< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

96/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصالة عدم التذکیه /برائت /اصول عملیه

 

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...

تمسک به اصالة الحلیة والطهارة مشروط است به عدم وجود اصل موضوعی که اصالة عدم تذکیه باشد ولذا چون اصالة عدم تذکیه جاری است نمی توان اصالة الحلیة و الطهاره را جاری کرد چون مفاد اصالة عدم تذکیه مخالف با اصل حکمی طهارت و حلیت است

 

متن تقریر ...

تنیبه و تتمه صاحب کفایه ره

عدم جریان اصل حکمی با جریان اصل موضوعی اختصاص به اصل مخالف ندارد بلکه با اصل موضوعی موافق با اصل حکمی هم اصل حکمی جاری نمی شود و در کفایه می فرماید ( هذا ان لم یکن هناک اصل موضوعی آخر مثبت لقبول التذکیه کما ذا شک مثلا فی انّ الجلل فی الحیوان هل یجری[1] ) خلاصه عدم جریان اصل حکمی اختصاصی به اصل موضوعی مخالف ندارد بلکه اصل موضوعی موافق هم مانع جریان اصل حکمی است مثلا اگر شک کنیم این لحم که حلیت دارد و منشاء شک وجود مانع باشد نه شک در اصل مقتضی و می دانستیم قابلیت تذکیه را دارد و شک داریم آیا جلل مانع از قبول تذکیه است، استصحاب بقاء قابلیت که اصل موضوعی است می کنیم و ذبح با شرائط جلوی تاثیر شک را می گیرد که مانع تعبیر می کنیم وشک در قبول تذکیه با وجود جلل اثر ندارد و طهارت و حلیت که اثر تذکیه است حاصل می شودو تذکیه که وجدانا ثابت شده و عدم مانع را هم تعبدا اثبات می کنیم بنابراین نیازی به اصل حکمی نه نسبت به حلیت است و نه نسبت به طهارت نداریم پس اصل حکمی طهارت وحلیت چون اصل موضوعی وجود دارد؛ شک در مانعیت و اصل عدم مانعیت را جاری کردیم و دیگر شک در حلیت وطهارت نداریم تا اصل حکمی جاری کنیم

اما کسانی که تذکیه را بسیط می دانستند و موضوع طهارت و حلیت امر بسیط باشد و بحث ضمیمه کردن اصل را با وجدان ،در نتیجه گیری دچار محذور می شوندکه در عبارت صاحب کفایه بود ولکن این فرضی بیش نیست و این با قطع نظر از ادله اجتهادیه در مقام است وبا ادله اجتهادیه فرمایش صاحب کفایه مورد قبول نیست چون مشهور قائلند چنانکه در روایات هم داریم حیوان جلّال لحم او حرام است و این حرمت برای بعد از ذبح است و درحال حیات و قبل از موت که حرمت داردو بعد از ذبح اگر جلال باشد حرام است و اگر جلال نباشد حرمت اکل ندارد و فرض در جایی است که جلل محقق شده و با این روایات می دانیم که وقتی حیوان جلال است جای تردید نیست و حرمت قطعی است وشک در مانع نیست و قطع است و جای جریان اصل نیست نه حکمی و نه موضوعی و نه اصالة التذکیه و نه اصالة الحلیه .

خلاصه اصل موضوعی چه موافق و چه مخالف با توجه به وجود ادله اجتهادیه معنا ندارد و با وجود جلل حکم حیوان معلوم است پس چطور صاحب کفایه میفرماید (فی انّ الجلل هل یوجب ام ل[2] ا) در توجیه باید گفت این کلام بدون در نظر گرفتن ادله اجتهادیه است .

توجیه کلام صاحب کفایه

ان قلت فرمایش ایشان در مورد طهارت و نجاست باشد چون گاهی طهارت دارد ولی حلیت نداردو مرحوم حاج شیخ هم می فرمایند گاهی بالعکس و قد یجتمعان وقد یفترقان؛ کلام ایشان صحیح است و مشهور قائلند که لحم او طاهراست و لو لعاب دهان و عرق حیوان نجس است وشک در بقاء طهارت نسبت به جلل حادث است و صحیح و اما نسبت به حلیت در جایی است که دلیل نداشته باشیم و وقتی دلیل بر حرمت داریم جای جریان چنین اصلی نیست اما در مورد شک در نجاست عرق و لعاب حیوان جلال ، این شک صحیح است و جای جریان اصل است و استصحاب بقاء طهارت می کنیم چون قبل از جلل پاک بود الان هم پاک است.

اما بعد از ذبح وموت استصحاب جاری نمی شود چون ذبح شده و موضوع عوض شده و الان حالت سابقه در این موضوع نداردتا استصحاب طهارت شود، اگر گفته شود به مجرد جلل بدن حیوان نجس می شود و شک در طهارت بدن بواسطه ذبح می کنیم اینجا استصحاب بقاء طهارت قبل از جلل معقول نیست چون موضوع عوض شده و تذکیه اثر در حدوث طهارت و حلیت دارد نه در بقاء و تعبیر کردیم طهارت و حلیت اثر است برای تذکیه یعنی بعد از تذکیه می آیند و نمی خواهیم بگوییم حلیت اکل که داشت باقی می ماند، بلکه ذبح محدث اس و ایجاد می کند حلیت و طهارت را .

پس طهارت در حال حیات اشکالی ندارد که البته محل بحث ما نیست و اما طهارت حال حیات را بعد از ذبح که موضوع جدید است بخواهید استصحاب طهارت کنید صحیح نیست چرا که اولا طهارت در حال حیتربطی به طهارت بعد از ذبح ندارد و طهارت باید بعد ذبح حادث باشدو ثانیا طهارت و حلیت در تذکیه حادثه هست و حلیت وطهارت باقیه نیست

هذا تمام الکلام در تنبیه اول

اشکال بر مرحوم حاج شیخ و جواب آن

برخی از بزرگان به مرحوم محقق اصفهانی اشکال گرفته اند که اینها از آثار شیئ است و اثر شیئ نمی تواند خود شیئ باشد مگر مجازا و و ما در معنای فهم لغوی دنبال مجاز نیستیم؛

جواب از اشکال: ما تارة می خواهیم معنای تذکیه به عرف و لغت رابدانیم که به حسب لغت آنچه ایشان بیان فرمودند که تذکیه همان طهارت و نزاهت است که مستشکل منکر این معنا نیست و اما اشکالش آنچه در روایات اطلاق تذکیه شده بر صید جراد و اخذ ماهی و ذبح با شرائط و .. که مرحوم حاج شیخ جواب دادند که این اطلاقات ناظر به معنای لغوی تذکیه نیست و منافاتی هم با معنای لغوی ندارد بلکه از باب اطلاق مسبب است بر سبب و در گذشته جواب از این اشکال داده شد و این اشکال از این جهت است که فرمایشات حاج شیخ را کامل ندیدند


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo