< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

96/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جریان استصحاب عدم تذکیه /برائت /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...

سخن در تحقیق و فرمایش محقق اصفهانی ره در تقابل حیوان مذکی و غیر مذکی که به کدام یک از اقسام تقابل است و حکم جریان اصالة التذکیه ویا اصالة عدم تذکیه در این اقسام چیست ؟

 

متن تقریر ...

صور تقابل اصالة التذکیه و اصالة عدم تذکیه

تقابل د ر تذکیه وعدم تذکیه به چهار صورت فرض دارد که دیروز دو فرض به نحو تضاد بیان شد که در یک صورت حالت سابقه برای هیچ یک از طرفین نبود لذا اصل برای هیچ کدام نبود فرض دوم اصل جاری می شود اما معارض داشت .

البته اولا باید اثبات شود تقابل به نحو تعارض است و الا فعلا صرف تصور است .

احتمال و تصور دوم

مذکی و غیر مذکی به نحو ملکه وعدم ملکه باشند که موضوع حلیت وطهارت حیوان مذکی است و موضوع حرمت ونجاست حیوان غیر مذکی، در این فرض غیر مذکی قابلیت تذکیه را داشته ومقتضی موجود بوده است ولی یا شرط مفقود شده و یا مانع ایجاد شده که تذکیه نشده و صورت اصالة عدم تذکیه به معنای عدم ملکه جاری نیست زیرا موضوع مذکی و غیر مذکی عبارت است از زهاق روح و مذکی یعنی ما زهق روحه مع الشرائط و غیر مذکی یعنی ما زهق روحه بدون شرائط یا مع المانع .

حیوان حی را نه عنوان مذکی صدق می کند و نه عنوان غیر مذکی و مقسم در اینجا حیوانی که زهاق روح شده و این حالت سابقه ندارد که اصالة تذکیه و یا اصالة عدم تذکیه جاری شود و هردو آنها در حال زهاق روح حادث می شوند ویقینا حالت سابقه ندارد تا استصحاب شود پس حیوان حی نه مذکی است نه غیر مذکی .

اشکال و احتمال

در حال حیات گرچه عنوان مذکی وغیر مذکی به نحو عدم وملکه سابقه ندارد اما یک نکته که عدم کونه مذکی به نحو سلب در مقابل ایجاب صادق است و عنوان عدم وملکه پس از زهاق روح است ولی عدم به معنی سلب مطلق در مقابل ایجاب مطلق، تناقض است وشیئ در تناقض حتما یک حالت را دارد و غیر مذکی به همه اشیاء صدق می کند وحتی به شجر وحجر ومدر هم می توان اطلاق غیر مذکی کرد پس این عدم در مقابل ایجاب حالت سابقه دارد و صدق هم می کند و عدم به معنای عدم ملکه چون موضوع ندارد صدق نمی کند و از باب سالبه به انتفاع موضوع است .

جواب اشکال

این حرف هرچند صحیح است اما خروج از فرض بحث است که ما در فرض عدم وملکه بحث می کردیم وشما بردید به مرحله چهارم که تناقض است و می خواهیم بحث کنیم الان بردید. اما بعنای عدم وملکه که تذکیه حالت سابقه ندارد، اصالة عدم تذکیه جاری نیست.

هرچند سلب مطلق لازمه اش سلب خاص که سلب تذکیه از مازهق روحه هم می شود و می شود اصالة عدم تذکیه جاری شود اما اثبات این لازم خاص به نحو اصل مثبت است که از عدم مطلق عدم ملکه را نتیجه می گیرد و اصل عدم تذکیه اثبات نمی شود زیرا این دو عنوان قبل از زهاق روح ثابت نیست و فقط بعد زهاق روح است که عناوین مذکی و غیر مذکی پیدا می شود .

احتمال و تصور چهارم:

تقابل بین مذکی و غیر مذکی به نحو سلب و ایجاب و تناقض باشد که سلب به نحو مطلق است . عدم تذکیه گرچه در حقیقت این عنوان را به نحو عدم ملکه باشد ولی فرض این است که ما موضوع را سلب مطلق قرار دهیم و لذا اگرچه عدم تذکیه شان او امکان تذکیه باشد و مذکی یعنی مازهق روحه مع الشرائط غیر این می شود غیر مذکی وما می خواهیم مذکی و غیر مذکی را بین سلب ایجاب معنا کنیم نه ملکه و عدم واین عدم تذکیه اختصاص به بعد زهاق روح نداردبخلاف ملکه عدم و عدمی که قبل از زهاق روح و حال حیات هم صدق می کند و بلکه بالاتر این سلب اختصاص به حیوان هم ندارد و اشجار و احجار هم غیر مذکی هستند .مانند عدم البصر که گاهی به معنای ملکه عدم ودرمورد ( من شانه اَن یکون بصیرا ) است وگاهی معنای عدم مطلق بصر است بخلاف اعمی که در جایی است که امکان بصر داشته باشد لذا شجر هم غیر مذکی نیست اما لیس بمذکی هست که به نحو سلب مطلق است، به جدار و اشجار می شود گفت لیس ببصیر که از باب سلب مطلق است نه ملکه وعدم.

پس دائره سلب مطلق عام و توسعه دارد ولی ملکه عدم اختصاص به محلی که امکان داشته باشد است و سلب تذکیه ازحیوان در حال حیات فقط به سلب مطلق صحییح است نه با سلب ملکه وعدم

اقسام سلب مطلق

اگر عدم به نحو سلب در مقابل ایجاب باشد به اعتبار عدم محمولی و عدم رابط اقسام وصوری دارد

اگر عدم محمولی را تحلیل کنیم که یعنی موضوعی داشته باشد در ذهن و به عنوان موضوع معدولة المحمول باشد خودش چند نوع است تارة به نحو عدم العنوان است مانند الکلب غیر مذکی یعنی عنوان مذکی را سلب می کنیم و موضوع وجود ندارد و تارة به نحو سلب معنون است مثل حیوانی که در خارج وجود ندارد و تذکیه را از او سلب می کنیم .

پس سلب عنوان تارة با سلب با وجود معنون است و اخری با سلب معنون و عدم تذکیه حیوان چون معنون در خارج نیست.

و اخری بعنوان عدم مبداء است و لوعدم موضوع او باشد، الحجر غیر مذکی است، تذکیه مبداء است که بر حجر واقع می شود

وثالثة به نحو عدم اضافه و نسبت است انتسابی بینها نیست و موضوع ومحمول وجود دارد ولی نسبت بینهما تحقق ندارداما محمول تحقق پیدا نکرده و اخری غنمی نیست و لذا تذکیه هم نیست و انتساب بینهما نیست پس نفی نسبت و انتساب تارة مع وجود الطرفین و تارة بودن موضوع یا نسبت است

موضوع حکم از امر وجودی که زهاق روح بر انحاء ثلاثه است یا عدم عنوان یا عدم مبداء و یا عدم انتساب است پس بنابر این عدم محمولی به نحو عدم عنوان یا به نحو عدم مبداء یا به نحو عدم انتساب و اضافه که البته عدم عنوان دو صورت دارد عدم عنوان مع وجود المعنون و عدم عنوان مع عدم المعنون کما اینکه عدم انتساب و اضافه هم دو صورت دارد، عدم الاضافه مع وجود الطرفین مع عدم الطرفین که در نتیجه حکم عدم مطلق مجموعا پنج صورت می شود واحراز عدم الاصل به یکی از این موارد به مکان من الامکان .

اگر شما زهاق روح را وجدانا احراز کردید و جزء دوم که جزء عدمی است به اصل تمسک کنید می توانید غیر مذکی را ثابت کنید و حکم نجاست و حرمت کنید و جریان اصل عدم تذکیه بلا اشکال حالت سابقه دارد و بلا معرض است چون طرف مقابل حالت سابقه ندارد که زهاق روح نشده باشد.

این فرض عدم محمولی است اما اگر عدم، سلب به نحو عدم رابط باشد اقسامش را فردا انشالله عرض می شود

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo