< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

96/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معنای تذکیه و عدم تذکیه /برائت /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...

آیا عنوان تذکیه در مقابل عنوان طهارت عنوان دیگری است چنانکه مشهور قائل شده اند و دو اثر حلیت و طهارت برای او می دانند اگر اینچنین باشد احراز این عنوان احتیاج دارد یا بالوجدان یا اصل اثبات شود و با اصل اگر اصل مثبت چنین چیزی باشد.

 

متن تقریر ...

معنای تذکیه

در مقابل قول مشهور فرمایش محقق اصفهانی ره که می فرمایند در روایات تذکیه که موضوع حکم است همان طهارت است و در مقابل طهارت معنای آخری نداریم .

دلایل حاج شیخ ره

زیرا متفاهم عرفی از تذکیه و موارد استعمال تذکیه مضافا بر معنای لغوی به معنای طهارت است ( ذَکیّ ای طاهر ) در اصطلاح شرعی هم تفاوتی نیست در بحث حقوق مالیه زکات مال هم یعنی تطهیر مال ( ذکّاه یعنی طهَّرَه ) که موجب طهارت و پاکی مال می شود که همان معنای لغوی است و زکات همان طهارت است .

پس در شک در تذکیه به مبنای تحقیق شک در طهارت است و ملاک برخورد با او همان ملاک برخورد با اصل طهارت است چون تذکیه غیر از طهارت چیزی نیست.

یک اشکال مطرح است که اگر تذکیه همان طهارت است چرا به لحاظ موارد آثار او متفاوت است، در برخی موارد آثار تذکیه طهارت است و حلیت اکل مثل ذبح غنم و نحر جمل و در برخی مورد اثر تذکیه فقط طهارت است مثل ذبح شرعی حیوان درنده مثل پلنگی که با شرائط ذبح کنند که پوست او پاک است و طاهر اما حلیت اکل ندارد و اثر تذکیه یک چیز است و آن هم طهارت .

سوم اثر تذکیه فقط حلیت است وطهارت نیست مثل سمک که با اخراج من الماء حیّا فقط حلیت اکل می آید چون در روایات آمده که قبل آن طاهر بوده و نتیجه این اختلاف در اثر تذکیه دلیل بر تفاوت طهارت وتذکیه است

جوابی که عرض شد در روایات تعبیر به تذکیه شده از طهارت در بسیاری از موارد حتی در جایی که بحث اکل انسان نیست و ارتباطی با افعال انسان ندارد مثل مطهریت شمس و آنچه بوسیله شمس پاک می شودکه تعبیر تذکیه آمده در حالی که بحث ماکولات نیست چون موارد سه گانه ای که ذکر کردید بحث اکل مطرح است.

در خصوص سمک بحث طهارت وتذکیه آمده با اینکه در طهارت او بخاطر روایت که عنوان ( ذکّاه الله[1] ) آمده شکی نیست ؛ در اینجا لسان دلیل با حکومت توسعه در عنوان موارد تذکیه است که تذکیه درخصوص فقط در مورد خودش نیست که اینجا توسعه داده اند .

پس کلام مشهور که تذکیه را در مقابل طهارت قرار دادند و می گفتند تذکیه دو اثر دارد اینجا که یک اثر دارد نقض می شود به این مواردی که فقط یک اثر است و مثل سباع که فقط اثر طهارت دارد و سمک که فقط اثر حلیت اکل است و ثانیا این دو اثر داشتن تذکیه خلاف معنای لغوی است و این نقل از معنای لغوی دلیل ندارد و خلاف موارد استعمال روایات است

پس مطلب مسلم عند المشهور که برخی از متاخرین قائل شده اند تذکیه غیر از طهارت است، اساسی ندارد .

تحقیق محقق اصفهانی (ره) در باره اشتراط قابلیت محل[2]

اولا تذکیه همان طهارت است و عنوان آخری برای تذکیه غیر از طهارت نیست و ثانیا مساله اشتراط قابلیت محل برای تذکیه لا اصل و لا اساس لها و این هم از اغلاط مشهور است .

ما حصل فرمایش حاج شیخ ره ما آنچه در باب تذکیه به عنوان تطهیر داریم غیر از افعال خمسه که همان فری اوداج اربعه بوسیله مسلمان مع الحدید رو به قبله و با اسم خدا چیز دیگری شرط نیست و باب حیوان تذکیه بکار می برند اما معنایش همان تطهیر است و عنوان تذکیه در غیر حیوان هم به ندرت استفاده می شود مثل تذکیه شمس وغیر او.

اما دلیل مطلب

همان طور که در فرض اول نه نصی داشتیم و نه موردی در روایات در اینجا هم نصی بر اشتراط قابلیت محل نیست که علاوه بر پنج شرط فری اوداج و ... دلیلی نداریم بر اشتراط قابلیت محل در تاثیر تذکیه و یا عدم قابلیت در عدم تاثیر تذکیه چنانکه مشهور قائل شده اند که اگر قابلیت محل بود این افعال در او اثر می گذارد و اگر نبود اثر تذکیه هم نیست در حقیقت قابلیت محل را شرط تاثیر و عدم تاثیر دانسته اند.

بعضی بالاتر قائلند که قابلیت محل در موضوع اخذ شده و برخی گفته اند که نه در موضوع اخذ نشده به عنوان شرط است .

جواب : اولا در روایات قابلیت محل شرطا یا شطرا وارد نشده بله این امور در برخی موارد تاثیر می گذارد نه اینکه محل قابل است و در برخی موارد تاثیر نمی گذارد نه اینکه محل قابلیت ندارد و قابلیت محل و عدم قابلیت نه به عنوان شرط و نه شطر اخذ نشده و دلیلی نداریم

برای تقریب به ذهن یک مثال نقضی

در بحث حلیت و حرمت چه فرقی بین لحوم و غیر اوست مثلا یکی از موضوعات ( ماء العنب اذا غلی ینجس و یحرم شربه ) آیا بحث قابلیت محل برای نجاست می شود که چون محل قابلیت نجاست درد نجس می شود و یا محل قابلیت حرمت شرب دارد ؟ بحث می شود اصلا بحث قابلیت محل نمی آورند و احدی بحث نکرده واین نقض برای اشتراط قابلیت محل است

اما بیان حلی

ما غیر از ذوات اشیاء چیز دیگری نداریم و حکم تکلیفی هم بر ذات اشیاء بار می شود درما نحن فیه هم ذات لحوم حیوان است و در مثال هم ذات العنب است و حکم تکلیفی که عبارت از حلیت و حرمت و طهارت و نجاست و عرض شد که احکام وضعیه بنابر تحقیق عبارت است از امور اعتباری که به اعتبار شارع است و جعل ندارد نه تبعا و نه استقلالا که گاهی مطلق اند و گاهی با قیود خاصه

آنچه ما می توانیم ملتزم شویم به عنوان موضوع حلیت وطهارت ونجاست ذات شیئ است با افعال خاصه؛ ذبح ونحر و اخراج سمک حیّا من الماء در همه قابلیت محل زائد بر ذات و توهم است و ما موهمی که حتی مفید ظن هم باشد، نداریم و از ادله احکام حلیت وحرمت ونجاست و.. چنین چیزی به چشم نمی خورد .

پس بحث قابلیت محل و اینکه اصل اولی قابلیت است یا عدم او و با اصل جاری در مقام چیست ؟ هیچ یک وجهی و برای اثبات دلیلی نداریم و این ادعا نیست چرا که اولا در روایات دلیل نداریم

و اما تفصیل مطلب

تعبد در چه مرحله ای است، وزیاد شنیده اید که احکام تعبدی است اولا تعبدیت امر نسبی است و نسبت به کسی که خبر از ملاکات حکم ندارد همه احکام تعبدی است اما آنها که به ملاکات احکام رسیده اند یا کلا، مثل حضرات معصومین که تمام ملاکات احکام را می دانند برای آنها بحث تعبد نیست چون معتقدیم حاکم به احکام حق تبارک و تعالی که حکیم است وحکیم چیزی که برخلاف واقع و مصلحت نفس الامریه و یا مفسده نفس الامریه باشد صادر نمی کند

آیا مصالح ومفاسد که امور نفس الامری هستند آیا بحث تعبد است ؟ خیر بحث تعبد نیست چون چیزی است خارج از دائره فعل مکلف چرا که ملاکات اشیاء ممکن است از سنخ اعراض باشد وهر چه باشند وجودات واقعی دارند و لذا تعبیر می شود که نفس الامری هستند وامور واقعی هستند از دائره باور و فعل ما خارجند و اینچنین نیست که ما متعبد به آنها شویم، آنها امور واقعی هستند که یا ما به آن امور می رسیم یا نمی رسیم و یا ما به برخی ازآنها می رسیم یا نمی رسیم و نسبت به آنچه رسیدیم بحث تعبد نمی آید مثلا اگر شما رسیدید که آتش می سوزاند شما بگو آقا تعبدا آتش می سوزاند، این حرف غلط و معنا ندارد که بگوییم تعبدا می سوزاند بله برای کسی که نمی داند آتش چیست یا سوختن را نمی فهمد باید فهماند که این آتش سوزندگی دارد مثل اطفال که به نحوی باید فهماند ویا حتی گاهی مقداری به آتش نزدیک می کنند تا سوزندگی آتش را بفهمد

خلاصه تعبد در جایی است که به واقع نرسیده است و باب موضوعات احکام که در ذوات اشیاء است بنابر مسلک عدلیه اینها تابع مصالح و مفسد نفس الامریه هستند آیا قابلیت محل شرط است؟

فرض این است که قابلیت را خارج از موضوع قرار داده اند و حکم نیست که قابلیت را بردارد وکسانی هم قائل شده اند به عنوان جزء موضوع آورده اند یا شرط گفته اند که در مرحله ملاکات قابلیت نیست که قابلیت شرط یا جزء باشد و تتمه بحث فردا انشالله و صل الله علی محمد وآل محمد


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo