< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله جوادی

مبحث بیع

90/02/14

بسم الله الرحمن الرحیم

ايام سوگ و ماتم صديقه كبرا حجت بالغه الهي وجود مبارك حضرت فاطمه زهرا(صلوات الله و سلامه عليها) است چند جمله درباره عظمت آن حضرت بحث بشود مستحضريد كه سور قرآن كريم داراي آياتي است كه بعضي از آن آيات را به عنوان غرر آيات به حساب مي‌آورند يعني خيلي درخشان و پر فضيلت است به منزله جامع محتواي آن سوره است. خود قرآن كريم هم جريانهايي دارد كه برخي از آن جريانها به منزله غرر كل قرآن‌اند تنها سخن از يك آيه نيست بلكه يك جريان است.

داستان مباهله از اين قرار است داستان آيه تطهير جريان تطهير از اين قبيل است داستان سوره «هل اتي» كه ﴿إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّهِ﴾ از همين قبيل است اين جريانها جزء غرر قصه‌هاي قرآني‌اند و در تمام اين جريانها كه به منزله غرر قصه‌هاي قرآني‌اند وجود مبارك حضرت زهرا(سلام الله عليها) حضور فعال دارد. اگر حضرت در تمام اين قصه‌هايي كه به منزله غرر و خطوط كلي قرآني محسوب مي‌شود حضور دارد. بنابراين مي‌توان رواياتي كه درباره نزول جبرئيل بر آن حضرت است آنها را هم با ديده قبول نگاه كرد اين يك اصل. پس اصل اول اين شد كه همان طور كه برخي از سور آياتي دارند كه جزء غرر آن سوره است. كل قرآن جريانهايي دارد كه برخي از آن جريانها به منزله غرر كل قرآن‌اند داستان مباهله، داستان تطهير، داستان سوره «هل اتي» از همين قبيل است و وجود مبارك صديقه كبرا(سلام الله عليها) هم در همه اين صحنه‌ها حضور فعال دارد.

 اصل دوم آن است كه ذات اقدس الهي وعده داد كه مؤمنان اگر به علم و عمل صالح مجهز باشند به آنها پاداش خير عطا كند. وعده‌هاي الهي در قرآن كريم چند نوع است يك سلسله وعده‌ها مربوط به نعمتهاي دنياست فرمود اگر كسي با تقوا بود مشكل مالي او حل مي‌شود مثلاً فرزندان صالح پيدا مي‌كند و مانند آن. برخي از امور مربوط به درجات آيات مربوط به درجات آخرت است كه غالب آياتي كه وعده و وعيد را به همراه دارد ناظر به اين بخش است. بخشي از آيات هم مربوط به علوم و معارفي است كه خداوند نصيب افراد باتقوا مي‌كند كه فرمود اگر شما متقي شديد خدا اين علوم و معارف را به شما عطا مي‌كند. بخشي از آيات و وعده‌ها هم مربوط به آن طمأنينه‌ها و سكينه و وقار و امثال ذلك است كه خداي سبحان در اثر تقوا نصيب مؤمنان مي‌كند.

اصل اول درباره غرر سور و حضور وجود مبارك صديقه كبرا(سلام الله عليها) در آن جريانهاي غرر قرآني بود.

اصل دوم اين است كه وعده‌هاي الهي در قرآن گوناگون است كه اگر كسي مؤمن بود و عمل صالح داشت و اهل تقوا بود خدا بركاتي را به او عطا مي‌كند ﴿لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ﴾ يا ﴿لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ اْلإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ﴾ مثلاً خداي سبحان بركات زميني آسماني را نسبت به اينها ارزاني مي‌دارد بخشي هم مربوط به علوم و معارف است. پس وعده‌هاي قرآن مختلف است.

اصل سوم تبيين اين وعده‌هاي علوم و معارف است كه خداي سبحان چگونه مردان باتقوا و زنان باتقوا را از بركتهاي معنوي اعم از علم معنوي و اعم از طمأنينه معنوي برخوردار مي‌كند آيات قرآن در اين زمينه چند طايفه است. يك سلسله آيات است كه مربوط به علم است يك سلسله از آيات است كه مطلق است اعم از علم و كمالات ديگر يك سلسله از آيات مصداق را هم بيان مي‌كند كه خداوند فرشته‌ها را براي رساندن فلان نعمت نازل مي‌كند.

سوره ي مباركه ي «بقره» دارد كه خداي سبحان دستور داد ﴿اتَّقُوا اللّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللّهُ﴾ گرچه به صورت شرط و جزا ذكر نشده گرچه به صورت عطف جمله خبري بر جمله انشايي ياد شده است فرمود: ﴿اتَّقُوا اللّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللّهُ﴾ اما تناسب بين تقوا و تعليم الهي همچنان محفوظ است يعني اگر باتقوا بوديد ذات اقدس الهي چيزهايي به شما ياد مي‌دهد اين يك تعليم خاص است. غير از ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾ است كه به لسان پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) به عموم جامعه اين فيض را مي‌رساند همه را در كنار سفره تعليم و تذكره دعوت مي‌كند منتها بعضيها مي‌پذيرند بعضيها نمي‌پذيرند آن تعليم، تعليم عمومي است اما اينكه فرمود: ﴿اتَّقُوا اللّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللّهُ﴾ خدا مي‌شود معلم. اگر او چيزي را تعليم مي‌كند ديگر اشتباه و سهو و خبط و امثال ذلك در او نيست تعليم الهي هم گاهي بلاواسطه است گاهي مع الواسطه. اگر بلاواسطه بود هم دو قسم است يك وقت است كه متعلم ترقي مي‌كند به مقام ﴿دَنا فَتَدَلّي ٭ فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْني﴾ مي‌رسد كه هيچ واسطه‌اي بين او و بين ذات اقدس الهي نيست و علوم را از آنجا فرا مي‌گيرد مي‌شود ﴿إِنَّكَ لَتُلَقَّي الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ﴾ يك وقت است نه خدايي كه طبق بيان نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) «عالٍ في دنوه و دانٍ في علوه» خدايي كه ﴿مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ﴾ هست خدايي كه در هر حال با انسان هست و او را رها نمي‌كند در اين مرحله نازله چيزي به انسان عطا مي‌كند پس در هر دو حال معلم خداست واسطه‌اي در كار نيست منتها گاهي با معراج و صعود انسان سالك است كه او بالا مي‌رود و علم لدني را فرا مي‌گيرد گاهي فيض خدا و بركات الهي تنزل مي‌كند تنزل مي‌كند تا به اين شخص برسد و او را مستفيض كند كه اين «دان في علوه و عال في دنوه» گاهي هم مع الواسطه است كه به وسيله فرشته‌اي است. گرچه در هر حال چه آنجا كه فرشته باشد چه آنجا كه فرشته نباشد خداي سبحان به انسان از هر موجودي نزديكتر است حتي آن فرشته‌اي كه مأمور است به ايصال فيض خب. پس اينكه فرمود: ﴿اتَّقُوا اللّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللّهُ﴾ خدا معلم است تعليم دو جور است يك قسم تعليم عمومي است يك قسم تعليم خاص تعليم خاص هم گاهي به صعود عبد سالك است نزد خداي سبحان گاهي به نزول فيض خاص الهي است به اين عبد سالك بالأخره فيض، فيض الهي است.

وعده خدا اعم از علم و غير علم است اينكه در سوره ي مباركه ي «طلاق» فرمود: ﴿وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾ اين آيه مطلق است اختصاصي به خصوص علم يا خصوص طمأنينه يا خصوص بركتهاي مادي دنيايي ندارد فرمود: ﴿وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾ اگر كسي اهل تقوا بود در هيچ كار گره بسته‌اي نمي‌ماند بالأخره در به روي او باز مي‌شود نمي‌شود او را بست يك دورش را گره زد سيم خاردار كشيد نمي‌شود هيچ ممكن نيست كه او در كارها بماند ﴿يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾ از راهي كه گمان نمي‌كند خدا به او روزي مي‌دهد گاهي روزي دنيايي و مادي از اين قبيل است گاهي يك مطلبي را كه او به دنبالش مي‌گشت جستجو مي‌كرد ولي دفعتاً از راهي كه فكر نمي‌كرد آن مسئله براي او حل شد يك كسي در يك سخنراني در يك كتابي چيزي نوشته ايشان به او دسترسي پيدا كرده دنبال آن مطلب خودش نبود مطلب خودش را در جاي ديگر جستجو مي‌كرد ولي من حيث لا يحتسب از آن سخنراني يا از آن كتاب مشكل علمي او حل شد پس اينكه فرمود: ﴿وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾ شامل هر دو قسم روزي مادي و معنوي علمي و غير علمي خواهد بود پس آيه سوره «طلاق» مي‌شود مطلق آيه سوره ي مباركه ي «بقره» درباره خصوص علم است.

سوره «طلاق» دارد كه مطلق است و ﴿وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾ گاهي انسان طمأنينه و آرامش و سكينت روزي او مي‌شود خيلي دلهره و اضطراب دارد اين دلهره و اضطراب يك عذاب دروني است خداي سبحان اين را آرام مي‌كند اينكه گفته شد ﴿أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ در سوره ي مباركه ي «رعد» طمأنينه كه از بهترين نعمتهاي معنوي است در سايه ياد خدا و نام خدا نصيب انسان مي‌شود اين خودساخته نيست كه كسي خدا را ياد بكند و مطمئن بشود درست است ياد خدا اثر دارد اما جزء فاعل ما به است به اصطلاح يعني مبدأ قابلي است يعني ابزار كار است آنكه آدم را مطمئن مي‌كند اين طمأنينه و سكينت را در قلب نازل مي‌كند خداست ﴿هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ﴾ يا «لعبده السكينة انزل عليه السكينة و ايده كذا و كذا» آن كه سكينة را نازل مي‌كند خداست پس نمي‌شود كه ﴿أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ يعني همين كه انسان ياد خدا را در دل زنده كرد خودبخود خلقاً مطمئن مي‌شود كه اين ذكر خدا بدون تاثير فاعلي بشود سبب آرامش؛ نه‌خير، اين يك مبدأ قابلي است اين ابزار كار است آنكه دل را مطمئن مي‌كند تنها كسي كه دل را مطمئن مي‌كند مقلب القلوب است و آن خداي سبحان است خب پس ﴿أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ اين طمأنينه و اين سكينة باعث مي‌شود انسان از آن فشار دروني درمي‌آيد پس ﴿وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ﴾ تاكنون روشن شد كه اگر كسي اهل تقوا بود خداي سبحان وعده علم به او داد يك، وعده خروج از تنگناهاي علمي و عملي را به او داد دو، كه در هيچ تنگنايي نمي‌ماند نه در تنگناي مادي نه در تنگناي معنوي نه مربوط به علم نه مربوط به عمل و اگر در سوره «رعد» دارد كه ﴿أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾ اين طمأنينه تا عامل طمأنينه‌بخش فيض‌اش را افاضه نكند اين طمأنينه حاصل نمي‌شود كه فرمود: ﴿هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّكينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ﴾.

بخش ديگر از آيات اين است كه اگر كسي باتقوا بود و مستقيم بود و منحرف نشد فرشته‌ها بر او نازل مي‌شوند كه ﴿إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ﴾ اين ملائكه كه جمع محليٰ به «الف» و «لام» است معنايش اين نيست كه بر هر فردي جميع ملائكه نازل مي‌شود. اين مجموع در قبال آن مجموع است ﴿إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ﴾ افراد فراواني را شامل مي‌شود، ملائكه هم كه افراد فراوانند اين گروه فراوان براي آن گروه فراوان. اما حالا كدام فرشته براي چه شخصي نازل مي‌شود اين را نمي‌شود از اين آيه استفاده كرد اين مربوط به درجات ايمان مؤمنان است كه ﴿لَهُمْ دَرَجاتٌ﴾ يك، ﴿هُمْ دَرَجاتٌ﴾ دو، كه در سوره «انفال» و «آل‌عمران» بيان شده ملائكه هم ﴿وَ ما مِنّا إِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ﴾ اين سه، اين ملائكه درجات دارند ايمان درجاتي دارد مؤمنان درجاتي دارند هر درجه‌اي مقابل خودش قرار مي‌گيرد. پس ﴿الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ﴾ اين هم يكي از اين اصول لازم طرح.

صديقه كبرا(سلام الله عليها) جامع همه اين مراحل كمال بود كمالات علمي و كمال عملي آنچه كه الآن در اين بخش پاياني عرضمان مطرح مي‌كنيم اين است كه در بعضي از روايات وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) فرمود جبرئيل بر مادرمان جده‌مان نازل مي‌شد و اين مطلب را با او در ميان مي‌گذاشت خب درست است كه ﴿الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ﴾ جبرئيل(سلام الله عليه) يك وقتي سيدنا الاستاد امام(رضوان الله عليه) هم مي‌فرمودند كه جبرئيل براي خيلي از انبيا نازل نمي‌شود براي كُمّلين از انبيا نازل مي‌شود حالا جبرئيل نازل بشود يك چيزي را براي حضرت زهرا(سلام الله عليها) بياورد اين نشان عظمت و جلال و شكوه آن حضرت است خب برابر وعده الهي كه ﴿الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ﴾ ملائكه نازل مي‌شوند. ملائكه كه نازل مي‌شوند طبق اين آيات آثار عملي را عطا مي‌كنند ﴿أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا﴾ كه اين ترك خوف و ترك حزن عصاره همان طمأنينه است از اين آيه بيشتر برنمي‌آيد كه اين مطالب علمي را به آنها افاضه بكنند يا طمأنينه قلب طمأنينه قلب از سنخ اوصاف عملي قلب است يك چيزي به آنها افاضه علمي بكنند نيست البته گاهي ممكن است مطالب علمي به آنها [افاضه] بكنند كه اين علم باعث طمأنينه بشود اين منافاتي ندارد تا اينجا استفاده كردن اينكه ملائكه براي غير انبيا نازل مي‌شوند في الجمله ثابت است.

اصل بعدي آن است كه اگر چيزي جزء شريعت باشد حكم الهي باشد و به عنوان قانون كلي اين فقط مخصوص انبياست كه چه واجب است چه مستحب است چه حرام است چه مكروه است اينها جزء شريعت است و شريعت مخصوص انبياست اما اگر فرشته‌اي نازل بشود و در مدار همان شريعت يك دستور خاصي بدهد بگويد كه قرآن كه هست صلوات بر اهل بيت كه هست نماز كه هست شما مثلاً فلان نماز را بخوان فلان ذكر را بگو اين ديگر نيازي به نبوت ندارد براي اينكه قانون الهي كه نيست حكم كلي كه نيست يك دستوري است خاص به يك شخص مي‌دهند كه اين كلياتي كه هست شما اگر بدون دستور هم اينها را انجام بدهيد صحيح است براي اينكه قصد ورود كه نمي‌خواهيد بكنيد كه مثلاً اين ‌طور وارد شده كه مي‌خواهيد اينها را بخواني در نماز يك حمد بخوانيد و چند تا انا انزلنا يا چند بار ﴿إِنّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ﴾ يا چند تا ﴿قُلْ هُوَ اللّهُ﴾ اينكه بدعت نيست شما به عنوان اينكه آيات است داريد مي‌خوانيد نه اينكه به قصد ورود بخوانيد كه اين مثلاً وارد شده است اين بيان همين را ممكن است كه چون رقم و عددش را آدم نمي‌داند، نمي‌داند كه چند تا بخواند كه اثر بخش باشد همين را ممكن است به وسيله فرشته معين كنند. بنابراين اگر در روايات ما آمده است كه وجود مبارك امام صادق فرمود جبرئيل بر جده ما فاطمه زهرا(سلام الله عليها) نازل شد دو ركعت نماز به او ياد داد اينها قابل قبول است براي اينكه به عنوان شريعت كلي و حكم كلي نيست تا كسي بگويد كه اين مخصوص نبي است اين يك دستوري است خاص كه با اطلاقات هماهنگ است با عمومات هماهنگ است منتها جمع كردن اين دستور كه در اين شرايط كدام يك از اينها اثر دارد اين به وسيله راهنمايي فرشته‌هاست خب فرشته‌ها كه نازل مي‌شوند مي‌گويند ﴿أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾ يكي از راههاي هم كه فرشته‌ها ممكن است به آنها نشان بدهند كه باعث اين ورود در بهشت باشد يا طمأنينه باشد همين دستور نمازهاي خاص باشد. حالا قبل از اينكه اين روايت و دعاي آن حضرت را بخوانيم اين جريان سوره ي مباركه ي «كوثر» كه دارد ﴿إِنّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ﴾ گرچه روايت شفاف و صريحي در اين زمينه نيست كه منظور از كوثر حضرت صديقه طاهره(سلام الله عليها) است ولي به تعبير سيدنا الاستاد مرحوم علامه طباطيايي(رضوان الله عليه) ذيل آيه اشعار دارد براي اينكه اصل جريان اين است كه عده‌اي مي‌گفتند وجود مبارك پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) چون پسر ندارد با رحلت آن حضرت بساط نبوت‌اش برچيده مي‌شود او مي‌شود ابتر جرياني كه منقطع الآخر است بي ثمر است زود پايان مي‌پذيرد به آن مي‌گويند ابتر قصه‌اي كه منقطع الآخر است مي‌گويند قصه بتراء هوشي كه به ثمر نمي‌رسد مي‌گويند فتانت بتراء. فتانت بتراء كه در كتابهاي اخلاقي است مال كسي است كه يك هوشي دارد ولي اين هوش را به كار نمي‌برد در راه صحيح مصرف نمي‌كند اين فتن هست زيرك است ولي فتانت‌اش بتراء است ابتر است بي نتيجه است ذيل اين آيه دارد كه ﴿إِنَّ شانِئَكَ هُوَ اْلأَبْتَرُ﴾ معلوم مي‌شود كه يك عده‌اي شماتت مي‌زدند يك، و شماتت زدن آنها هم به اين بود كه وجود مبارك حضرت چون پسر ندارد نبوت او منقطع الآخر است و ابتر است اين دو، با آمدن صديقه كبرا(سلام الله عليها) اين مي‌شود يك كوثر در برابر ابتر پس حضرت صاحب كوثر است دشمنان او ابترند پس استفاده كردن مقام شامخ صديقه كبرا(سلام الله عليها) كه او كوثر است از آيه به وسيله ذيل اين آيه است به قرينه ذيل آيه است كه ﴿إِنَّ شانِئَكَ هُوَ اْلأَبْتَرُ﴾.

دعاهاي نوراني آن حضرت همان طور كه براي وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليه) يك صحيفه‌اي است به نام صحيفه سجاديه معصومين ديگر هم همين را دارند منتها عمر مبارك حضرت در همان انزوا بيش از ديگران بود داغديدگي آن حضرت، افسردگي ظاهري آن حضرت، مصيبت ديدگي آن حضرت بيش از ديگران بود لذا ادعيه آن حضرت بيش از ديگران جمع‌آوري شد شده صحيفه سجاديه وگرنه صحيفه نبويه هست. علويه هست. فاطميه هست. حسنيه هست. حسينيه هست، تا برسد به وجود مبارك حضرت حجت(سلام الله عليهم اجمعين) در صحيفه فاطميه اين دعاها هست يك وقت است كه مي‌گوييم اين دعا را حضرت مي‌خواند يك وقت است كه نه وجود مبارك امام صادق مي‌فرمايد كه اين دعا و اين نماز را جبرئيل(سلام الله عليه) براي جده‌مان آورده:

صحيفه فاطميه صفحه 24 اين‌چنين آمده است عنوان دعا اين است كه «لطلب تفريج الهموم و الغموم بعد صلاتها(عليها الصلاة و عليها السلام)» دو ركعت نماز خاص مي‌خواند حضرت بعد اين دعا را مي‌خواند آن دو ركعت نماز عبارت از اين بود كيفيت‌اش اين است «عن ابي عبدالله(عليه السلام) قال كان لأمي فاطمه(عليها الصلاة و عليها السلام) صلاةٌ تصليها علّمها جبرئيل» خب غرض اين است كه اين تعليم اين‌چنين نيست كه مثلاً يك حكم كلي باشد تا به شريعت برگردد تا مستشكل بگويد كه جبرئيل اگر بخواهد حكم شرعي بياورد مخصوص انبياست اين يك دستوري است عمل خاصي است كه مربوط به جميع اشخاص و امثال ذلك نيست «علّمها جبرئيل(سلام الله عليه) ركعتان» كه «تقرأ» وجود مبارك حضرت «في الاوليٰ الحمد مرةً و انا انزلناه في ليلة القدر مئة مره» يك بار سوره ي مباركه ي «حمد» صد بار سوره ي مباركه ي «قدر» و در ركعت دوم يك بار سوره «حمد» و صد بار سوره ي مباركه ي «قل هو الله احد» حضرت اين دو ركعت نماز را با اين خصوصيت مي‌خواندند «فاذا سلّمت سبّحت تسبيح الطاهرة(عليها السلام)» همين تسبيح را كه وجود مبارك پيامبر به او جايزه داده است همين سي و چهار تا الله اكبر سي و سه تا الحمد لله سي و سه تا سبحان الله «و هو التسبيح الزهراء الذي قدّم و تكشف عن ركعتيك و زراعيك علي المصلّيٰ» شما اين كار را مي‌كنيد «و تدعوا بهذا الدعا» آن دعا چيست؟ «و تسئل حاجتك تعطها ان‌شاء‌الله تعالي ترفع يديك بعد الصلاة علي النبي» اول مي‌گوييد «اللهم صل علي محمد و آل محمد و تقولوا» حالا شما هم اين كار را مي‌توانيد بكنيد رجائاً خب چه كار مي‌كنيد؟ بعد از اين نماز صلوات مي‌فرستيد مي‌گوييد «اللهم صلّ علي محمد و آل محمد» آن وقت آل محمد چه كسي هستند چه حقي دارند آن حقوقشان را در اين دعا بيان كرده «تقولوا اللهم اني اتوجه اليك بهم و اتوسل اليك بحقهم العظيم الذي لا يعلم كنهه سواك» من تو را قسم مي‌دهم به حق ائمه كه كنه اين حق را غير از تو كسي نمي‌داند اينها چه كسي هستند؟ چه هستند؟ كه حق فراواني دارند و كنه حق اينها را غير از خدا كسي نمي‌داند «و به حق من حقه عندك عظيم و باسمائك الحسني و كلماتك التامات التي امرتني ان ادعوك بها» چون دارد كه ﴿قُلِ ادْعُوا اللّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيّاً ما تَدْعُوا فَلَهُ اْلأَسْماءُ الْحُسْني﴾ «و اسئلك باسمك العظيم الذي امرت ابراهيم(عليه السلام) ان يدعوا به الطير فاجابته» آن نامي كه به وسيله آن نام ابراهيم(سلام الله عليه) آن چهار پرنده مرده را كه كوبيده شدند خواند اينها زنده شدند قسم مي‌دهم «و باسمك العظيم الذي قلت للنار كوني برداً و سلاماً علي ابراهيم فكانت» آن هم برد شد «و بحق اسمائك اليك و اشرفها عندك و اعظمها لديك و اسرعها اجابةً و انجئها طلبةً و بما انت اهله و مستحقه و مستوجبه و اتوسل اليك و ارقب اليك و اتصدق منك و استغفرك و استمنحك» از تو استمناح يعني عطيه طلب مي‌كنم «و اتضرع اليك و اخزع بين يديك و اخشع لك و اقر لك بسوء صنيعتي و اتملقك و الح عليك» تملق مربوط به همين نيازمندان است اصل تملق در قرآن كريم به اين صورت آمده است كه ﴿لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ﴾ املاق به معناي فقر نيست ولي چون انسان تهي‌دست و فقير تملق مي‌كند از اين حالت فقر كه تملقي است به املاق ياد شده است وگرنه خشية املاق به معناي خشية فقر نيست چون فقير است كه متملق است و اگر كسي فقير بود خب احساس نياز مي‌كند و چاره ندارد جز خضوع و ما هم بر اساس ﴿أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَي اللّهِ﴾ اهل املاقيم اهل تملقيم در پيشگاه ذات اقدس الهي و لا غير «و اتملقك و الح عليك و اسئلك بكتبك التي انزلتها علي انبيائك و رسلك صلواتك عليهم اجمعين من التورات و الانجيل و القرآن العظيم من اولها الي آخرها فان فيها اسمك الاعظم و بما فيها من اسمائك الحسني اتقرب اليك و اسئلك ان تصلي علي محمد و آل محمد و ان تفرج عن محمد و آل محمد و تجعل الفرجي مقروناً بفرجهم و تقدمهم في كل خير و تبدأ بهم فيه و تفتح ابواب السماء لدعائي في هذا اليوم» ببينيد من مي‌خواهم درهاي آسمان باز بشود تا مشكل همه حل بشود كسي با اين مقدمات با اين دعاها از ذات اقدس الهي استمناح مي‌كند يعني عطا طلب مي‌كند در آسمان باز مي‌شود براي همه مردم خب «و تأذن لي في هذا اليوم و في هذه الليلة بفرجي و اعطائي سؤلي و عملي في الدنيا و الآخره فقد مسّني الفقر و نادني الضر و شلمتني الخصاصة و الجأت للحاجة و توسلت بالذله و غلبتني المسكنة و حقت علي الكلمة و احاطت به الخطيئة و هذا الوقت الذي وعدت اوليائك فيه الاجابة» اين ديگر وقتي ندارد منتها وقتش بعد از نماز است و اين دعاها هر وقت آن دو ركعت نماز شد و آن خضوع و حالت پيدا شد يعني الآن وقت اجابت است يك وقت است كه فرصت مناسبي را مشخص كردند مثلاً گفتند عصر جمعه يا شب قدر يا شب نيمه شعبان آن زمانش مشخص است اما در اين دعا هر كسي اين دو ركعت نماز را با اين وضع بخواند و اين ‌طور خدا را قسم بدهد مي‌شود وقت استجابت و اين وقت «فصلّ علي محمد و آله و امسح ما بي بيمينك الشافية و انظر اليّ بعينك الراحمة و ادخلني في رحمتك الواسعة و اقبل اليّ و وجهك الذي اذا اقبلت به علي اسير فككته و علي ضال هديته و علي جائل أو هاد اديته و علي فقير اغنيته و علي ضعيف قويته و علي خائف آمنته و لا تخزني لقاء عدوي و عدوك يا ذات اقدس الهي الجلال و الاكرام يا من لا يعلم كيف هو و حيث هو و قدرته الا هو» يعني علم به خود ذات اقدس الهي و خصوصيات ذاتش منحصراً براي خود خداي سبحان است «يا من سد الهواء بالسماء و كبس الارض علي الماء و اختار النفسه احسن الاسماء يا من سما نفسه بالاسم الذي تقضي حاجة كل طالب يدعم به و اسئلك بذلك الاسم فلا شفيع اقوالي منه و بحق محمد و آل محمد اسئلك ان تصلي علي محمد و آل محمد و ان تقضي لي حوائجي و تسمع» اينكه مي‌بينيد در دعاي وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليه) غالب ادعيه مسبوق و ملحوق به صلوات است از همين جاست درست است خود اينها ذوات نوري‌اند يك نورند ولي بالأخره بخشي وسيعي از اينها از حضرت زهرا گرفته شده شما مي‌بينيد اين جمله‌هاي نوراني را وجود مبارك آن حضرت گفت بعد از بيست و پنج سال از وجود مبارك حضرت امير نقل شد درست است كه اينها يك نورند و آن وقت هم حضرت داشت ولي در طي اين بيست و پنج سال از حضرت چيزي نقل نشده خب همين مطالب اين نشان مي‌دهد آن روايتي كه فرمود اگر حضرت علي نبود آدم و من دونه كسي كفو حضرت زهرا(سلام الله عليها) نبود مثلاً معنايش چيست.

قبل از دعا و بعد از دعا اين صلوات را طلب مي‌كند بلكه دعا مستجاب بشود «و ان تقضي لي حوائجي و تسمع محمداً و علياً و فاطمة و الحسن و الحسين و علياً و محمداً» خيلي سعادت است در قبر اينها ياد آدم بماند چون همينها را مي‌خواهند همينها را مي‌خواهند «و علياً و محمداً و جعفراً و موسي و علياً و محمداً و علياً و الحسن و الحجة» جريان حضرت را وجود مبارك صديقه كبرا در دعايش بعد از نماز مي‌خواند خدا را به امام زمان قسم مي‌دهد خب معلوم مي‌شود اينها يك انوار ثابت قطعي الهي‌اند ديگر «صلواتك عليهم و بركاتك و رحمتك صوتي» يعني تو مي‌شنوي «فيشفع لي اليك و تشفعهم فيّ و لا تردني خائباً بحق لا اله الا انت و بحق محمد و آل محمد صلّ علي محمد و آل محمد» آن وقت آن حاجتهاي خاص خودشان را بخواهند از خدا مي‌خواهيم كذا و كذا يعني هر كس حاجت علمي دارد عملي دارد بيماري دارد حوائج خاصي دارد حوائج منظوري دارد حوائج اجتماعي دارد از ذات اقدس الهي بخواهد ما هم ذات اقدس الهي را قسم مي‌دهيم به بركت اسماء حسني و به همه آن مطالبي كه در اين دعاي نوراني آمده ذات اقدس الهي نظام ما كشور ما دين ما دنياي ما آخرت ما را در سايه امام زمان حفظ بكند و خاورميانه را هم مشمول ادعيه آن حضرت قرار بدهد و همه مسلمانهاي سراسر عالم را به بركت قرآن و عترت به پيروزي نهايي برساند و خطر استكبار و صهيونيست را به آنها برگرداند به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

 «والحمد لله رب العالمين»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo