< فهرست دروس
درس تفسیر آیت الله جوادی
۹۲/۰۳/۱۲
بسم الله الرحمن الرحیم
﴿وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ (۱۲) يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِن مَّحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُكْراً وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ (۱۳) فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَي مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ (۱۴) لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ (۱۵) فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْ‌ءٍ مِن سِدْرٍ قَلِيلٍ (۱۶) ذلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ (۱۷)﴾
برخورداری مؤمنین از فیض و کفار از کیفر الهی
بعد از بیان خطوط کلی مسئله توحید و معاد، نمونه‌های اجرایی این قسمت‌ها را هم ذکر فرمود، در خطوط کلی فرمود اگر کسی مؤمن باشد و عمل صالح انجام بدهد از فیض خدا برخوردار است اگر کسی کفر ورزد و گرفتار عمل طالح بشود گرفتار کیفر الهی خواهد شد این به صورت اصل کلی.
ویژگیهای دوران نبوت داوود و سلیمان (علیهماالسلام)
بعد جریان داوود (سلام‌الله‌علیه) سلیمان (سلام‌الله‌علیه) و قوم سبأ را ذکر فرمود، در زمان داوود (سلام‌الله‌علیه) که مسئله جنگ یک برنامه رسمی بود آنچه درباره حضرت داوود ذکر فرمود ساختن سلاح‌های دفاعی بود چون زمان دفاع بود که فرمود: ﴿أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ﴾، [۱] ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ [۲] و مانند آن. بعد از دوران پدر نوبت به پسر رسید دوران سازندگی بود یعنی دوران جنگ تمام شده بود و وجود مبارک سلیمان وارث تاج و تختی شده بود و مشغول تدبیر نظام بود مسئله ساخت و ساز شروع شد برای این‌که کلّ آن کشور ومحدوده به خوبی ساخته بشود هم از مسائل تکوینی کمک گرفته شد که باد در اختیار آن حضرت بود به صورت تسخیر الهی قرار گرفت و هم جن در اختیار آن حضرت قرار گرفتند که نه تنها مزاحم کسی نباشند بلکه در خدمت سازندگی کشور سلیمان باشند.
علت تسلیم شدن ملکه سباٴ در برابر سلیمان (علیه السّلام)
در زمان داوود (سلام‌الله‌علیه) مسئله جنگ و حمله مطرح بود اما با این تسخیر الهی که فرمود ما باد را برای سلیمان مسخّر کردیم ﴿فَسَخَّرْنَا لهُ الرِّيحَ [۳] کسی قدرت مقاومت نداشت لذا ملکه سبا همین که جلال و شکوه سلیمان (سلام‌الله‌علیه) را شنید کاملاً تمکین کرد گفت: ﴿أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ [۴] با این‌که او ﴿وَلَهَاعَرْشٌ عَظِيمٌ [۵] بود ﴿أُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْ‌ءٍ [۶] بود بالأخره می‌توانست به حسب ظاهر مقداری مقاومت کند اما در کم‌ترین فرصت با به‌ترین بهره‌برداری آمده تسلیم شد کسی در قبال سلیمان (سلام‌الله‌علیه) قدرت مقاومت نداشت برای این‌که او کاملاً مسلّط بر فضا بود و می‌توانست هر کسی را که علیه او قیام کرده را سرکوب کند اگر در جریان حضرت داوود نبرد بود برای این‌که چنین تسخیری نصیب حضرت داوود نشده بود لذا وجود مبارک سلیمان (سلام‌الله‌علیه) مشغول سازندگی بود و آن منطقه را به خوبی ساخت ساختنش هم به این بود که آسایش مردم را تأمین بکند.
بیان ساده زیستی انبیا در خطبهٴ امیرالمؤمنین (علیه السّلام)
آن خطبه‌ای که از وجود مبارک حضرت امیر چند بار در همین محفل خوانده شد ملاحظه فرمودید وجود مبارک حضرت امیر سنّت انبیا را که ذکر می‌کند طرز زندگی انبیا را ذکر می‌کند فرمود این‌طور نبود که وجود مبارک داوود که ﴿قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ [۷] آن قدرت را داشت از زندگی مادّی مثلاً طرْفی بسته باشد با زنبیل‌بافی ارتزاق می‌کردند [۸] فرمود اینها با آن زندگی ساده‌ای که داشتند مربّی مردم شدند.
تاٴمین حقوق أجنه به خاطر منهی بودن مزدوری و بیگاری در اسلام
پرسش: ... پاسخ: نه، به آن‌ها هم حقوق می‌داد تأمین می‌کرد بیگاری نبود رایگان نبود آن‌ها هم مثل انس بودند آن‌ها را هم تأمین می‌کرد نیازهای آن‌ها را هم تأمین می‌کرد این‌طور نبود که رایگان کار کنند مستحضرید بیگاری نه تنها بد است مزدوری هم در اسلام بد است این‌که می‌گویند نظام اسلامی به همه کار می‌دهد نه یعنی همه را به کار یک کارخانه دعوت می‌کند اینها را کارگر می‌کند کارگری یعنی مزدوری در اسلام مَنهی است منتها بزرگان فقهی ما این نهی را بر تنزیه حمل کردند مگر آدم را با مزدوری اداره می‌کنند با کاری که برای خودش کار بکند حالا یا تعاونی است یا بخش خصوصی است چه رسد به بیگاری، اگر وجود مبارک پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دست کارگر را می‌بوسید [۹] نه یعنی دست مزدور را کسی که خودش باغی دارد کار می‌کند کسی دامدار است کار می‌کند چند روایت است که نهی شده در اسلام مزدوری نیست که کسی خودش را اجیر دیگری بکند بعد جریان حضرت موسی و شعیب (سلام‌الله‌علیهما) را دلیل تجویز گرفتند و گفتند به شهادت این‌که ﴿أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ معلوم می‌شود که مزدوری در اسلام حرام نیست [۱۰] لذا حمل بر کراهت کردند صاحب وسائل این روایات را که نقل کرده بر کراهت حمل کرده [۱۱] جمعاً بین النصوص، بنابراین اگر کسی دیگری را به بیگاری بگیرد در مرحله سوم است و اگر کسی به مردم کار بدهد مزدوری در مرحله دوم است اگر کسی کار و اشتغال ایجاد کند حالا یا تعاونی است یا بخش خصوصی است آن در مرحله اول است یعنی اسلام در درجه اول به تولید کار دستور داده است نه مزدوری به هر تقدیر آن‌جا وجود مبارک سلیمان آن‌ها را هم تأمین می‌کرد عائله او بودند حقوقشان را می‌داد.
اعجاز الهی در تسخیر آب و باد و کوه برای انبیا
پرسش: ... پاسخ: وجود مبارک سلیمان از طرف ذات اقدس الهی این قدرت به او داده شد یکی طوفان آب را خدا مسخّر می‌کند برای نوح (سلام‌الله‌علیه) که ﴿بِسْمِ اللَّهِ مَجْريها وَمُرْسَاهَا [۱۲] یک وقت باد را مسخّر می‌کند که ﴿فَسَخَّرْنَا لهُ الرِّيحَ اینها دیگر اعجاز الهی است یک وقت است کوه را مسخّر می‌کند.
پرسش: ... پاسخ: نه، طیّ‌الأرض نیست.
فرمود: ﴿وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ سوار باد می‌شد این باد، حضرت را با همراهانش صبح تا ظهر به اندازه مسافت یک ماهه می‌برد عصر هم همچنین که در بحث دیروز اشاره شد که مرحوم شیخ طوسی از بعضی‌ها نقل کرد که ایشان صبح از شام به طرف بیت‌المقدس حرکت می‌کردند بعد به بخشی از سرزمین‌های اصفهان می‌رسیدند حالا کدام اصفهان است چون چندین اصفهان روی کُره زمین است به اصفهان می‌رسیدند بعد از قیلوله به طرف کابل مسافرت می‌کردند.

استفاده سلیمان (علیه السّلام) از معدنهای مس روان شده در ساختمان
چشمه گفتنِ معدن که ما الآن هم آب‌هایی که از چشمه می‌جوشد می‌گوییم برای چشمه است هم می‌گوییم آب معدنی است این هم اطلاق معدن درست است هم اطلاق عین که ﴿أَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ یعنی معدن مس را ما برای او روان کردیم که او بتواند این کارها را انجام بدهد آن‌ها اول محراب می‌ساختند بعد تمثیل خب این‌که می‌گویند: «ثبّت العرش ثمّ انقُش» همین است عَرش یعنی سقف، اگر کسی بخواهد نقاشی کند یا صورت‌گری کند اول سقف را می‌سازد بعد روی سقف نقشه می‌کشد می‌گویند «ثبّت العرش» نه ارض، عرش یعنی سقف «ثبّت العرش ثمّ انقش» اینجا هم تثبیت محراب بود یعنی جاهای برجسته و بلند بود بعد روی آن محاریب نقوش حیوانات یا غیر حیوانات را ترسیم می‌کردند روایتی که مرحوم کلینی (رضوان الله علیه) از وجود مبارک ابی‌جعفر (علیهماالسلام) نقل کرد این بود که تصویر رجال و نساء نبود [۱۳] [۱۴] اما صاحب همین تفسیر کنزالدقائق که این روایت را نقل می‌کند خودش اول تماثیل را به تماثیل انبیا و ملائکه تفسیر می‌کند [۱۵] یعنی عکس زن و مرد عادی نبود حالا عکس انبیا بود عکس فرشته‌ها بود اینها بالأخره ذی‌روح‌اند اگر در شرایع قبل این کار انجام می‌گرفت در شریعت ما حالا یا تحریم شده یا تنزیه شده بالأخره نهی‌ای درباره ترسیم و تجسیم ذوات‌الأرواح آمده. فرمود ما اینها را به آن‌ها آموختیم اینها این کار را می‌کردند هم محکم‌کاری می‌کردند هم زیبایی آن محاریب را برای محکم‌کاری آن تماثیل را برای زیبایی اینها انجام می‌دادند و خود وجود مبارک سلیمان هم در ساده‌ترین وضع زندگی می‌کرد آن خطبه ۱۶۰ را ملاحظه بفرمایید قصه حضرت موسی و عیسی را گفت و نیز قصه حضرت داوود را هم گفت که آن حضرت با زنبیل‌بافی و با همین کارِ دستی ارتزاق می‌کرد. اینها جزء شئونات کشورداری آن حضرت بود و آن‌ها را هم فرمود ما اینها را مسخّر کردیم تحت اختیار حضرت سلیمان قرار دادیم لذا فرمود: ﴿وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ نه بیگاری.
عذاب ألیم، کیفر أجنه متمرّد از دستور سلیمان (علیه السّلام)
﴿وَمَن يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ ما اینها را مسخّر کردیم در اختیار حضرت سلیمان قرار دادیم اگر اینها تمرّد می‌کردند جنّی اگر تمرّد می‌کرد ما او را با عذاب الیم کیفر می‌دادیم ﴿يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ هر چه وجود مبارک سلیمان می‌خواست آن‌ها ترسیم می‌کردند اگر قصر بود قصر و اگر تمثال بود تمثال، قسمت مهم برای تأمین نیازهای مردم بود ﴿وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِيَاتٍ که در بحث دیروز مشخص شد این اختصاصی به حضرت داوود ندارد بلکه آل‌داوود چون داوود (سلام‌الله‌علیه) رئیس این گروه بود لذا خود سلیمان و فرزندان سلیمان به حساب آل‌داوود نامیده می‌شوند ﴿اعْمَلُوا آلَ دَاوُدَ شُكْراً.
امر الهی به شکرگزاری در برابر نعمتها و معنای قلیل بودن آن
شکر به آ‌ن معنا که انسان بتواند کمال شکر را و حقّ شکر را ادا کند این ممکن نیست طبق بیان نورانی امام سجاد (سلام‌الله‌علیه) فرمود هر نعمتی که شما دادید ما باید شکر بکنیم اگر توفیق پیدا کردیم نماز شکر به جا آوردیم سجده شکر به جا آوردیم خودش نعمت است برای همین نعمت هم یک شکر دیگر لازم است [۱۶] لذا از دست و زبان چه کسی برآید تا بتواند شکر کند [۱۷] شکر حقیقی ممکن نیست آن شکری که لازم است آن را کمی از بندگان انجام می‌دهند و هاهنا امورٌ ثلاثه: اول این‌که شکر واقعی مقدور کسی نیست چون با قول یا فعل بخواهد شکر کند خود آن قولی که می‌گوید «الحمد لله» یا فعلی که انجام می‌دهد به نام نماز شکر یا سجده شکر خودش نعمت است در قبال این نعمت هم باید شکر بکند لذا شکر خدا مقدور نیست قسم دوم آن است که در بین این شکرها بخشی واجب است بخشی واجب نیست آن مقداری که مقدور نیست واجب نیست آن مقداری که واجب است کم‌ هستند کسانی که به این واجب قیام ‌کنند قسم سوم افرادی است که در بعضی از موارد شکر می‌کنند در بعضی از موارد شاکر نیستند این‌که فرمود: ﴿وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ این بخش میانی را می‌گویند کم‌اند کسانی که آن مقدار واجب را انجام بدهند و خودشان را نبینند.
اسلامی حرف زدن و قارونی اندیشیدن دال بر ناسپاسی انسان
بسیاری از ماها مشکل همین حرف قارونی را داریم می‌گوییم ما خودمان سی سال، چهل سال زحمت کشیدیم به جایی رسیدیم که بارها به عرضتان رسید بسیاری از ماها اسلامی حرف می‌زنیم و قارونی فکر می‌کنیم او که گفت: ﴿إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَي عِلْمٍ عِندِي [۱۸] بیش از این‌که نگفته بود گفته بود من خودم زحمت کشیدم پیدا کردم ما هم خیال می‌کنیم ما خودمان زحمت کشیدیم چهارتا کلمه یاد گرفتیم یا آن آقا زحمت کشید مقداری مال فراهم کرد در حالی که ﴿مَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ [۱۹] گرداننده دیگری است مدیر دیگری است ما ابزار کاریم خیلی‌ها می‌آیند حوزه و بین راه برمی‌گردند خیلی‌ها می‌روند برای تجارت بین راه برمی‌گردند این‌چنین نیست که اگر کسی توفیق تداوم پیدا کرد مربوط به خودش باشد ﴿وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ لذا فرمود: ﴿وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾.
علّت مقهور شدن أجنه و آزاد شدن آنان با مرگ سلیمان (علیه السّلام)
در جریان مرگ سلیمان (سلام‌الله‌علیه) فرمود این جن‌ها؛ حالا چگونه ذات اقدس الهی این جن‌ها را تسخیر کرده بود برای این‌که در هر عصری اینها آسیبی می‌رساندند یا از غیب باخبر می‌شدند و به دیگران می‌گفتند چه این‌که در زمان پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود ما جلوی اینها را گرفتیم ﴿فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَاباً رَصَداً [۲۰] الآن اگر کسی بخواهد بالا برود و مقداری از وحی باخبر بشود این شهاب‌سنگ‌ها به حیات او خاتمه می‌دهند خب مستحضرید آن وحی الهی بالأخره باید از آسمان عبور کند در سورهٴ مبارکهٴ «سجده» دارد وقتی وحی از آسمان تنزّل می‌کند گویا آسمان می‌خواهد تَرَک بردارد و تفطّر پیدا کند و شکاف پیدا کند از بس این وحی سنگین است و از بس این وحی تحمل‌ناپذیر است در سورهٴ «شوری» فرمود: ﴿كَذلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَي الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ٭ لَهُ مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ٭ تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِن فَوْقِهِنَّ وَالْمَلاَئِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَن فِي الْأَرْضِ أَلاَ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ [۲۱] وحی که می‌خواهد عبور بکند گویا آسمان می‌خواهد بترکد خب این کدام آسمان است این آسمانی است که ﴿لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ [۲۲] درِ آسمان به روی کفار باز نمی‌شود نه این کُرات مادی و جِرمی که الآن به صورت ترمینال درست کردند و سفینه با سرنشین یا بی‌سرنشین می‌فرستند آن آسمانی که ﴿لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ آن آسمانی که ﴿وَأَوْحَي فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا [۲۳] آن از شدّت جریان نزول وحی می‌خواست متفطّر بشود و ریز ریز بشود. مراحلی است که بالأخره جن‌ها سهمی از تجرّد دارند اگر می‌خواستند به آن بخش نزدیک بشوند آن وقت این شهاب‌سنگ‌ها که برای آسمان ظاهری است و تحت تدبیر آن آسمان باطنی است آن‌ها به حیات این جن‌ها خاتمه می‌دادند بالأخره اینها در هر عصری زحمتی ایجاد می‌کردند در زمان سلیمان (سلام‌الله‌علیه) مأمور شدند که از آن شیطنت آن‌ها کاسته بشود تحت قهر عادلانه وجود مبارک سلیمان قرار بگیرند لذا فرمود اگر کسی از این کار صرف‌نظر می‌کرد ما او را به عذاب سعیر گرفتار می‌کردیم این درباره کارگرهای انسانی نبود درباره کارگرهای جن بود فرمود آن‌ها بالأخره تحت قهر حضرت سلیمان بودند تا اذیت و آزاری به جامعه نرسانند لذا در عذاب مهین بودند برای خودشان، بعد از رحلت سلیمان (سلام‌الله‌علیه) آن‌ها از این عذاب مهین نجات پیدا کردند منتها بعد از جریان این‌که موریانه‌ای آن عصا را خورد و عصا افتاد و وجود مبارک سلیمان سقوط کرد به حسب ظاهر از حالت ایستادن و جن‌ها فهمیدند سلیمان رحلت کرده است که در بحث دیروز گذشت.
قوم سبأ و برخورداری آنان از نعمتهای الهی
بعد از جریان شکر آل‌داوود می‌رسیم به جریان کفر ورزیدن قوم سَبأ، سَبأ اسم یک سرزمین است اما سبإٍ که در قرآن دو جا ذکر شده یکی در ماجرای بلقیس [۲۴] و یکی هم اینجا که هر دو مربوط به جریان سلیمان (سلام‌الله‌علیه) است اسم یک قبیله است مثل قبیله بنی‌تمیم، قبیله کذا آن نام آن بزرگ قبیله و بزرگ خاندان بود او را می‌گفتند سبأ لذا تنوین‌بردار است بر خلاف آن سبأ که اسم مکان است و به فتح خوانده می‌شود ﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ معلوم می‌شود قبیله‌اند پس سبأ مکان و شهر و کشور نیست قبیله است فرمود مسکن این قبیله، جایی بود که ذات اقدس الهی همه نعمت‌ها را در آن‌جا اسباغ کرده به وفور آفریده ﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ این علامت الهی بود آن علامت الهی این بود که وقتی وارد این قبیله می‌شدی که در اینجا زندگی می‌کردند این منطقه‌ای که این قبیله به سر می‌بردند دو طرفش باغی بود پربرکت ﴿آيَةٌ این آیت الهی بود که خدای سبحان این منطقه را از هر نظر متنعّم کرد ﴿جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمالٍ یکی طرف راست و یکی طرف چپ، می‌دانید راست و چپ برای خود زمین و امثال ذلک نیست به لحاظ خود انسان است می‌گویند این چهار جهت اعتباری است دو جهت است که طبیعی است اعتباری نیست یعنی یمین و یسار و امام و خلف اعتباری است هیچ درختی دست راست و چپ ندارد هیچ خانه‌ای دست راست و چپ ندارد هیچ زمینی دست راست و چپ ندارد این چپ و راست و جلو و دنبال به لحاظ خود آدم است انسان وقتی جایی که ایستاده است یمینی دارد و یساری، اَمامی دارد و خلفی، وقتی که برگشت کاملاً این جهات چهار ‌گانه برمی‌گردد اما فوق و تحت برنمی‌گردد اگر کسی هم بالانس بزند سرش را بگذارد زمین پایش را بگذارد هوا این‌طور نیست که فوق و تحت عوض بشود بالا و پایین عوض بشود می‌گویند پایش به طرف بالاست سرش به طرف پایین است آن جهات چهار ‌گانه را می‌گویند اعتباری است اما این دو جهت را می‌گویند طبیعی. فرمود دست راست آن هم باغ پربرکتی است دست چپ آن هم باغ پربرکتی است و خدای سبحان هم به اینها حالا به وسیله انبیا یا هر که بود.
تبیین طیّب بودن رزق قوم سبأ و لزوم شکرگزاری از آنان
فرمود اینها برکات الهی است رزق ربّ شماست (یک) و اینها را به‌جا مصرف کنید و صرف نعمت در جای خودش این شکر است شکرِ عملی است و عرض ارادت به پیشگاه ذات اقدس الهی و اطاعت از دستورهای او هم شکر عملی و قولی است (دو) ﴿وَاشْكُرُوا لَهُ﴾.
﴿بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ طیّب بودن گاهی به لحاظ معنویت است نظیر ﴿كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌوَفَرْعُهَا فِيالسَّماءِ [۲۵] که این ناظر به آن طهارت و طِیب معنوی است اما این‌که فرمود: ﴿بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ یعنی فضای سالم، هوای سالم، محیط سالم نه حیوانات گزنده و درنده‌ای در آن هست نه حشرات موذی هست نه سرمای زیاد هست نه گرمای زیاد هست برای پرورش گیاهان و گل‌ها و میوه‌ها آماده است این طیّب بودن ظاهری است بر خلاف آنکه ﴿كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّماءِ آن چیز دیگر است. ﴿بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ و پروردگار شما هم که غفور است اگر استغفار کنید می‌بخشد اگر عبادت کنید پاداش می‌دهد پس نعمت را خدا داد که فرمود: ﴿كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ این آیت هم آیت الهی است که این را از هر گزندی حفظ کرده از شما خواسته که این نعمت را بجا مصرف کنید بیهوده نروید و اگر هم لغزش دارید از پروردگار غفورتان طلب مغفرت کنید ﴿بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ اینها نِعم الهی است که خدای سبحان به اینها داده.
سیل عَرِم ثمره عدم شکرگزاری از نعمتهای الهی
در برابر آل‌داوود که ﴿قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ آل‌داوود و آل‌سلیمان (سلام‌الله‌علیهما) شاکر بودند کفران نعمت نکردند و دودمانشان محفوظ ماند الآن اینجا ﴿بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ ولی ﴿فَأَعْرَضُوا اینها اعراض کردند اینها خیال کردند مال خودشان است (یک) نعمت را بیجا مصرف کردند (دو) ما هم به جای این‌که این نعمت‌ها را ادامه بدهیم ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ.
بررسی معنای لغوی و اصطلاحی لفظ عَرِم
عَرِم یعنی دمان، برخی‌ها نظیر راغب این احتمال را هم دادند که آن موش نَر را می‌گویند عَرِم [۲۶] سدّی که قبلاً ساخته شده بود همان مَلکه یا دیگری ساخته این کوه‌ها آبشارهای بلندی داشت (یک) دهنه این آبشارها را او محکم بست (دو) شده یک سدّ پرآبی (سه) برخی‌ از مفسّران نقل کردند که موش‌هایی مأمور شدند این سد را سوراخ کنند این سد بشکند آب بریزد و آن شهر را ببرد. [۲۷] خب اثباتِ این، کار آسانی نیست اما سیل عَرِم یعنی سیل دمان، عَرامه یعنی آن دمان بودن، آن شرارت، آن از بین‌برنده و مانند آن، چنین چیزی را می‌گویند عَرامه، عَرِم یعنی چنین موجودی، این اضافه موصوف به صفت است حالا منشأ این سوراخ کردن سد باشد یا چیز دیگر حرف دیگر است.
ویرانی باغهای قوم سبأ نتیجه سیل عَرِم
اما این‌که فرمود ما سیل دادیم نه یعنی سد را شکاندیم و آب، شهر را گرفته بالأخره سیل می‌آید در اثر باران فراوان از قلّه‌های کوه این خاک‌ها را به همراه دارد این آبِ انبوه آمیخته با خاک توانی دارد که شهر را ببرد فرمود: ﴿فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ آن‌گاه کلّ این منطقه را به صورت ویرانی در آورد چپ و راست این شهر، باغ بود ﴿بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ که هر میوه‌ای می‌خواستند داشت اما الآن به جای این دو باغ، دو باغ فرسوده‌ای است که ویران است چیزی از این باغ برنمی‌آید مگر درخت‌های پرتیغ این‌که می‌گویند فلان کار دشوارتر از خرط القتاد است قتاد یک درخت پرتیغ جنگلی است که میوهٴ آن فقط تیغ است در جنگل‌ها چنین درختی هست درخت توت و امثال توت بالای شاخه را می‌شود گرفت و همه برگ‌های آن را به آسانی کَند این آسان است خَرط کردن یعنی بالای خوشه را گرفتن تا پایین ادامه دادن و برگ‌ها را به وسیله همین دست کَندن این می‌شود خرط، این‌که می‌گویند خرط قتاد یعنی اگر خوشه پرتیغ درخت قتاد را کسی بگیرد از بالا بخواهد تا پایین بیاورد همه این تیغ‌ها را بخواهد بِکَند دیگر دستی نمی‌ماند می‌گویند فلان کار دشوارتر از خرط القتاد است بعضی از درخت‌ها بارشان همین تیغ است بعضی درخت‌ها میوه‌هایی دارند که هرگز نمی‌رسند میوه‌های جنگلی این‌طور است که همان حیوانات جنگلی باید مصرف کنند بعضی هم گذشته از این‌که نمی‌رسند، تلخ و کَز و شورند اینها را فرمود برایشان مانده که یا کَز بود یا شور بود یا تلخ بود یا پرتیغ بود چیزی برای آن‌ها نمانده مگر همین!
جایگزینی باغهای پرتیغ، پاداش ناسپاسی قوم سبأ
﴿فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ اُکُل یعنی خوراکی نه اَکل، این‌که درباره بهشت دارد ﴿أُكُلُهَا دَائِمٌ [۲۸] یعنی «ما یؤکل» خوراکی درخت‌های بهشت دائمی است نه خوردنش دائمی است خوردن را فرمود: ﴿لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيّاً حالا يا جنّت برزخي است یا جنّت كبرا ولی به هر تقدير ﴿أُكُلُهَا دَائِمٌ یعنی خوراکی درخت‌های بهشت، دائمی است نه چهار فصل است بلکه دوازده ماه است سیصد و شصت و پنج روز است و مانند آن، هر وقت انسان میوه بخواهد از همین درخت می‌تواند بچیند یک بیان نورانی از امام رضا (سلام‌الله‌علیه) است که به حضرت عرض کردند که درباره این شجره حضرت آدم برخی گفتند گندم است برخی گفتند انگور است فرمود همه این روایات درست است برای این‌که درخت بهشت نظیر درخت دنیا نیست که اگر این درخت، درخت انگور بود سیب ندهد یا درخت سیب بود انگور ندهد [۲۹] هر چه بهشتی بطلبد او می‌دهد نه هر چه او دارد در اختیار بهشتی قرار می‌دهد.
پرسش: بهشت نبوده.
پاسخ: بالأخره جنّت برزخی بود بهشت عَدْن نبود بهشت برزخی هم حکمش همین است اگر کسی وارد بهشت برزخی بشود در بهشت برزخی هم همین‌طور است هر چه بخواهد می‌گیرد نه این‌که نظیر درخت دنیا باشد درخت زمین باشد که فقط زمان خاص میوه بدهند (یک) میوه مخصوص بدهند (دو) فرمود همه آن روایات درست است به هر تقدیر نظیر عالَم طبیعت نبود. ﴿ذَوَاتَيْ أُكُلٍ اُکُل یعنی «ما یؤکل» ﴿خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْ‌ءٍ مِن سِدْرٍ قَلِيلٍ خودِ این ﴿شَيْ‌ءٍ با قلّت، اینها نشان می‌دهد این میوه و این مایه که منشأ برکت است این خیلی کم بود اما آن تیغ فراوان بود میوه کَز فراوان بود میوه تلخ فراوان بود میوه شور هم فراوان بود.
تبیین فرق بین جزا و مجازات
اینها را ما چه کار کردیم ﴿ذلِكَ جَزَيْنَاهُم گفتند بین جزا و مجازات فرق است این فرق اگر به نحو عموم و خصوص مطلق باشد قابل قبول است اما به نحو تباین باشد این‌طور نیست برخی‌ها گفتند جزا برای پاداش خیر است و مجازات برای کیفر است و پاداش تلخ [۳۰] این درست نیست برای این‌که در همین مورد هم فرمود: ﴿وَذلِكَ جَزَيْنَاهُم و اما اگر گفته بشود جزا اعم از نعمت و نقمت است اعم از پاداش و کیفر است مجازات، مخصوص کیفر است آن شاید قابل قبول باشد ﴿ذلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا خود جزا در جریان کیفر هم به کار رفت فرمود: ﴿جَزَاءًوِفَاقاً [۳۱] آن آیه ﴿جَزَاءً وِفَاقاً درباره کیفر است درباره بهشتی‌ها که نیست چون درباره بهشتی‌ها همیشه فرمود بیش از آن مقداری که انجام دادند ما به آن‌ها پاداش می‌دهیم هرگز خداوند مطابق عمل صالح پاداش نمی‌دهد یا ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا [۳۲] است یا ﴿عَشْرُ أَمْثَالِهَا [۳۳] است یا نظير دانه‌اي كه ﴿أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ است و در هر سنبله صد حبّه است و مانند آن، [۳۴] بالأخره جزاء وفاق فقط درباره کیفر است آن هم تحدید نسبت به نفی زائد است نه نفی اقل یعنی ما بیش‌تر از کار آنها، آن‌ها را کیفر نمی‌دهیم حالا شاید بعضی‌ها را هم ببخشیم ﴿وَيَعْفُوا عَن كَثِيرٍ [۳۵] کمتر کیفر بدهیم.
بیان محال بودن سلب ابتدایی نعمت از صاحبان آن
﴿ذلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا کفران نعمت کردند ﴿وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ ما فقط كيفري كه مي‌دهيم به افرادي كه كفر مي‌ورزند مي‌دهيم افرادي كه مؤمن باشند هرگز ما نعمت را از آن‌ها نمي‌گيريم هيچ ممكن نيست خداي سبحان ابتدائاً نعمتي را از كسي بگيرد ابتدائاً نعمت مي‌دهد ولی ابتدائاً هرگز نعمتي را نمي‌گيرد اين آيه حصر كرده فرمود: ﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَي قَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ [۳۶] فرمود ما نعمت را می‌دهیم چه لایق چه غیر لایق اما ممکن نیست از کسی نعمت را بگیریم مگر بعد از کفران او، هر کس بخواهد نعمتش محفوظ باشد باید درون خودش را حفظ بکند اصلاح بیرون اثری ندارد فرمود: ﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَي قَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ اگر معاذ الله از نظر درون عوض شدند ما می‌گیریم خب اگر بخواهند خدای سبحان به اینها فیض برساند باید درونشان را حفظ کنند هرگز خدا نعمتی را که داده نمی‌گیرد.
«و الحمد لله ربّ العالمین»

پانویس
 
۱. سبأ/سوره۳۴، آیه۱۱    
۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۰    
۳. ص/سوره۳۸، آیه۳۶    
۴. نمل/سوره۲۷، آیه۴۴    
۵. نمل/سوره۲۷، آیه۲۳    
۶. نمل/سوره۲۷، آیه۲۳    
۷. بقره/سوره۲، آیه۲۵۱    
۸. . نهج‌البلاغه،شریف رضی، خطبه ۱۶۰.    
۹. اسدالغابة، ابن اثیر،ج۲، ص۲۶۹.     .
۱۰. اصول کافی،شیخ کلینی، ج۵، ص۹۰     .
۱۱. وسائل الشیعه،شیخ حر عاملی، ج۱۷، ص۲۳۸     .
۱۲. هود/سوره۱۱، آیه۴۱    
۱۳. اصول کافی،شیخ کلینی،ج۶،ص۴۷۶-۴۷۷.    
۱۴. تفسیر کنزالدقائق، ج۱۰، ص۴۷۵.
۱۵. . تفسیر کنزالدقائق، ج۱۰، ص۴۷۴.
۱۶. علامه مجلسی،بحارالأنوار، ج۹۱، ص۱۴۶     .
۱۷. . ر. ک: گلستان سعدی، مقدمه؛ «از دست و زبان که برآید٭٭٭ کز عهده شکرش به درآید».
۱۸. ٴ قصص/سوره ۲۸، آیهٴ ۷۸.    
۱۹. نحل/سوره۱۶، آیه۵۳    
۲۰. جن/سوره۷۲، آیه۹    
۲۱. شوری/سوره۴۲، آیه۳    
۲۲. اعراف/سوره۷، آیه۴۰    
۲۳. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۲    
۲۴. نمل/سوره۲۷، آیه۲۲    
۲۵. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۴    
۲۶. المفردات فی غریب القرآن،راغب اصفهانی، ص۳۳۲     .
۲۷. التفسیر الکبیر، فخر رازی،ج۲۵، ص۲۰۱.    
۲۸. رعد/سوره۱۳، آیه۳۵    
۲۹. عیون اخبارالرضا،شیخ صدوق، ج۲، ص۲۷۴.    
۳۰. التفسیر الکبیر، فخر رازی،ج۲۵، ص۲۰۱.    
۳۱. نبأ/سوره۷۸، آیه۲۶    
۳۲. نمل/سوره۲۷، آیه۸۹    
۳۳. انعام/سوره۶، آیه۱۶۰    
۳۴. بقره/سوره۲، آیه۲۶۱    
۳۵. شوری/سوره۴۲، آیه۳۰    
۳۶. انفال/سوره۸، آیه۵۳    
 
    

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo