب هست ولی وجوب غسل فعلاً ندارد، بالغ که شد وجوب غسل دارد. چنانکه کاری که موجب ضمان است از او صادر شد ضامن می شود ولی فعلیت ندارد اگر ولی او انجام نداد، بعد بلوغ از عهده ضمان باید تخلص پیدا کند. الآن چیزی بر عهده اش نمی آید، معنایش این نیست که ضامن نیست. در این امور قطعاً ضمان می آید، اما تخلص از او فعلیت ندارد. اگر ولی او انجام داد که داد، اگر انجام نداد بر عهده خود صبی است.

اعمال مستحبه هم عرض کردیم خروج موضوعی از این حدیث دارد. در باب مستحبات که وزری نیست به خاطر این که ثقلی ندارد، بالغ می تواند ترک کند چه برسد به صبی.

اگر رفع القلم به خصوص تکلیف مقید شود واضح است که مورد بحث ما را نمی گیرد، اگر این حدیث ناظر به احکام تکلیفیه باشد ربطی به بحث عقد صبی ندارد. عقد صبی که از احکام تکلیفیه نیست. اگر مطلق باشد چی؟ شامل عقد صبی نمی شود چرا که چیزی که ثقل بر صبی است مرفوع است. در جایی که صبی هیچکاره در عقد باشد، به صبی در اجراء صیغه اذن داده است، معامله ای که صبی در او نقشش نقش آلیت دارد، آلت است برای اجرای صیغه، در این جا این عقدی که فقط به عنوان اجرای صیغه از صبی صادر شده است، رفع القلم می گوید باطل؟ خیر، چون آثاری که ثقل بر صبی دارد را بر می دارد اما این ثقل بر صبی نیست بلکه بر ولی و مالک است هذا اولاً، ثانیاً خصوص اجراء صیغه چیزی است که نه له باشد و نه علیه، لذا موضوعاً از دائره رفع القلم خارج می شود. پس الی هنا دلیلی بر بطلان عقد صبی در جایی که ابزار باشد که مأذون در اجراء عقد است صحیح است، البته نه مأذون در تمام عقد بتمامه و الا معامله ای که و لو با اذن ولی ولی با استقلال صبی انجام بشود، باطل است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo