< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

99/03/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده المیسور لایترک بالمعسور

0.0.1- -بررسی روایت سوم

(ما لا یدرک کله لا یترک کله[1] ) حال که درک تمام اجزاء امکان ندارد بقیه اجزاء چون قابل درک است، نباید ترک کرد. «ما» موصوله و کنایه از واحد است، البته وحدت وحدت شخصیه باشد، یا نوعیه باشد یا جنسیه اشکال ندارد. ولی کنایه از واحد است نه از متعدد. لذا اگر این جا «ما» را به معنای فعل بدانیم، کل فعل لا یدرک کله لا یترک کله. فعل واحد کل ندارد که بگوییم بعض داشته باشد، قهراً صدق بعض و کل در مرکب که دارای اجزاء هست متصور است. ثانیاً عنوان کل و بعض در مرکب نسبت به اجزائه صدق می کند. پس با محل بحث ما تطابق دارد یعنی آن مرکبی که (لا یدرک کله) یعنی تمام اجزاء بخاطر تعذر بعض (لا یترک کله) یعنی باقی اجزاء که تعذر ندارد باید اتیان بشود.

لقائل ان یقول: شما که فرمودید کلمه مای موصول کنایه از واحد است نه متعدد، آیا آن واحد حتماً باید وحدت شخصیه داشته باشد؟ می فرمایند خیر. به لحاظ وحدتش آن کلی ای که لا یدرک بکلیته به اعتبار افراد، لا یترک بکلیته که شما همه افراد را ترک کنید. به لحاظ وحدت نوعی و یا وحدت جنسی می توانید مای موصول را بر او اطلاق کنید. و از این طرف چون کلی هست قهراً سعه دارد و همه افراد خودش را شامل می شود. پس این جا مای موصول اعم از مرکب و کلی می شود.

شیخ انصاری رض در مورد مرکب بحثی ندارد که صدقش بلا عنایه صحیح است و انطباقش بر باب مرکب و اجزاء فی محله است. اما نسبت به کلی و افراد، ایشان می فرمایند اگر مراد از موصول افعال متعدده شد، یا به تعبیر دیگر مصادیق متعدده شد نه مصداق واحد، از آن کل باید کل مجموعی قصد کنیم نه کل افرادی. چون عام 2 قسم است یک عام مجموعی داریم یک عام افرادی داریم. اگر کل افرادی باشد، معنای ما لا یدرک کله لا یترک این می شود که ما لا یدرک شیءٌ منه لا یترک شیءٌ منه. چیزی که هیچی از او لا یدرک، نباید هیچی از او ترک بشود. یعنی امکان این که حتی بخواهید بعضش را انجام بدهید نیست، هیچ از او نباید ترک شود. اما اگر عام مجموعی معنا بکنید معنایش این می شود که چیزی که آن چیزی که مجموع آن قابل درک نیست، نباید همه اش ترک بشود. بعضی را که می توانید درک می کنید باید درک کنید.

بر فرمایش مرحوم شیخ رض ایراد گرفته اند. ایراد این است که مجموعی بودن کل یا افرادی بودن کل هیچ مدخلیتی در این که اگر مجموعی باشد معنای معقول دارد و اگر افرادی باشد معقول نیست دلالتی ندارد. علی تقدیرٍ کل چه مجموعی باشد و چه افرادی معقول است، و علی تقدیرٍ آخَر چه مجموعی باشد و چه افرادی غیر معقول.

شما حرف سلب را در این جا برای سلب عموم قرار می دهید یا برای عموم سلب. نظیر مفعول مطلق و مطلق المفعول که مطلق المفعول بر همه افعال خمسه صادق است. عموم سلب یعنی این سلب عام و شامل و فراگیر است و همه را فرا می گیرد. سلب عموم یعنی شما عموم و شمول را سلب کنید نه این که همه را سلب بکنید. در باب قضیه محصوره معنای لیس کل حیوان انساناً به نحو کل مجموعی نیست. بلکه معنایش به نحو کل افرادی است. یعنی سلب می شود عموم نه این که سلبع مومیت پیدا بکند. لیس می خورد کل را و عمومیت را از بین می برد، یعنی این چنین نیست که هر حیوانی انسان باشد، این درست است. و این چنین گفته بشود هیچ حیوانی انسان نیست؛ خیر این قاعده کاذبه است.

ما لا یدرک کله هم از همین قبیل است یعنی عموم را می خواهید سلب کنید. اگر چیزی همه او قابل درک نباشد، می خواهد فرد باشد یا جزء باشد، به نحو مجموع لازم نیست که کل را معنا کنید، اگر عموم سلب باشد با صدق بعض منافات دارد و تناقض است. اگر ما لا یدرک کله را به معنای سلب عموم معنا کنیم هیچ اشکالی ندارد. ولی یک کلی همه افراد او را نمی توانید درک کنید، ترک همه افراد معقول و صحیح نیست. پس هیچ ملزمی وجود ندارد که ما لا یدرک کله را به عام مجموعی بزنیم که شیخ انصاری تکلف این معنا را بر خودشان وارد کرده اند. نه بر عموم افرادی هم وارد می شود و اشکالی ندارد ولی این که عموم وارد بر سلب بشود. بله عموم وارد بر سلب بشود حق با شیخ انصاری است.

-دفاع مرحوم محقق اصفهانی ره از شیخ انصاری رض[2]

ایشان می فرمایند قضیه محصوره یعنی ادات حصر مثل کل و بعض وارد شده باشد، در مقابل این قضیه مهمله هست. می گوید این حکم برای این موضوع به نحو طبیعی است، ولی نمی خواهیم بیان کنیم که برای همه افراد موضوع یا بعض افراد است. در قضیه محصوره افراد 2 جور قابل لحاظ است، تارةً به صورت مجموع من حیث المجموع لحاظ می کنیم و مد نظر ما مجموع است. و أخری این است که نظر شما به جمیع افراد است، می خواهیم بگوییم جمیع افراد این چنین اند. پس قضیه محصوره همانطور که با عام مجموعی می سازد با عام افرادی هم قابل سازش است.

مستشکل ادعاء می کرد سلب عموم در کل افرادی می شود محقق باشد، ولی این صحیح نیست. سلب عموم با عام مج لباً موعی می سازد که شیخ رض فرمود. چطور؟ زیرا حرف سلب در سلب عموم با حرف سلب در عموم سلب متفاوت است. آنجایی که سلب وارد بر عموم شد، یک سلب بیشتر نداریم، قهراً مسلوب و مسلوبٌ عنه هم یک چیز اند. اما اگر عموم وارد بر سلب بشود، صورةً یک سلب داریم ولی لباً به عدد افراد سلب داریم. قهراً سلوب متعدد، مسالیب متعدد، مسالیب عنهم هم متعدد.

اگر کل افرادی قرار بگیرد، ما لا یدرک کله یعنی کل فردٍ فردٍ که لا یدرک لا یترک. اگر متعدد شد، ایجاب و سلب هم باید متعدد بشود. افراد اگر متعدد شدند اگر سلب بر آنها وارد بشود باید به عدد آن ها سلب داشته باشیم و عموم سلب یعنی سلب متعدد. اما سلب عموم یعنی سلب واحد نهایت آن واحد عام است. مجموع الاجزاء شیءٌ به اعتبار مجموع بودن وحدت اعتباری دارد. مجموع الاجزاء و مجموع افراد با سلب واحد می سازد ما لا یدرک کله لا یترک کله یک سلب هست.

وحدت هم در اجزاء و هم در افراد می سازد و عام مجموعی هم به وحدت مجموعیه تعبیر می کنند. بنابرین مفاد قضیه ما لا یدرک کله لا یترک کله، با وحدت سلب می سازد. در کل مجموعی است که وحدت معنا دارد، ولی در کل افرادی پای افراد متعدد که میان آمد، هم اثبات و هم سلب باید متعدد بشوند. لذا حق با شیخ انصاری رض است در این جا که کل را کل مجموعی قرار می دهیم نه کل افرادی. همانطوری که در مرکب و اجزاء این طوری می گفتیم اگر مرکبی همه اجزائش درک نمی شود نباید همه اش را ترک کرد پس مجموعه ای که همه افراد قابل درک نیستند نباید همه را ترک کرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo