< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله جوادی

88/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:کتاب خيارات/ خيارات/ ادله روايي اصالت اللزوم

يكي از ادله لزوم عقد، حديث معروف «المؤمنون عند شروطهم» هست؛ كه مرحوم شيخ(رضوان الله عليه) بعد از استدلال به آن چهار آيه به سه طايفه از احاديث استدلال كرد كه طايفه اولي «لا يحل مال امرء» بود طايفه دوم «الناس مسلطون علي اموالهم» بود طايفه سوم هم «المؤمنون عند شروطهم» هست. مرحوم شيخ اول يك تحرير اجمالي دارند بعد نقد مي‌كنند تحريرشان اين است كه عقد شرط است و هر شرطي هم واجب الوفاست پس عقد واجب الوفاست آن‌گاه شبيه (أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) درمي‌آيد كه از ادله لزوم عقد است. بعد از اين تقرير مختصر نقد مي‌كنند در سند اين حديث نقلي ندارند، در دلالت اين حديث نقصي ندارند دلالت بر حكم؛ در استدلال به اين حديث براي عقد اشكال دارند مي‌گويند شرط آن طور كه از اهل لغت برمي‌آيد الزام و التزام ضمني است شارط الزام مي‌كند مشروط عليه ملتزم مي‌شود اين الزام و التزامي كه در ضمن يك چيزي است او را شرط مي‌گويند بنابراين تعهدات ضمن بيع و مانند آن را شرط مي‌گويند اما خود بيع را، خود اجاره را، خود مضارعه و مضاربه را شرط نمي‌گويند و بحث ما هم در عقد است نه در شروط ضمن عقد. شاهد اينكه شرط آن الزام و التزام تبعي است نه مستقل اين است كه در قاموس وقتي كه شرط را معنا كرده است فرمود شرط الزام و التزام است في البيع و نحوه خود بيع شرط نيست آن تعهدات ضمن بيع را مي‌گويند شرط. شارط الزام مي‌كند مشروطٌ عليه ملتزم مي‌شود اين الزام و التزامي كه در ضمن عقد بيع است او را شرط مي‌گويند اين حرف قاموس كه لغت است. عرف هم كه مساعد با همين است. و در دو دعاي معروف هم كه اين كلمه شرط به كار رفته آنها هم تعهدات ضمني است يكي دعاي توبه صحيفه‌سجاديه است كه در آن شرط به كار رفته و انسان تائب ضمن تعهدات توبه‌اي خود به ذات اقدس الهي عرض مي‌كند كه من شرط كردم كه دور گناه نگردم و مانند آن و شما هم شرط كرديد كه توبه تائبان را بپذيريد توابين محبوب تو باشند و مانند آن در دعاي ندبه هم كه از وجود مبارك ولي عصر(ارواحنا فداه) رسيده است آنجا هم شرط به معناي تعهد ضمني است كه مؤمن ضمن تعهدات ايماني خود مطالبي دارد اولياي الهي و امامان ضمن اينكه خداي سبحان سمتي و مسئوليتي به اينها عطا كرده است تعهد گرفته از اينها «بعد ان شرطت عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنية» پس آنچه كه در دعاي ندبه از اين كلمه استفاده مي‌شود تعهد ضمني است. آنچه كه در دعاي توبه از صحيفه‌سجاديه از اين كلمه استفاده مي‌شود تعهد ضمني است آنچه از قاموس كه كتاب لغت معتبري است استفاده مي‌شود تعهد ضمني است و اگر تعهد ضمني را شرط مي‌گويند و تعهد ابتدايي را شرط نمي‌گويند از بحث ما خارج است. پس سند اين روايت معتبر هست دلالتش بر وجوب مشكلي ندارد اما تمام نقد اين است كه اين مربوط به تعهدهاي ابتدايي نيست تعهدهاي ضمني است و عقد يك تعهد ابتدايي است اين عصاره نقد مرحوم شيخ. بعضي از بزرگان هم همين راه را يعني راه مرحوم شيخ طوسي را به خوبي طي كردند مرحوم آقاي خوئي(رضوان الله عليه) دارد كه شرط يك امر تعهد ضمني است و هرگز تعهد مستقل را شرط نمي‌گويند اگر كسي خانه‌اش را فروخته يا زمين‌اش را فروخته نمي‌گويند «شرَط داره شرَط ملكه» مي‌گويند «باع ملكه» خب اگر شرط تعهدات ابتدايي را بگيرد كسي كه خانه‌اش را فروخته يا فرشش را فروخته بايد بشود گفت كه «شرَط داره شرط ملكه شرط كذا و كذا» ايشان هم به آساني از اين حديث مي‌گذرند و فرمايش مرحوم شيخ را مي‌پذيرند. در قبال اين بزرگاني كه «المؤمنون عند شروطهم» را كافي نمي‌دانند مرحوم آقا سيد محمد كاظم(رضوان الله عليه) و شاگردان ايشانند كه اين را كافي مي‌دانند مرحوم آقا سيد محمد كاظم مي‌فرمايد اين از قويترين ادله بر لزوم بيع است براي اينكه شرط به معناي تعهد است مطلق تعهد است متبادر اين است يك، از كتاب لغت سراح برمي‌آيد كه «شرط هو العهد» اين دو، سوم اينكه واژه شرط در روايات به معناي مطلق عهد ولو عهد ابتدايي استعمال شده مثل اينكه در روايات معتبر كه مربوط به خيار حيوان است گاهي ابتدائاً خود امام(سلام الله عليه) مي‌فرمايد كه «الشرط في الحيوان ثلاثة ايام» گاهي هم از امام(سلام الله عليه) سؤال مي‌كنند كه «ما الشرط في الحيوان؟» يعني حكم خيار در حيوان چيست؟ «قال(عليه السلام) ثلاثة ايام» خب اينكه حضرت دارد مي‌فرمايد كه «شرط الحيوان ثلاثة ايام» اين استعمال ابتدايي است ديگر يعني عهد خدا اين است تعهد خدا اين است. گذشته از اينكه اين دو تا دعايي كه مرحوم شيخ به آن استدلال كرده اين دعا در هيچ كدام از اين دعا تعهد ضمني مطرح نشده اصل عهد است براي اينكه وجود مبارك امام سجاد در ضمن اين توبه هر جمله‌اي دعاي توبه هر جمله‌اي پيام خاص خودش را دارد مي‌گويد من عهد كردم كه گناه نكنم تو هم عهد كردي كه توابين را بپذيري و مانند آن هيچ كدام استعمال اين لغت به معناي تعهد تابع و تعهد ضمني نيست؛ گذشته از اينكه لغوي اين از حرفهاي خوبي است كه در فقه بود و به اصول راه پيدا كرد لغوي خبره موارد استعمال است نه فقه اللغة كار او باشد معناي كلمات چيست اين از لغت برنمي‌آيد لغوي هم خبره اين كار نيست لغوي تلاش و كوشش‌اش اين است كه ثابت كند اين كلمه در چند جا استعمال شد اين لغت در چند جا استعمال شد. لغوي اهل خبره در موارد استعمال است نه موضوع له اگر ما خواستيم ببينيم معناي حقيقي اين كلمه چيست معناي مجازي اين كلمه چيست با رجوع به لغت حل نمي‌شود همين راهي كه در اصول آمده در جاي ديگر آمده تبادر هست عدم صحت سلب هست و كذا و كذا و كذا و كذا اينها راهش است نه رجوع به لغت هرگز لغوي نمي‌تواند بگويد اين لفظ بر اين معنا وضع شده. برخي از اهل لغت كه كارشناسي‌شان در اين زمينه سابقه دار است تلاش و كوشش كردند كه ثابت كنند معناي حقيقي اين كلمه چيست معناي مجازي اين كلمه چيست مثل زمخشري در اساس كه يك كتاب جداگانه‌اي نوشته اساس لغت زمخشري براي همين كار است كه حقيقت كدام است مجاز كدام است اين ديگر كتاب لغت مصطلح نيست اين به لغت شناسي و فقه اللغة و آنها برمي‌گردد بنابراين شما از قاموس شاهد آورديد براي معناي اين كلمه اين درست نيست. اصل رجوع به لغت براي تشخيص موارد استعمال است هذه اولاً و ثانياً در همين قاموس آمده است كه شرط الزام التزام است في البيع ونحوه خب اين دو واژه‌اي كه شما در اين كلمه‌اي كه در اين دو دعا پيدا كرديد يكي دعاي توبه يكي دعاي ندبه اين نه بيع است نه امثال بيع كجا اين استعمال شده؟ قاموس مي‌گويد شرط الزام التزام است في البيع و نحوه اينها نه بيع است نه نحو بيع چند تا اشكال در مسئله رجوع به اهل لغت است يكي اينكه ما رجوع مي‌كنيم بايد بدانيم كه معناي حقيقي گيرمان نمي‌آيد مورد استعمال گيرمان مي‌آيد و استعمال هم اعم از حقيقت و مجاز است. اگر گفته مي‌شود اصل در استعمال حقيقت است آن يك قاعده است و اگر گفته مي‌شود اصل در استعمال حقيقت است او يك قاعده است و اگر گفته مي‌شود استعمال اعم از حقيقت و مجاز است قاعده ديگر قاعده ديگر يعني دو تا قاعده اصولي جداي از هم. اگر يك كلمه‌اي را ما فهميديم آن مستعمل آن متكلم در اين معنا به كار برد، استعمال كرد اين كلمه را در اين معنا اينجا مي‌گويند استعمال اعم از حقيقت است خب استعمال كرد، استعمال كرد. اينجا جاي آن قاعده است كه استعمال اعم از حقيقت و مجاز است. قاعده ديگر اين است كه ما معناي حقيقي لفظ را مي‌دانيم معناي مجازي لفظ را مي‌دانيم متكلم اين كلمه را به كار برد ما در تشخيص مراد او شك كرديم نمي‌دانيم معناي حقيقي را اراده كرده يا معناي مجازي را؟ چون قرينه‌اي در كار نيست قرينه‌اي نصب نكرده اصالت الحقيقه محكم است يعني اصل اين است كه معناي حقيقي را اراده كرده آن يك قاعده است اين يك قاعده است هر دو را اصول گفته خب شما آمديد گفتيد كه قاموس مي‌گويد شرط الزام التزام في البيع و نحوه است بعد اين دو تا دعا را نقل كرديد خب اينها بيع و نحو بيع نيستند كه نحو بيع آن اجاره را مي‌گويند.

پرسش: ...

پاسخ: چرا؟ بسيار خب پس معلوم مي‌شود ايشان دارد مورد استعمال را مي‌گويد حصر را نمي‌گويد اين مواردش را گفته براي اينكه اگر ما بگوييم حصر است بايد در بيع و نحو بيع باشد در حالي كه اين دو تا.

پرسش: ...

پاسخ: نه از كجا مي‌فهميم؟ دارد كه في البيع و نحوه پس معلوم مي‌شود ايشان دارد موارد استعمال را في الجمله مي‌شمارد نه بالجمله؛ بله ما هم قبول داريم حصر نيست در شرط كلمه شرط در تعهدات ضمني و تبعي بله يقيناً استعمال مي‌شود اما الا و لابد معنايش اين است كه تابع باشد و اگر مستقل باشد شرط نيست اين از قاموس برنمي‌آيد خب.

پرسش: ...

پاسخ: بسيار خب يك وقت است كه همان حرف صحاح اللغة است صحاح است كه «الشرط هو العهد» همان فرمايش مرحوم سيد است كه مطلق عهد است خواه ضمني خواه ابتدايي. اين بركات فراواني هم دارد كه حالا بعد عرض مي‌كنيم. مرحوم سيد اصرار دارد هم اينجا هم در بحث شروط كه شرط ابتدايي شرط است اگر ان‌شاء‌الله كسي بتواند اين را تثبيت بكند قاعده شروط را ما در بسياري از مسائلي كه به روز است نظير مسئله بيمه و تعهدات مستقل هيچ مشكلي نداريم بيمه يك تعهدي است و «المؤمنون عند شروطهم» او را مي‌گيرد تمام قراردادهايي كه در صدر اسلام نبود فعلاً به عنوان تعهد محلي يا منطقه‌اي يا بين المللي است و عقلا قبول دارند اين «المؤمنون عند شروطهم» امضاي آنهاست لازم نيست كه در ضمن عقد ديگر باشد بارها اين مشكل را داشتند كه بيمه آيا مشروع است يا مشروع نيست شرط ابتدايي كه مشروع نيست برابر همين فرمايش مرحوم شيخ گير مي‌كردند. اما براساس فرمايشات مرحوم آقا سيد محمد كاظم(رضوان الله عليه) كه مي‌فرمايد شرط ابتدايي هم شرط ابتدايي و شرط ضمني هر دو را شامل مي‌شود شرط ابتدايي مشمول «المؤمنون عند شروطهم» هست تمام اين عقود بيمه و امثال بيمه را شامل مي‌شود و هو الحق مشكلي ما نداريم در اين مسئله. خب.

پس بنابراين مرحوم شيخ(رضوان الله عليه) چيزي ارائه نكردند كه قابل اعتماد باشد مرحوم سيد مي‌فرمايد كه همين حرفي كه شما از دو تا آيه نقل كرديد دو تا روايت نقل كرديد اينها هيچ كدام ضمني نيستند كه حالا ما تبركاً يكي از اين دو مورد را بخوانيم معلوم بشود كه مرحوم آقا سيد محمد كاظم درست است اين دعاي نوراني توبه در صحيفه‌سجاديه دعاي سي و يكم است آغاز اين دعا اين است كه «اللهم يا من لا يصفه نعت الواصفين و يا من لا يجاوز رجاء الراجين و يا من لا يضيع لديه اجر المحسنين يا من هو منتهي خوف العابدين» و مانند آن تا مي‌رسد به اين جمله نوراني عرض مي‌كند خدايا «و قد قلت يا الهي في محكم كتابك» فرمود اين حرفها را تو در قرآن گفتي چند جمله از آيه قرآن نقل مي‌كند و براي هر كدام نام مي‌گذارد ملاحظه بفرماييد «و قد قلت يا الهي في محكم كتابك انك تقبل التوبة عن عبادك» چون در قرآن دارد كه (هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ) نه من عباده قبول بايد با مِن به كار برود «يتقبلنا مِن المتقين» قبلَ مِنه نه قبل عنه اينجا عن به كار برده شد كه اگر يك وقتي توبه تائب كمبودي دارد قصوري دارد تقصيري دارد خدا يتجاوز عنه چون معناي تجاوز و گذشت تضمين شده است به جاي من عن به كار بردند وگرنه نمي‌گويند كه قبل عنه كه خب (يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ) نه من عباده شما در كدام كتاب لغت داريم كه قبِل با عن استعمال مي‌شود اين نكته را در قرآن مي‌يابيد همان نكته را در ادعيه هم مشاهده مي‌كنيد. خب «انك تقبل التوبة عن عبادك و تعفو عن السيئات و تحب التوابين» در قرآن اين سه اصل را گفتي «و قد قلت يا الهي في محكم كتابك انك تقبل التوبة عن عبادك» اين يك اصل «و تعفو عن السيئات» اين دو اصل «و تحب التوابين» اين سه اصل. اين را گفتي حالا چون اين حرفها را زدي «فاقبل توبتي كما وعدت و اعف عن سيئاتي كما ضمنت و اوجب لي محبتك كما شرطت» تو گفتي «يحب التوابين» شرط كردي خب اينجا چه شرط كرد خدا؟ در ضمن يك معامله‌اي شرط كرده؟ در ضمن يك قراردادي شرط كرده؟ يا فقط گفته (إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ) يك جمله مستقل فرموده شما ببينيد بيش از يك جا در قرآن كريم سخن از محبوبيت توابين آمده يا همين يك جاست من كه يادم نيست كه در بيش از يك جا فرموده باشد فرمود كه خداي سبحان توبه توابين را مي‌پذيرد سورهٴ مباركهٴ «بقره» آيه 233 است ظاهراً اصل آيه اين است كه (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيضِ قُلْ هُوَ أَذًي فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِي الْمَحيضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتّي يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ) خب اين (إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ) يك اصل قرآني است ديگر ضمن چيزي كه نمي‌فرمايد خدا شرط كرده باشد در ضمن يك چيزي تعهد سپرده باشد كه توّاب را دوست داشته باشد كه نبود. ولي وجود مبارك امام سجاد مي‌فرمايد كه تو در قرآن شرط كردي كه توّاب را دوست داشته باشي خب من را دوست داشته باش. اين كلمه شرط را در همين دعاي توبه وجود مبارك امام سجاد به اين تعبير به كار برد «و اجب لي محبتك كما شرطت» براي اينكه من توبه كردم ديگر تو هم كه گفتي خدا توابين را دوست دارد «و لك يا رب شرطي ان لا اعود في مكروهك» من هم شرط مي‌كنم كه آنچه كه مورد كراهت توست و نمي‌پذيري وارد نشوم اينها همه تعهدات ابتدايي است. فرمايش مرحوم آقا سيد محمد كاظم اين است كه اين‌گونه از كلمات در دعاي توبه كه در ضمن چيزي به كار نرفت كه مگر آن آيه در ضمن چيزي به كار رفت؟ اين هم همان طور است پس شرط به معناي عهد است همان طور كه بعضي از لغويين گفتند نه به معناي الزام و التزام ضمني.

پرسش: ...

پاسخ: نه ديگر آنكه حكم بر هر موضوعي مشروط است ضرورت به شرط المحمول است ديگر مثل زيدٌ قائمٌ اگر زيد باشد قائم است هر حكمي مشروط به موضوع خودش هست. بله به اين معنا هست ولي اين مزاحم با استقلال نيست، مزاحم با ابتدايي بودن هم نيست هر شرط حكمي مشروط به وجود موضوع خودش است حالا اصل شرط را شما در كتابهاي لغت ببينيد آن لغويهاي اصيل مثل ابن فارس در مقاييس اينها گفتند شرط يعني علامت اينكه مي‌گويند اشراط الساعه اشراط الساعه يعني علامت ظهور قيامت و اين پليسهاي حجاز و امثال حجاز را كه شُرطي مي‌گويند براي اينكه يك پارچه با علامت خاص دارند يونيفرم دارند به اصطلاح علامت‌دار است. گرچه يك معناي ديگري براي شرط شده است كه به آن معنا شُرطي را شُرطي مي‌گويند كه ذكر او اينجا مصلحت نيست كه اين در مقاييس ابن فارس آمده ولي يك چيزي كه در آن مقاييس است اين است كه شريط به آن خيط و نخي مي‌گويند كه عامل پيوند است. بله اين درست است كه شرط پيوند دارد اما ايجاب و قبول به هم پيوسته است از كجا پيوندها، پيوستها شبيه هم نباشند يكي تابع باشد ديگري متبوع. تابع و متبوع را هم شامل مي‌شود دو تا پيوند همسان و همتا را هم شامل مي‌شود. اينكه شريط به معناي نخي است كه باعث ارتباط است اين دليل بر تابع بودن نيست، دليل بر ارتباط است. ارتباط گاهي دو جزء يك شيء مستقل و مرتبط‌اند مثل ايجاب و قبول گاهي امر ضمني به امر تابعي مرتبط است نظير شرايط معهود.

بنابراين از اين حديث نمي‌شود به بهانه اينكه شرط مخصوص امر الزام و التزام ابتدايي است استفاده كرد شرط مطلق است چه ابتدايي و چه ضمني. مي‌ماند مقدمه دوم كه حالا از كجا اين حديث دليل بر لزوم هم هست؟

پرسش: ...

پاسخ: بله آن فرق نمي‌كند نه منظور اين است كه اين مشكل را حل نمي‌كند ما اگر در بحث شروط به اين نتيجه رسيديم كه شرط ابتدايي را شامل نمي‌شود پس بيع و اجاره و اينها را شامل نمي‌شود شرط ضمني در يكي از اقسام خيار خيار تكلف شرط است خيار تكلف شرط به اين معناست كه اين وصف يا مبنياً عليه ذكر مي‌شود يا مبنياً عليه ذكر نمي‌شود مصرح ذكر مي‌شود يا نه مصرح ذكر نمي‌شود مقاوله قبلي زمينه را فراهم كرده هر كدام از اينها باشد شرط است مي‌شود خيار تخلف شرط.

پرسش: ...

پاسخ: بله خب البته اين در بحث شروط خواهد آمد كه امر ضمني يا مصرّح است يا مبنياً عليه است يا ارتكازي است و مانند آن بله اين درست است خب.

بنابراين اگر ما از مقدمه اوليٰ فارق شديم كه شرط الزام و التزام مستقل و ضمني هر دو هست بايد برسيم به ثمن اين روايت هم سند صحيح دارد، هم سند موثق در بسياري از ابواب فقهي هم مورد استشهاد است بعد از اينكه سند تأمين شد بايد برسيم به دلالت كه آيا مدلول اين حديث حكم تكليفي است؟ يعني او بايد واجب است وفا كند و حكم وضعي از او درمي‌آيد كه مبناي مرحوم شيخ اين است كه در اين‌گونه از موارد مستفاد از حديث حكم تكليفي است و حكم وضعي تابع آن است يا نه مستقيماً حكم وضعي را مي‌فهماند؟ اين حديث شريف در موارد زيادي كه به كار رفت هم در باب خيارات است هم در باب نكاح هست در باب خيارات وسائل جلد 18 طبع مؤسسه آل البيت(عليهم السلام) صفحه 16 و همچنين در جلد 21 صفحه 276 آنجا موثقه منصور بزرج است اما اينجا خود صحيحه در كار است در جلد 21 صفحه 276 حديث موثق را ذكر مي‌كند اما اينجا يعني جلد هجدهم صفحه 16 روايت صحيح را هم ذكر مي‌كند كه مربوط به بحث ما هم هست آن در بحث شرط در ضمن عقد نكاح بود روايت اول آن است كه «مرحوم كليني محمد‌بن‌يعقوب عن عدة من اصحابنا عن سهل‌بن‌زياد و احمد‌بن‌محمد جميعاً عن ابن محبوب عن عبدالله‌بن‌سنان عن ابي عبدالله(عليه السلام) قال سمعته يقول من اشترط شرطاً مخالفاً لكتاب الله فلا يجوز له و لا يجوز علي الذي اشترط عليه» نه به سود شارط است نه به زيان مشروط عليه نه براي او حقي مي‌آورد، نه براي مشروط عليه تكليفي چون خلاف شرع است بعد فرمود: «و المسلمون عند شروطهم مما وافق كتاب الله عزوجل» اين روايت سندش هم معتبر هست اصل «المؤمنون عند شروطهم» را هم دارد ولي او موثقه منصور بزرج المؤمنون دارد نه المسلمون «المؤمنون عند شروطهم» روايت.

پرسش: ...

پاسخ: خب بسيار خب آنها پيش خودشان دارند ما عمل آنها را تا با امضاي صاحب شريعت مقرون نكنيم كه حجت نيست. بناي عقلا فعل است فعل غير معصوم حجت نيست اگر عقلا يك برهاني داشتند شده عقل خود عقل حجت است. اما اگر سخن از عقل نبود بناي عقلا بود فعل بود فعل غير معصوم حجت نيست مگر اينكه با تقرير و امضاي معصوم تثبيت بشود.

پرسش: ...

پاسخ: بله ما از آن جهت كه مسلمانيم در هر سه منطقه يعني محلي و منطقه‌اي و بين المللي مثل بيع است ديگر حالا ما يك چيز را فروختيم يك چيز را اجاره كرديم بايد وفا كنيم ديگر روايت دوم كه «مرحوم كليني عن الحسين‌بن‌سعيد عن النذر‌بن‌سعيد و عن عبدالله‌بن‌سنان» نقل كرده است از وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) اين است كه «المسلمون عند شروطهم الا كل شرطٍ خالف كتاب الله عزوجل فلا يجوز» در روايتهاي ديگر هم همين مضمون هست با تعبيرات ديگر روايت 5 اين باب هم دارد كه «فان المسلمين عند شروطهم» اگر مسلمانها شرطي كردند در پيش آن شرط قرار دارند «ان علي‌بن‌ابي‌طالب(عليه السلام) كان يقول من شرط لامرأته شرطاً فليف لها به» اگر كسي چيزي براي همسرش تعهد كرده خب اين يعني در ضمن عقد نكاح يا اطلاق دارد همه را شامل مي‌شود «من شرط لامرأته شرطاً فليف لها به فان المسلمين عند شروطهم الا شرطاً حرّم حلالا أو احلّ حراما» پس اين امر دوم هم تأمين است يعني سند اين بعضيهايش صحيح بعضي موثقه‌اند. مانده مقدمه سوم كه دلالت است كه آيا دلالت دارد بر لزوم يا نه؟ (أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) از آن جهت كه امر است خب امر ظهور در لزوم دارد حالا يا لزوم وضعي يا لزوم تكليفي بالأخره وضعش روشن است. اما اينجا يك جمله خبريه‌اي است ما بايد بگوييم اين جمله خبريه به داعي انشا القا شده يك، و آن فرمايش مرحوم آقا شيخ محمد حسين(رضوان الله عليه)‌اي كاش آن فرمايش را مرحوم سيدي كه قائل است به اينكه اين دلالت بر لزوم دارد اين را ضميمه مي‌كرد دو، فرمايش مرحوم آقا شيخ محمد حسين اين است نفرمود نظير (أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) كه «يا ايها المسلمون يا ايها المؤمنون اوفوا بالشروط» آن طور نفرمود بلكه از او قويتر فرمود زيرا آن جمله (أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) جمله انشائيه است و اين جمله جمله خبريه است كه جمله خبريه در دلالت بر لزوم اقواي از جمله انشائيه است براي اينكه آنچنان مطلوب است كه گويا واقع شده و اين دارد خبر مي‌دهد. آنچنان مطلوب مولاست كه گويا واقع شده و دارد خبر مي‌دهد خب. نكته مرحوم آقا شيخ محمد حسين اين است كه اين حديث نمي‌گويد مؤمن شرطش را وفا مي‌كند حديث مي‌گويد كه آدرس مؤمن را اگر از تو سؤال كردند كه مؤمن كجاست بگو ببين شرطش كجاست مؤمن پيش شرط خودش است نه شرط او پيش او اين يك نكته. چه كسي مؤمن را برده آنجا؟ شرط او زمام او را كشيده اينجا گفت پيش من باش تكان نخور دلالت اين بر وجوب وفا از اين دو نكته درمي‌آيد كه فرمود هر جا مؤمن را بخواهي پيدا كني ببين كجا عهد بسته مؤمن كنار سند خودش است اين يك نكته. چه كسي دست مؤمن را گرفته كشان كشان برده پيش سند خود سند «المؤمن عند شرطه» نه «شرطه عند المؤمن» كه پيش او امانت باشد يك وقتي تعهدات او را به عنوان امانت به او مي‌سپارند كه اين امانت است بايد وفا كني اين از اين قبيل نيست. اين ملزم است تكان نخورد مگر اينكه به عهدش وفا كند.

پس خبريه بودن اين جمله اقواست از انشايي بودن او در دلالت بر لزوم تعبير لطيف حديث هم اين است كه مؤمن پيش شرط خودش است نه شرط او پيش مؤمن اين دو، اين نمي‌تواند تكان بخورد. اگر خواست خلاف بكند اين شرط نمي‌گذارد. منشأ اينكه اين سند نمي‌گذارد او تكان بخورد همان ايمان اوست ديگر اگر ايمانش را رها كرده بله. ولي مادامي كه مسلم است، مادامي كه مؤمن است اختيارش را مي‌دهد پيش سند اختيارش را مي‌دهد پيش عهد. پس «المؤمن عند شرطه لا ان شرطه عند المؤمن» اين دلالتش بر لزوم قويتر از ادله ديگر است اگر نقدهاي ديگران رد بشود فرمايش مرحوم آقا سيد محمد كاظم تثبيت مي‌شود بسياري از شبهاتي كه مربوط به بيمه و امثال بيمه است رخت برمي‌بندد. هم در مسئله شروط ان‌شاء‌الله خواهد آمد در احكام شروط روشن‌تر مي‌شود هم اينجا عقود ابتدايي كه سابقه در صدر اسلام يا بين مسلمانها داشتند آنها را هم شامل مي‌شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo