< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

96/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تقابل بین مذکی و غبر مذکی به معنای سلب /برائت /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ... در بحث مذکی وغیر مذکی اگر تقابل به معنای سلب و تناقض باشد سلب در اینجا سلب ربط است نه ربط السلب واشکال به فرمایش نائینی ره

 

متن تقریر ...

فرمایش مرحوم نائینی واشکال محقق اصفهانی

فرمایش مرحوم نائینی که تعبیر می کنند از عدم اینجا به عدم ناعتی و یا عدم نعتی وچنین ادعا می کنند هر گاه موضوع حکم مرکب از دو جزء باشد یکی وجودی و یکی عدمی، اگر عدم به عنوان سلب مقابل ایجاب باشد می توانیم با تمسک به اصل و جاری نمودن اصل جزء دوم را هم ثابت کنیم در نتیجه حکم ثابت می شود .

نهایت برای روشن شدن مطلب که سلب در اینجا سلب ربط است از حیوانی که روح از او خارج شده یعنی سلب ربط تذکیه از او و این عدم ناعتی نیست که میرزای نائینی تصور فرمودند در مقابل وجود رابطی نه عدم ناعتی در مقابل وجود نفسی ونه عدم رابطی در مقابل وجود محمولی و اساسا تعبیر به عدم ناعتی صحیح نیست و مرحوم حاج شیخ وارد یک بحث عقلی یک ورق بحث کرده اند که خلاصه را عرض می کنم تا فهم مطلب آسان شود .

خلاصه فرمایش حاج شیخ در اقسام وجود

وجود بطور کل در مقام تقسیم یا وجود فی نفسه است یا وجود فی غیره، اگر وجود فی نفسه باشد یعنی وجودی که حمل بر ماهیت می شود ومفاد حمل کان تامه است و به ثبوت شیئ تعبیر می شود و اخری اگر وجود فی نفسه نشد و چنین وجودی را حمل بر ماهیت کردیم می شود مفاد کان ناقصه یعنی ثبوت شیئ لشیئ است.

از وجود به معنای دوم گاهی تعبیر به وجود رابط می کنند، قسم اول که وجود فی نفسه دارد یا وچود لنفسه دارد یا وجود لغیره، وجود فی نفسه دارد یعنی محمول واقع می شود بر این وجود برای ماهیت و در مقام حمل باید به معنای کان تامه معنا کنیم مثل کان زید یعنی زید واجد هستی است که این دو قسم است.

وجود فی نفسه لنفسه مثل جواهر که جواهر در عین حال که وجود لنفسه هست فی نفسه هم هست اما فی نفسه لغیره مثل اعراض که وجود فی نفسه اند، دارای ماهیت و حمل وجود بر عرض به نحو کان تامه صحیح است اما وجود لنفسه آنها لغیره است یعنی وصف ونعت برای غیر واقع می شود و یا مثل صوری که حالّ در محل هستند، اینها وجود نعتی دارند وجود استقلالی ندارند که تعبیر می کنند به وجود رابطی تا فرق باشد با وجود عرض و آنچه در وجود لنفسه است که یا بنفسه است یعنی ما نفسه فی نفسه لنفسه بنفسه که منحصر در واجب تعالی است یا اینکه بغیره است یعنی ما عدای حق تعالی و ممکنات را شامل می شود اعم از اینکه فی نفسه لنفسه باشد یا فی نفسه لغیره یا فی غیره باشد، پس عرض وجود فی نفسه دارد اما نعت است برای غیر لذا تعبیر می کنند از وجود عرض به وجود ناعتی؛ این تقسیم وجود است و وجود رابط آیا از سنخ وجود محمولی است یا نه؟

وجود رابط

اختلاف بین حکماء واقع شده و حق این است که وجود رابط از سنخ وجود است لکن اضعف مراتب وجود است .

مرحوم صدر المتالهین ره در اسفار اربعه[1] وجود رابط و وجود محمولی دو صنف از وجودند که مخالف با یکدیگرند و ایشان ترقی می فرمایند که اطلاق وجود بر وجود رابط از یک طرف و وجود محمولی از طرف دیگر این اطلاق وجود بر وجود رابط و وجود محمولی دو تا است و این اطلاق اشتراک لفظی است یعنی وقتی وجود محمولی می گوییم یک معنا دارد و وقتی وجود رابط می گوییم یک معنای دیگراست .

علت تعبیر ایشان نخواستند از دائره وجود خارج بدانند چون بین این دو غایت تباعد است و فاصله زیاد و وجود رابط هیچ گونه نفسیت ندارد، دلیل اینکه ایشان انتزاعیات را از سنخ وجود می دانند و از دائره هستی خارج نیست و یا اضافات را داخل در سنخ موجودات و عدم ملکه که عدم محض نیست و به اعتبار مضاف الیه له حظ من الوجود و از سنخ موجودات است و نسبتی هم که در وجود رابط است را داخل در موجودات می دانند پس چطور می شود بگوییم ایشان این را خارج از هستی بدانند، پس تعبیر ایشان که اشتراک لفظی است برای غایت وجود ربطی و محمولی در نهایت تباعد نه اینکه ووجود رابطی وجود نیست.

آیا وجود رابط در همه قضایاست؟

آیا وجود رابط که در باب قضایا بین موضوع ومحمول است آیا در همه قضایا وجود دارد اعم از اینکه موجبه و و سلبیه و یا در جواب هل بسیطه وهل مرکبه که سوال از ثبوت شیئ لشییئ است مفاد کان تامه دو چیز بیشتر نیست بلکه در حقیقت یک چیز است چون ماهیت هیچ حقیقت و واقعیتی ندارد و واقع بغیر از وجود چیز دیگری نیست وجودی که محدود به حد زید بودن است وهل بسیطه که سوال از اصل وجود شیئ است در همه این قضایا وجود دارد که برخی قائلند وجود رابط فقط در قضایای موجبه است و در قضایای سالبه به هیچ عنوان وجود رابط نیست و در قضایای موجبه که در جواب هل مرکبه باشد که ثبوت شیئ لشیئ باشد نه هل بسیطه که نیست

تحقیق در مقام از محققین وجود رابط اختصاص دارد به قضایای موجبه است نه در قضیه سالبه چون در قضایای سلب ربط نه ربط السلب است ، پس قضیه در حقیقت متشکل از موضوع ومحمول ونسبت ثبوتیه است که آن نسبت ثبوتیه متکیف به یکی ازکیفیات ثلاث که ضرورت و امتناع و امکان می شود .آیا در قضایای سالبه که سلب ربط به نحو سلب محصل است نه معدولة سراغ وجود رابط را نگیرید وبحث مواد ثلاث نمی آید و سلب ربط می کنید، پس سلب متعلق است به نسبت ایجابیه و این سلب ربط است نه اینکه سلب وارد بر موضوع و محمول شود که این سلب رابط باشد بین موضوع ومحمول سلب ربط نیست .

جایی که شما سه چیز در نظر گرفتید ، موضوعی و محمولی و نسبتی بینهما اگر سلب وارد بر محمول شود یا وارد بر موضوع شود می شود ربط ااسلب و اگر در قضایا سالبه اگر ربط السلب باشد می توانید ادعا کنید وجود رابط وچود دارد اگر سلب الرابط شد وجود رابطی نیست وقهرا کیفیت او ضرورت و امتناع و امکان معنا ندارد

مرحوم صدرالمتالهین در ادامه بیان می فرماید عدم در حقیقت شیئ نیست چون در باب قضایای سالبه می خواهید سلب شیئیت عن شیئ کنید و وقتی سلب شود چیزی نیست نه ربط السلب که فرق می کند .

شیئ را در نظر می گیرید، عدم را براو وارد می کنید و به اعتبار تعلق عدم بر شیئ بعد وجود رابط را که نسبت بین موضوع ومحمول است برقرار می کنید و وجود ابط معنا دارد ولی وقتی مستقیما سلب می کنید ربط احد شیئین را به شیئ دیگر چنین سلبی نسبت ایجابیه ندارد چون دور یا تسلسل لازم می آید که در اصول همین مقدار اشاره کافی است.

اینکه گفتیم وجود رابط اختصاص به قضایای موجبه دارد نه سالبه جهتش روشن شد اما اینکه چرا به هلیات مرکبه مختص است نه هلیات بسیطه؟ چون در هل مرکبه ثبوت شیئ لشیئ است و در اینجا موضوع ومحمول و رابط را می توانید درنظر بگیرید و نسبتی بین موضوع ومحمول ومعنای رابط معقول ومتصور است اما مفاد کان تامه که ثبوت الشیئ است یعنی اصل تحقق شیئ و کون الشیئ است و معنای مفاد کان تامه است که سه چیز نیست و رابطه بین شیئ ونفس معقول نیست لذا مرحوم صدرا می فرمایند وجود در مفاد کان تامه امری که ضمیمه ماهیت بشود نیست تا یک شیئ به عنوان ماهیت و شیئ آخر به عنوان وجود و بعد نسبت بینهما در نظر بگیریم؛ پس اولا وجود رابط اختصاص به قضایای موجبه دارد نه سالبه و ثانیا در هلیات مرکبه است نه در هلیات بسیطه .

آیا وجود رابط در هلیات مرکبه مغایر با نسبت حکمیه ای که که دلالت اتحاد بین موضوع و محمول دارد خارجا در باب قضایای موجبه است در مثل زید قائم نسبت بینهما را تعبیر به نسبت اتحادیه می کند که دلالت اتحاد بین موضوع و محمول دارد و آیا وجود رابط نسبت اتحادیه است که در قضایای موجبه دیده می شود و کثیری این توهم را کرده اند؛یا نه غیر از نسبت اتحادیه است ؟ حق این است که غیر اوست زیرا قضایا بطور کل وجود رابط غیر از نسبت بین موضوع ومحمول است وقضیه تشکیل دهیم ولو حکیم سبزواری گفته اند قضیه از موضوع ومحمول متشکل است بدون نسبت که خلط شده و

اگرتفاوت بین قضیه و نتیجه قضیه را دقت کنیم نمی گوییم قضیه دو جزء دارد جایگاه قضیه که در ذهن است چون شیئ در خارج که تعدد تکثر ندارد و اجزاء ذهنی قضیه موضوع ومحمول و نسبتی که بین آنهاست تصور می کنیم مثل قضیه الله غنی که آیا غنای حق با خود حق دو چیز است وغنای حق زائد بر ذات حق نیست وعین ذات اوست پس تعددی نیست الله که تصور کردیم که مفهوم است ومخلوق ماست و اشارة ما به حقیقت خارجیه دارد و الله موضوع و غنی محمول و نسبتی وجود دارد

نسبت اتحادیه در جمیع قضایا وجود دارد، چه موجبه وچه سالبه و چه هل بسیطه و چه مرکبه و اگر در همه قضایا وجود دارد چطور می توانید بگویید وجود رابط با آن نسبت در قضیه یک چیز است با اینکه ثابت شد وجود رابط فقط در موجبات و هل مرکبه است پس بنابراین نسبت اتحادیه که در قضایا موجبه است غیر از وجود رابط که مورد بحثاست .

اما در محل بحث مرحوم حاج شیخ می فرماید عدم تذکیه که در مقابل تذکیه به معنای سلب وایجاب این عدم به معنای عدم ناعتی نیست و فرمایش ایشان تعریض به میرزای نائینی است.

عبارت مرحوم نائینی

( و اما اذا کان الترکیب من العرض و محله فالاصل بمفاد کان ولیس التامیتین لا اثر له، بل لابد ان تکون الجهة النعتیة والوصفیة مسبوقة بالتحقق، حتی یجری الاصل بمفاد کان او لیس ناقصتین لان الغرض بالنسبة الی محله انما یکون نعتا و وصفا له، و یکون للجهة النعتیة والتوصیفیة دخل لامحة، و لا یمکن الاخذ العرض شیئا بحیال ذاته فی مقابل المحل القائم به اذ وجود العرض بنفسه و لنفسه عین وجوده لمحله و بمحله )[2] این بیان در موضوع بیان احکام که موضوع حکم مرکب باشد از عرض و محل عرض می فرماید اگر اصل بخواهیم جاری کنیم مفاد کان ولیس تامه است اثری ندارد بلکه ناچاریم از جهت نعتیت و وصفیت قبلا محقق باشد تا اصل جاری شود به مفاد کان باشد و چون عدم نعتی است و عدم به معنای وصفیت برای شیئ باید حالت سابقه داشته باشدتا شما استصحاب عدم کنید .

اشکال محقق اصفهانی به این فرمایش

در تعبیر وجود بنفسه است که باید وجود فی نفسه می گفتند که خلاف اصطلاح است. وجود بنفسه ذاتی برای آن موجود است و متقوم بغیر نیست و این وجود منحصر در الله تبارک و تعالی است و ونه تنها عرض این قسم از وجود را ندارد حتی جواهر هم وجود بنفسه ندارند چه مجردات وچه مادیات و عبارت حاج شیخ تصحیح عبارت مرحوم نائینی است که می فرمایند ( ومنه یعلم التعبیر عن هذا المعنی بان الوجود العرض فی نفسه ولنفسه وجوده فی موضوعه و لموضوعه لیس علی ما ینبغی فان معنی وجوده فی نفسه فی قبال لا فی نفسه و هو الکون الرابطی الموجود فی الهلیات المرکبه الایجابیه )[3]

و ایتن تصحیح فرمایش میرزا است نه اینکه عبارت مرحوم میرزا را ندیده باشند چنانکه محشی دفاع از میرزای نائینی کرده و کار را خراب کرده چون اگر عبارت تصحیح نشود کلام بنفسه ایشان صحیح نیست لذا عبارت را مرحوم حاج شیخ اصلاح می فرمایند که مراد از بنفسه فی نفسه هست یعنی ماهیتی که مستقل و حق وجود دارد واقعا اما وجود واقعی او همیشه در جوهر است و متقوم به جوهر است.

ادامه فردا انشالله و صل الله علی محمد و آل محمد

 


[1] اسفار ج1 بحث انحاء وجود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo