< فهرست دروس

درس تفسیر آیت الله جوادی

90/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 امروز عرفه است و عرفه از بهترين روزهاي سال است و در ادعيه و روايات ما به عنوان روزي كه خداوند او را عظيم و شريف و كريم قرار داد مطرح است همان تعبيرهايي كه درباره ماه مبارك رمضان است كه مي‌گوييم «هذا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَكَرَّمْتَهُ وَشَرَّفْتَهُ وَفَضَّلْتَهُ‌ عَلَي الشُّهُورِ» [1] مشابه آن تعبير درباره روز عرفه هم هست منتها «علي الأيّام» يا «علي الشهور» ندارد [2] يعني في نفسه اين روز عظيم شريف و كريم است. چون روز عرفه است و روز دعاست بحث را به دعاي عرفه وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليه) در صحيفه نوراني سجاديه تبديل مي‌كنيم كه لابد يا قرائت فرموديد يا بعد از ظهر همراه با دعاي عرفه سالار شهيدان(سلام الله عليه) قرائت مي‌كنيد. اين دعاي نوراني كه حدوداً هجده صفحه است از آن مصاديق بارز قرآن صاعد است اگر درباره دعا گفته شد كه دعا قرآن صاعد است براي آن است كه از بهترين مصاديق كلم طيّب است اين اصل اول كه صغراي مسئله است اصل دوم كه كبراي مسئله است فرمود: ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾ [3] كلمات طيّب به طرف خداي سبحان صعود مي‌كند پس دعا صاعد الي الله است.
 مطلب بعدي آن است كه دعا از داعي جدا نيست اين طور نيست كه به نحو تجافي از زمين و مُلك و آسمان و ملكوت صعود كند بلكه به نحو تجلّي است يك وقت است دود بالا مي‌رود بخار بالا مي‌رود يك وقت دعا بالا مي‌رود دعا آن طور بالا نمي‌رود كه بخار و دخان بالا مي‌روند كه به نحو تجافي باشد دعا آن طوري بالا مي‌رود كه قرآن آن طور نازل شده است اگر قرآن به نحو تجلّي نازل شد نه تجافي اگر قرآن مثل باران نازل نشد كه خدا او را به زمين بيندازد بلكه مثل حبل وثيق از بالا آويخته شد نه انداخته, در عين حال كه در بالاست در مراحل مياني هست در عين حال كه در بالا و در مراحل مياني هست در مراحل نازل هست صعود هم بشرح ايضاً اين طور نيست كه دعا كه قرآن صاعد است بالا مي‌رود نظير بالا رفتن بخار باشد يا دخان باشد بلكه در عين حال كه در زمين است آسماني مي‌شود در عين حال كه در مُلك است ملكوتي مي‌شود و چون دعا وصف داعي است و حال داعي است هرگز داعي را رها نمي‌كند اگر دعا صعود دارد و اگر كلمات طيّب صاعدند ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾ [4] متكلِّم آن كلم طيّب هم صاعد است داعيِ آن دعا هم صاعد است اين طور نيست كه آن داعي و دعا كننده و خواهنده و خواننده در زمين باشد و دعاي او بالا برود اگر در سورهٴ مباركهٴ «حج» فرمود: ﴿لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا وَلكِن يَنَالُهُ التَّقْوَي مِنكُمْ﴾ [5] آثارش اين است كه متّقي هم بالا مي‌رود زيرا اگر تقوا بالا مي‌رود و تقوا وصف متّقي است پس خود متّقي هم بالا مي‌رود اين‌چنين نيست كه تقوا مثل دود يا دخان و بخار بالا برود و متّقي هم چنين در زمين بماند و مُلكي باشد بنابراين دعا اين خصيصه را دارد كه داعي را بالا مي‌برد در عين حال كه در مُلك و در زمين وجود دارد چون به نحو تجلّي است نه تجافي.
 دعاي نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) كه چهل و هفتمين دعاي صحيفه سجاديه است چند بخش دارد بخش اوّلش به توحيد برمي‌گردد وحدانيّت خدا ازليّت خدا ابديّت خدا اوّليت خدا آخريّت خدا كه اينها كه عين هم‌اند مطرح‌اند خالقيّت خدا كه جهان را بدون مادّه و مُدّه آفريد خدا بود و چيزي با او نبود بعد جهان را خلق كرد الگويي نداشت اُسوه‌اي نداشت مثالي نداشت صورتي نداشت كه جهان را برابر با آنها بيافريند بلكه همه اينها نوآوري ذات اقدس الهي است.
 بعد از اينكه اين بخش توحيد را كه قسمت مهمّش به همين تسبيحات اربعه برمي‌گردد به «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلاّ الله و اللهُ أكبر» برمي‌گردد اشاره مي‌كند حضرت كه شما حقيقت نامتناهي هستي اگر خداي سبحان حقيقت نامتناهي است چه اينكه هست آن وقت در قبال خدا چيزي نيست مگر سايه او و عكس او كه او را نشان بدهد نظير صورت مرآتيه كه طبق بيان نوراني امام رضا(سلام الله عليه) آن طوري كه مرحوم صدوق در كتاب توحيد نقل كرد در باب «ذكر مجلس الرضا(عليه السلام)» آنجا فرمود خلق به منزله صورت مرآتيه حقّ‌اند [6] در برخي از خطبه‌هاي نهج‌البلاغه هم آمده است كه خداي سبحان جهان را مَرائي خلق كرد [7] ولي بالأخره سخن از مرآت است. منظور از مرآت اين شيشه و جيوه و آن قاب نيست مرآتِ عرفي غير از مرآت عرفاني است وقتي عرف مي‌گويد مرآت يعني اين شيشه‌اي كه پشتش جيوه است و قاب دارد به وسيلهٴ آن ما صورت را مي‌بينيم اين مي‌شود مرآت, مرآت كه اسم آلت است وسيلهٴ ديدن صورت است اين معناي آينه در عرف ولي وقتي اهل معرفت مي‌گويند مرآت به اين شيشه‌اي كه پشتش جيوه است و قطر و قاب دارد كاري ندارند منظورشان از مرآت, آن صورت است آن صورت, آلتِ رؤيتِ شاخص است آن صورت را مي‌گويند آينه نه اين شيشه را, اين صورت است كه شاخص را نشان مي‌دهد و اين صورت جا ندارد حجم ندارد وزن ندارد اما راست مي‌گويد مثل سراب نيست سراب دروغ مي‌گويد و فريب است صورتِ مرآتيه راست مي‌گويد و حق است با اينكه چيزي نيست. اين نور چشم بيننده وقتي به سطح شفاف آينه مي‌تابد اين نور منعكس مي‌شود برمي‌گردد به آن شاخص حالا يا شخص است يا درخت يا غير اينها آن وقت آن درخت را ما در اين زاويه عطف مي‌بينيم خيال مي‌كنيم درخت را در آينه ديديم در آينه هيچ چيزي نيست اين طور نيست كه عكسي هميشه در آينه باشد, اگر شما هستيد, نور چشمتان تابيد به صفحه شفاف آينه و اين نور برگشت به انسان يا به شجر برخورد كرد آن وقت آن انسان يا آن شجر را در اين زاويه انعطاف مي‌بينيم خيال مي‌كنيم در آينه ديديم. خب اين بيان نوراني امام رضا(سلام الله عليه) است كه فرمود نه خدا در خلق است نه خلق در خدا, اشيا به منزله صورت آينه‌اند; حضرت به آن شخص فرمود: «أخْبرني عن المرآة أنت فيها أم هي فيك» عرض كرد هيچ كدام, لذا فرمود نه خدا در خلق است نه خلق در خدا, خلق آن لياقت را ندارد كه حال يا محل باشد خلق مثل صورت مرآتيه است. [8]
 خب اين محصول چه حقيقتي است محصول نامتناهي بودن خداي سبحان است در خيلي از كلمات اهل بيت هست در چندين خطبه نهج‌البلاغه اين مضمون هست مخصوصاً آن خطبه اول كه دارد «مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ» در اينجا وجود مبارك امام سجاد عرض مي‌كند: «أَنْتَ الَّذِي لَا تُحَدُّ» بعد از آن حمدها و ازليّت و ابديّت و سرمديّت و اينها را كه فرمود, فرمود تو آن خدايي كه حد نداري تا محدود بشوي «وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَكُونَ مَوْجُوداً» موجود از «وَجَدَ» است يعني يافتن, كسي تو را نمي‌يابد تو بعيد المَنالي هيچ كس به تو دسترسي پيدا نمي‌كند «وَ لَمْ تَلِدْ فَتَكُونَ مَوْلُوداً» آن طوري كه ديگران ـ معاذ الله ـ پنداشتند كه خداي سبحان از كسي يا از چيزي متولّد شده است اگر دربارهٴ الوهيّت مسيح فكر مي‌كردند الوهيّت عُزير فكر مي‌كردند يا مشكلاتي از اين دست در بين هنديها مطرح بود و هست همه اينها را توحيد اسلامي ابطال مي‌كند فرمود شما حقيقت نامتناهي هستيد «أَنْتَ الَّذِي لَا ضِدَّ مَعَكَ فَيُعَانِدَكَ وَ لَا عِدْلَ لَكَ فَيُكَاثِرَكَ وَ لَا نِدَّ لَكَ فَيُعَارِضَكَ» نه ضدّ داري نه شبيه داري نه مَثيل داري نه معاون داري اينها همه سالبه به انتفاء موضوع است براي اينكه تو حقيقت نامتناهي هستي هر چه در عالم فرض بشود سايه توست.
 بعد از اين «سُبْحَانَكَ», «سُبْحَانَكَ» كه مربوط به اوصاف ذات اقدس الهي است اينها كه به پايان مي‌رسد و حمد الهي را به پايان مي‌برد آن وقت عرض ادب به پيشگاه پيامبر و صلوات فرستادن بر پيامبر را شروع مي‌كند ذات اقدس الهي مستحضريد كه در سورهٴ مباركهٴ «احزاب» هم خودش بر پيغمبر درود مي‌فرستد هم ملائكه بر آن حضرت درود مي‌فرستند. در همان سورهٴ مباركهٴ «احزاب» هم خودش بر مؤمنين درود مي‌فرستد هم ملائكه خدا بر مؤمنين درود مي‌فرستند مرحوم خواجه طوسي روزي در اثناي درس از سيّد مرتضي(رضوان الله عليه) مطلبي را نقل كرد و بعد از اينكه نام شريف سيّد را برد گفت «صلوات الله عليه» شاگردان محضر ايشان تعجّب كردند كه چطور ايشان بر سيّد مرتضي صلوات مي‌فرستد بعد فرمود: «كيف لا يُصلّيٰ علي المرتضي» [9] كسي كه به مقام مرتضايي رسيده است چگونه بر او صلوات نفرستيم.
 اصل مسئله را در سورهٴ مباركهٴ «احزاب» مي‌شود يافت; در سورهٴ «احزاب» همين آيه معروف است كه ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ﴾ [10] در همان سورهٴ «احزاب» دارد كه ﴿هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلاَئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ﴾ [11] شما اگر مؤمن باشيد خدا بر شما صلوات مي‌فرستد ملائكه بر شما صلوات مي‌فرستند حالا معلوم مي‌شود ما چقدر خودمان را ارزان فروختيم اين صلوات فرستادن مخصوص پيغمبر نيست اين مثل نبوّت نيست اين مثل رسالت نيست اين مثل عصمت نيست اين مثل خلافت كلّيه نيست هر دو آيه در سورهٴ «احزاب» است هم ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ﴾ در آن سور‌ه است هم ﴿هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلاَئِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَي النُّورِ﴾ در آن سور‌ه است حالا چقدر ما بايد خودمان را ارزان بفروشيم [كه آلوده به گناه شويم] مايي كه مي‌توانيم به جايي برسيم كه خدا بر ما صلوات بفرستد ملائكه خدا بر ما صلوات بفرستند آن وقت خود را رايگان هدر بدهيم؟! ما بايد ببينيم ما كه مي‌توانيم به جايي برسيم كه ملائكه بر ما صلوات بفرستند خودمان را داريم به چه چيزي مي‌فروشيم اين روزهاي عرفه و امثال عرفه چنين حال و هوايي را به همراه دارد.
 آن وقت وجود مبارك حضرت درباره نبوّت و رسالت و خلافت و عظمت پيغمبر و مقام والاي عصمت و مقام والاي هدايت و مقام والاي رهبري آن حضرت ذكر مي‌كنند كه مسئله نبوّت را به پايان مي‌برند بعد وارد مسئله امامت مي‌شوند بعد از مسئله توحيد, نبوّت را مطرح فرمود بعد از مسئله نبوّت, مسئله امامت را مطرح مي‌كند عرض مي‌كند كه «اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِكَ وَ مَنَاراً فِي بِلَادِكَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلَي رِضْوَانِكَ وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ وَ أَلَّا يَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ وَ لَا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِينَ وَ كَهْفُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ» اين را درباره امام ذكر مي‌كند كه در هر عصر و مصري تو ائمه(عليهم السلام) را كه معصوم‌اند حبل آنها به حبل تو وصل است عروه وثقاي دين‌اند مرجع مؤمنين‌اند اينها را قرار دادي تا دينت را حفظ بكنند «اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِيِّكَ شُكْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِيهِ وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَاناً نَصِيراً وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً وَ أَعِنْهُ بِرُكْنِكَ الْأَعَزِّ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ قَوِّ عَضُدَهُ وَ رَاعِهِ بِعَيْنِكَ وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ وَ انْصُرْهُ بِمَلَائِكَتِكَ وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِكَ الْأَغْلَبِ وَ أَقِمْ بِهِ كِتَابَكَ وَ حُدُودَكَ وَ شَرَائِعَكَ وَ سُنَنَ رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ» همين دعاهايي كه در ماه مبارك رمضان هست در دعاي «افتتاح» هست در پايان دعاي «افتتاح» مربوط به اهل بيت عصمت و طهارت است همان دعا را شما مي‌بينيد وجود مبارك حضرت در روز عرفه مطرح مي‌كند كه بعد از توحيد, مسئله نبوّت است بعد از نبوّت, اهل بيت است كه وصل است حبل اينها به حبل نبوي(عليهم آلاف التحيّة و الثناء) بعد فرمود: «وَ أَحْيِ بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِينِكَ وَ اجْلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِيقَتِكَ وَ أَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِيلِكَ وَ أَزِلْ بِهِ النَّاكِبِينَ عَنْ صِرَاطِكَ وَ امْحَقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِكَ عِوَجاً وَ أَلِنْ جَانِبَهُ لِأَوْلِيَائِكَ وَ ابْسُطْ يَدَهُ عَلَي أَعْدَائِكَ وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ» كه بخشي از اينها در دعاي «ندبه» مربوط به وجود مبارك وليّ عصر است «وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِينَ مُطِيعِينَ وَ فِي رِضَاهُ سَاعِينَ وَ إِلَي نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُكْنِفِينَ وَ إِلَيْكَ وَ إِلَي رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِذَلِكَ مُتَقَرِّبِينَ» ما به تو نزديك مي‌شويم. مستحضريد راهي بالأخره گرچه ما حالا اين راه را نرويم بالأخره حداقل آدرس اين راه را بايد بدانيم مي‌گوييم ما كار را قربة الي الله انجام مي‌دهيم اين درست است يك عدّه مقرّبين الي الله‌اند اين هم درست است از ما سؤال بكنند تقرّب به خدا به چيست؟ مي‌گوييم زماني نيست زميني نيست اين هم درست است اما با سلب و اوصاف سلبي كه مشكل حل نمي‌شود, بالأخره راه‌حلّي بايد نشان داد بين ما و خدا چقدر فاصله است چيست بالأخره؟ مي‌گوييم معنوي است قرب معنوي است اينها هم درست است ولي اينها مشكل را حل نمي‌كند يك عالِم تا يك معيار علمي نداشته باشد آرام نيست وقتي يك معيار علمي داشت آرام مي‌شود مي‌فهمد راه هست منتها سعي مي‌كند برود حالا تا چه اندازه موفق شد حرف ديگر است ولي همين كلي‌گويي باشد كه معنوي است قُرب معنوي است زماني نيست زميني نيست در اين صورت فرق بين عالِم و جاهل نيست, خب توده مردم هم همين حرف را مي‌زنند ديگر بين ما و خدا قرب معنوي است ولي وقتي در فضاي علم مطرح شد بالأخره يك انديشمند از خود سؤال مي‌كند ما يك سلسله مفاهيم داريم يك سلسله عناوين اعتباري داريم يك سلسله ماهيات داريم يك حقيقت وجودي داريم, ديگر غير از اين چيزي نيست, بين ما و خدا مفاهيم است نه عناوين اعتباري است نه ماهيّات است نه حقيقت هستي است بله, بين ما و او حقيقت هستي است خب اين حقيقت هستي متباين است يا مشكِّك؟ اگر متباين بود كه بريده بريده بود راه نبود بين ما و خدا راه هست صراط مستقيم است ﴿إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ﴾ [12] راه است اگر وجودات, حقايق متباينه بود گسيخته گسيخته, بريده بريده بود كه راه نبود لابد مراتب است مي‌شود تشكيك پس بين ما و خدا يعني بين صورت مرآتيه و شاخص آن اصل يادمان نرفته بين صورت مرآتيه و شاخص صورت مرآتيه‌هاي ريز و درشتي هست بعضي آينه‌هاي كوچك‌اند تاريك و باريك, بعضي آينه‌هاي مياني‌اند بعضي آينه شفاف‌اند و بزرگ‌اند.
 آن بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) اين است كه فرمود: «ما لله آيةٌ أكبر مِنّي» [13] خداي سبحان از من آيت بزرگ‌تر خلق نكرده است, البته نه در درون نه در بيرون اما در درون براي اينكه اينها مِن نورٍ واحدند در درون اهل بيت كسي از اينها بزرگ‌تر نيست چون مِن نور واحدند حساب رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) جداست بيرون هم كه هيچ كس نيست همتاي اينها باشد لذا فرمود: «ما لله آيةٌ أكبر مِنّي» خب اينها مي‌شوند آينهٴ كبراي حق آيت كبرا يعني آينه كبرا, مرآت كبرا. بين ما كه يك صورت مرآتيه هستيم با ذات اقدس الهي اين درجات وجودي هست و متّصل نه منقطع چون تباين نيست و تشكيك است باز ما قانع نخواهيم شد براي اينكه, اينكه درجات وجودي, مكاني نيست آدم سير بكند زماني نيست سير بكند چطور ما اين راه را سير بكنيم اين مسئله شدّت و ضعف مشكل ما را حل نمي‌كند ما به دبنال اِشتداديم نه شدّت و ضعف, شدّت و ضعف يعني اين درجات فرق مي‌كند بعضي ضعيف‌اند بعضي قوي‌اند بعضي اقوا, اما مشكل ما را اشتداد حل مي‌كند يعني حركت جوهري وگرنه يكي ضعيف باشد يكي شديد چطوري مشكل ما حل مي‌شود ولي وقتي حركت جوهري داشتيم اشتداد يعني اشتداد يعني ضعيف مي‌تواند شديد بشود شديد مي‌تواند اشد بشود اين راه باز است و هر اندازه كه انسان جلوتر رفت ديگر خود را نمي‌بيند چون صورت مرآتيه مادامي كه به مرآت وابسته است هيچ است اما وقتي كه نشان مي‌دهد بالأخره بهتر به آن ذوالصورة نزديك مي‌شود كه اين قرآن صاعد بودن مي‌شود اين.
 اينكه حضرت عرض كرد مرا جزء مقرّبين قرار بدهيد نماز قرباني است روزه قرباني است درباره نماز كه وارد شده «الصلاة قربان كلّ تقي» [14] درباره زكات هم وارد شده [15] هر انسان باتقوايي به وسيله نماز قرباني دارد يعني متقرّب مي‌شود به وسيله زكات قرباني دارد يعني متقرّب مي‌شود. وجود مبارك امام سجاد عرض مي‌كند ما را جزء متقرّبين قرار بدهيد حالا كه انسان به مقام قرب رسيد از اسرار, خيليها باخبر است اين طور نيست كه آگاه شدن به اعمال مردم و درون مردم مخصوص انبيا(عليهم السلام) يا اهل بيت(عليهم السلام) باشد آنها مقامات خيلي برتري دارند كه اصلاً به ذهن ما نمي‌آيد اينكه فرمود: «فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ» [16] اصلاً به ذهنمان نمي‌آيد يعني چه اگر كسي جزء مقرّبين شد اسرار ديگران را مي‌فهمد اگر ﴿إنَّ كِتَابَ الأبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ ٭ وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُونَ ٭ كِتَابٌ مَرْقُومٌ﴾ كه ﴿يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾ [17] ابرار, مردان بزرگ‌اند مردان پاك‌اند نيّت صدق دارند اعمالشان عقايدشان اوصافشان اخلاقشان در كتاب است آن كتاب به نام عليّين است اين عليّين, مشهود مقرّبين است انسان مي‌تواند به اينجاها برسد آن وقت صاف خودش را ارزان بفروشد؟! اينكه حضرت عرض مي‌كند مرا جزء متقرّبين قرار بدهيد يعني اين.
 بعد از چند سطر عرض مي‌كند «اللَّهُمَّ هَذَا يَوْمُ عَرَفَةَ يَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ نَشَرْتَ فِيهِ رَحْمَتَكَ وَ مَنَنْتَ فِيهِ بِعَفْوِكَ وَ أَجْزَلْتَ فِيهِ عَطِيَّتَكَ وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَي عِبَادِكَ» آن جمله‌هاي معروف مربوط به ماه مبارك رمضان آن چهار فعل است كه به نحو تنازع يك متعلّق دارد «هذا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَكَرَّمْتَهُ وَشَرَّفْتَهُ وَفَضَّلْتَهُ‌ عَلَي الشُّهُورِ» [18] اين «عَلَي الشُّهُورِ» مفعول واسطه است براي چهار فعل به نحو تنازع اين وسط نبايد قطع كرد اين چهار فعل را بايد با يك نفس خواند اين «عَلَي الشُّهُورِ» متعلّق به همه است اينجا «علي» ندارد كه اين يوم عرفه «علي الشّهور» يا «علي الأيّام» افضل باشد اين يك شرافت نفسي است يعني خود اين روز كريم است عظيم است شريف است نه بر ديگران رجحان دارد خودش عظيم است چون رحمت تو در اين روز منتشر مي‌شود.
 خب حالا ما چه كاره‌ايم؟ «اللَّهُمَّ وَ أَنَا عَبْدُكَ الَّذِي أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ قَبْلَ خَلْقِكَ» من كه حضرت مي‌فرمايد «من» يعني كلّ مخلوقات حالا خودش درك كرده اين مطلب را ادراك كرده انسان سه مرحله را پشت سر گذاشت و يا با آنها همراه است در يك مرحله كه «لا شيء» بود كه ذات اقدس الهي به زكريا فرمود تعجّب نكن ﴿قَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئاً﴾ [19] اين «ليس» تامّه است اين «كان»ي منفي اين «كان»اي است كه خبر ندارد فقط اسم دارد ﴿لَمْ يَكُ شَيْئاً﴾ [20] يعني معدوم بود از آن مرحله به بعد مي‌رسد ﴿أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِن مَنيٍّ يُمْنَي﴾ [21] كه قابل ذكر نيست ﴿هَلْ أَتَي عَلَي الْإِنسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ﴾ كه ﴿لَمْ يَكُن شَيْئاً مَذْكُوراً﴾ [22] قابل ذكر نبود, كسي نام ﴿مَنيٍّ يُمْنَي﴾ را كه نمي‌برد اين مرحله دوم; مرحله سوم آن است كه حالا علقه شديم مضغه شديم و ﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ [23] شديم بعد وقتي مكلّف شديم دستورهايي دادي ما اطاعت نكرديم نهيي كردي منزجر نشديم البته اين را به لسان قوم مي‌فرمايد ولي الآن در حضور شما صاغراً ذليلاً حاضريم هر تصميمي بگيري مي‌تواني ما هم حاضريم «وَ هَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ صَاغِراً ذَلِيلًا خَاضِعاً خَاشِعاً خَائِفاً مُعْتَرِفاً بِعَظِيمٍ مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ وَ جَلِيلٍ مِنَ الْخَطَايَا اجْتَرَمْتُهُ مُسْتَجِيراً بِصَفْحِكَ لَائِذاً بِرَحْمَتِكَ مُوقِناً أَنَّهُ لَا يُجِيرُنِي مِنْكَ مُجِيرٌ وَ لَا يَمْنَعُنِي مِنْكَ مَانِعٌ» نه كسي ما را پناه مي‌دهد نه اگر بخواهي ما را مشمول عفو نكني كسي مي‌تواند جلوي شما را بگيرد «فَعُدْ عَلَيَّ بِمَا تَعُودُ بِهِ عَلَي مَنِ اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِكَ وَ جُدْ عَلَيَّ بِمَا تَجُودُ بِهِ عَلَي مَنْ أَلْقَي بِيَدِهِ إِلَيْكَ مِنْ عَفْوِكَ وَ امْنُنْ عَلَيَّ بِمَا لَا يَتَعَاظَمُكَ أَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلَي مَنْ أَمَّلَكَ مِنْ غُفْرَانِكَ وَ اجْعَلْ لِي فِي هَذَا الْيَوْمِ نَصِيباً أَنَالُ بِهِ حَظّاً مِنْ رِضْوَانِكَ» مستحضريد همين امام وقتي در اوج سخن مي‌گويد و حق مي‌گويد آنجا كه بالاي منبر شام فرمود ما اين هستيم همه‌اش حق است «أنا ابن مكّة و مِنيٰ» [24] ما رفتيم خانه‌ات را آباد كرديم و آمديم اگر نبود جريان كربلا و اهل بيت, مكّه همان بتكده بود كه بود.
 وجود مبارك امام سجاد عرض مي‌كند خدايا! ما آمديم خانه‌ات را زنده كرديم مكّه را سرزمين وحي كرديم مطاف را, قبله را زنده كرديم گرچه ما مِنا نرفتيم ولي منا را زنده كرديم «أنا ابن مكّة و مِنيٰ» همه اينها درست است اينها مربوط به فراز بود كه درست است اما در مقام فرود, عرض مي‌كند: «وَ سَأَلْتُكَ مَسْأَلَةَ الْحَقِيرِ الذَّلِيلِ الْبَائِسِ الْفَقِيرِ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِيرِ» من كه خب يك ذرّه‌ام ترس هم دارم «وَ مَعَ ذَلِكَ خِيفَةً وَ تَضَرُّعاً وَ تَعَوُّذاً وَ تَلَوُّذاً لَا مُسْتَطِيلًا بِتَكَبُّرِ الْمُتَكَبِّرِينَ وَ لَا مُتَعَالِياً بِدَالَّةِ الْمُطِيعِينَ وَ لَا مُسْتَطِيلًا بِشَفَاعَةِ الشَّافِعِينَ وَ أَنَا بَعْدُ» هنوز هم وضع من اين است «أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا» خدايا! از من ضعيف‌تر و پَست‌تر موجودي نداري اين يعني چه؟ خب اگر همه اين جلال و شكوه آينه به آن شاخص است اگر آن شاخص, قدري لطفش را بردارد صورت مرآتيه چيزي نيست «أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّينَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّينَ وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا» بعد درخواست كمك مي‌كند عرض مي‌كند خدايا! من بسته‌ام «أَنَا الْمُرْتَهَنُ بِبَلِيَّتِهِ أَنَا القَلِيلُ الْحَيَاءِ أَنَا الطَّوِيلُ الْعَنَاءِ» من بسته‌ام براي اينكه به تو بدهكارم (يك) اگر كسي حقّ الله را ضايع كرده است مديون است (دو) هر مديوني بايد گِرو بدهد (سه) حقّ الناس را كه آدم بدهكار است خانه و زمين را گِرو مي‌دهد اما حقّ الله را كه بدهكار بود خود آدم را گِرو مي‌گيرند خانه را كه گِرو نمي‌گيرند اينكه در قرآن فرمود: ﴿كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ﴾ [25] يا ﴿كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ﴾ [26] همين است خود انسان را به بند مي‌كشند. اينكه مي‌بينيد بعضيها مي‌گويند ما هر چه مي‌خواهيم نماز شب بخوانيم نمي‌توانيم يا هر چه مي‌خواهيم جلوي زبانمان را نگه بداريم نمي‌توانيم هر چه مي‌خواهيم جلوي چشممان را نگه بداريم نمي‌توانيم راست مي‌گويند بيچاره‌ها چون در بند هستند اين رهين بودن همين است.
 بعد عرض مي‌كند خدايا! آن توفيق موحّدان را به من بده كه خلاصي پيدا كردند «وَ تَوَحَّدْنِي بِمَا تَتَوَحَّدُ بِهِ مَنْ وَفَي بِعَهْدِكَ وَ أَتْعَبَ نَفْسَهُ فِي ذَاتِكَ وَ أَجْهَدَهَا فِي مَرْضَاتِكَ» بخشهاي پاياني اين هم طلب دعاست عرض مي‌كند كه قلب مرا به حبّ دنيا مشغول نكن همين من و ما, همين دنبال القاب گشتن و دنبال مريد گشتن و همين بازيها عرض كرد: «وَ انْزِعْ مِنْ قَلْبِي حُبَّ دُنْيَا دَنِيَّةٍ تَنْهَي عَمَّا عِنْدَكَ وَ تَصُدُّ عَنِ ابْتِغَاءِ الْوَسِيلَةِ إِلَيْكَ وَ تُذْهِلُ عَنِ التَّقَرُّبِ مِنْكَ» اگر نماز ﴿تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ﴾ [27] دنيا هم «تَنهي عن العبادة و التقرّب» اينها را وجود مبارك حضرت دارد تا مي‌رسد به اينكه مرا جزء كساني قرار بده كه در قرآن وعده دادي كه ﴿نُورُهُمْ يَسْعَي بَيْنَ أَيْدِيِهمْ﴾ [28] من جزء آنها باشم «وَ أَمِتْنِي مِيتَةَ مَنْ يَسْعَي نُورُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ» تو كه در قرآن فرمودي يك عدّه نور پيشاپيش آنها حركت مي‌كند نور خودشان است ديگر نور آفتاب و اينها كه نيست چون بساط آفتاب برچيده شد ﴿إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ﴾ [29] شد, ﴿إِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ﴾ [30] شد ﴿نُورُهُمْ يَسْعَي بَيْنَ أَيْدِيِهمْ﴾ نه نور الشّمس نه برق است نه نور شمس و قمر, عرض مي‌كند «وَ أَمِتْنِي مِيتَةَ مَنْ يَسْعَي نُورُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ» بعد در بخشهاي نهايي «اجْعَلْ هَيْبَتِي فِي وَعِيدِكَ وَ حَذَرِي مِنْ إِعْذَارِكَ وَ إِنْذَارِكَ وَ رَهْبَتِي عِنْد تِلَاوَةِ آيَاتِكَ» آياتي كه تلاوت مي‌كنم رهبانيّتي در من پيدا بشود هراسي در من پيدا بشود و توفيقي عطا كن «وَ اعْمُرْ لَيْلِي بِإِيقَاظِي فِيهِ لِعِبَادَتِكَ وَ تَفَرُّدِي بِالتَّهَجُّدِ لَكَ» شبم را با نماز شب زنده نگه بدارم اينها را در دعاي عرفه از ذات اقدس الهي مسئلت مي‌كنند آن مسئلهٴ بَرد اليقيني كه در بعضي از كتابها هست در اين دعاي نوراني آمده «وَ أَوْجِدْنِي بَرْدَ عَفْوِكَ» و در بهشت هيچ كينه‌اي بهشتيان نسبت به هم ندارند در سورهٴ مباركهٴ «حشر» هم دارد كه اينها دعا مي‌كنند به خدا عرض مي‌كنند: ﴿لاَ تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِينَ آمَنُوا﴾ [31] اينجا هم حضرت عرض مي‌كند «وَ انْزِعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِي لِلْمُؤْمِنِينَ» كه من كينه هيچ كسي را در دل نداشته باشم در پايان دارد «وَ أَتْمِمْ لِي إِنْعَامَكَ إِنَّكَ خَيْرُ الْمُنْعِمِينَ وَ اجْعَلْ بَاقِيَ عُمُرِي فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ» كه خدا ـ ان‌شاءالله ـ همه حاجيان ما و معتمران ما و زائران ما را با حجّ مقبول و عمره مقبول و زيارت مقبول و ادعيه مستجاب به اوطانشان برگرداند و توفيق قرائت اين دعاها را به همه ما مرحمت بكند و همه اين مضمون را براي مسلمانهاي شرق و غرب عالم محقَّق بفرمايد.
 «و الحمد لله ربّ العالمين»


[1] . اقبال الأعمال, ص24.
[2] . الصحيفة السجادية, دعاي 47.
[3] . سورهٴ فاطر, آيهٴ 10.
[4] . سورهٴ فاطر, آيهٴ 10.
[5] . سورهٴ حج, آيهٴ 37.
[6] . التوحيد (شيخ صدوق), ص434 و 435.
[7] . ر.ك: نهج‌البلاغه, خطبه 185; «تشهد له المرائي».
[8] . التوحيد (شيخ صدوق), ص434 و 435.
[9] . الكني و الألقاب, ج2, ص482.
[10] . سورهٴ احزاب, آيهٴ 56.
[11] . سورهٴ احزاب, آيهٴ 43.
[12] . سورهٴ انشقاق, آيهٴ 6.
[13] . بصائر الدرجات, ص77.
[14] . الكافي, ج3, ص265.
[15] . الكافي, ج5, ص37; نهج‌البلاغه, خطبهٴ 199.
[16] . نهج‌البلاغه, خطبهٴ 189.
[17] . سورهٴ مطففين, آيات 18 ـ 21.
[18] . اقبال الأعمال, ص24.
[19] . سورهٴ مريم, آيهٴ 9.
[20] . سورهٴ مريم, آيهٴ 67.
[21] . سورهٴ قيامت, آيهٴ 37.
[22] . سورهٴ انسان, آيهٴ 1.
[23] . سورهٴ مؤمنون, آيهٴ 14.
[24] . الاحتجاج, ج2, ص311.
[25] . سورهٴ مدثر, آيهٴ 38.
[26] . سورهٴ طور, آيهٴ 21.
[27] . سورهٴ عنكبوت, آيهٴ 45.
[28] . سورهٴ تحريم, آيهٴ 8.
[29] . سورهٴ تكوير, آيهٴ 1.
[30] . سورهٴ تكوير, آيهٴ 2.
[31] . سورهٴ حشر, آيهٴ 10.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo