< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد جزایری

کتاب الحج

90/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 موضوع: مسائلی پیرامون نماز قضا
 دیروز مسئله ی 31 را عنوان کردیم و استدلال آن باقی مانده است.
 صاحب عروة در این مسئله می فرماید: يجوز لمن عليه القضاء الإتيان بالنوافل على الأقوى.
 یعنی کسی نماز قضاء بر گردن دارد می تواند نماز نافله که نماز مستحبی است بخواند.
 
 دلیل مسأله:
 دلیل اول: اصل.
 اصل عملی در مسأله این است که نمی دانیم آیا نماز نافله خواندن مقید به این است که نماز واجب بر گردن نباشد یا نه و اصل برائت در عدم وجوب چنین قیدی است.
 دلیل دوم: روایات.
 در صحیحه ی زراره و غیر آن که مسأله ی قضا شدن نماز صبح پیامبر اکرم (ص) ذکر شده است آمده است که حضرت بعد از آنکه از محل خارج شدند فرمود: بیایید نماز را قضا کنیم و وقتی خواستند نماز را قضا کنند حضرت دو رکعت نافله خواندند و بعد نماز را قضا کردند.
 البته اشکال این روایات که در مورد قضا شدن نماز پیامبر اکرم (ص) است که آیا معقول است که نماز رسول خدا (ص) قضا شود یا نه.
 اگر در این روایات تشکیک کردیم و جریان قضاء شدن نماز پیامبر اکرم (ص) را قبول نکردیم به همان اصالة البرائة تمسک می کنیم.
 بله در باب روزه دلیل خاص داریم که کسی که قضای روزه ی واجبه بر گردن دارد نمی تواند روزه ی مستحبی بگیرد.
 
 بعد صاحب عروه اضافه می کند: كما يجوز الإتيان بها بعد دخول الوقت قبل إتيان الفريضة كما مرّ سابقاً.
 این فرع مربوط به خواندن نافله در وقت قبل از اتیان به فریضه است. مثلا الآن اول وقت است و نماز ظهر رسیده است آیا می توانیم نافله بخوانیم. صاحب عروه می فرماید: اشکال ندارد.
 اگر مراد ایشان نوافل مرتبه است واضح است که اصلا جایگاه آنها قبل از نماز ظهر می باشد و در آن بحث نیست. از این رو شاید مراد ایشان نوافل انتزاعیه باشد یعنی قبل از خواندن نماز واجب، دو رکعت نماز مستحبی بخواند که ایشان می فرماید: اشکال ندارد. زیرا در روایت است که نماز بهترین چیزی است که خداوند قرار داده است و هر چه بیشتر خوانده شود بهتر است.
 نکته ی دیگر این است که صاحب عروة می فرماید: این کار جایز است و باطل نیست یعنی شاید بهتر باشد که اول نماز واجب خوانده شود.
 
 مسأله ی 32: لا يجوز الاستنابة في قضاء الفوائت ما دام حيّاً و إن كان عاجزاً عن إتيانها أصلًا.
 کسی که در قید حیات است حتی اگر عاجز از خواندن نماز قضای واجب باشد نمی تواند اجیر بگیرد. (بر خلاف نمازهای مستحبی که جایز است.)
 تنها استثناء از قضاء واجبات، حج است که کسی که عاجز از رفتن به حج است می تواند نائب بگیرد زیرا دلیل خاصی در مورد حج وارد شده است.
 اما در غیر حج چون دلیل خاص بر جواب نیابت نداریم و از طرفی این واجبات مباشری هستند یعنی هر کس باید عمل خودش را خودش انجام دهد کسی نمی تواند مادامی که زنده است نائب بگیرد.
 
 مسأله ی 33: يجوز إتيان القضاء جماعة سواء كان الإمام قاضياً أيضاً أو مؤدّياً بل يستحبّ ذلك، و لا يجب اتّحاد صلاة الإمام و المأموم، بل يجوز اقتداء كلّ من الخمس بكلّ منها
 نماز چه نماز قضایی باشد یا ادایی می توان آن را با جماعت اقامه کرد.
 دلیل آن اطلاقات ادله ی مشروعیت نماز جماعت است که باطلاقه هم نماز اداء را شامل شود و هم نماز قضاء را. حتی اگر نماز امام ادایی باشد و نماز ماموم قضایی و بر عکس باز هم جماعتشان صحیح است.
 مضافا بر آن دلیل خاص هم بر جواز وارد شده است و آن روایات قضای نماز پیامبر اکرم (ص) است زیرا بعد از آنکه نماز پیامبر اکرم (ص) قضاء شد و بعد از آنجا خارج شدند و خواستند نماز را قضاء کنند نماز را با جماعت خواندند.
 باب 55 از ابواب صلاة الجماعة
 حدیث 1: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ سَلَمَةَ صَاحِبِ السَّابِرِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع تُقَامُ الصَّلَاةُ وَ قَدْ صَلَّيْتُ فَقَالَ صَلِّ وَ اجْعَلْهَا لِمَا فَاتَ این روایت موثقه است برای اینکه اسحاق بن عمار فطحی مذهب می باشد.
 مفاد روایت این است که کسی نمازش را خوانده است و دیده است که نماز جماعت برقرار شده است. امام علیه السلام می فرماید: در جماعت شرکت کند و نماز قضایی را نیت کند.
 
 اما در جایی که امام نماز قضاء را می خواند و مامومین نماز اداء را می خوانند به دلالت صحیحة اسماعیل بن بزیع است:
 باب 54 از ابواب صلاة الجماعة
 حدیث 5: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع أَنِّي أَحْضُرُ الْمَسَاجِدَ مَعَ جِيرَتِي وَ غَيْرِهِمْ فَيَأْمُرُونَنِي بِالصَّلَاةِ بِهِمْ (و امامت جماعت را به عهده بگیرم) وَ قَدْ صَلَّيْتُ قَبْلَ أَنْ آتِيَهُمْ وَ رُبَّمَا صَلَّى خَلْفِي مَنْ يَقْتَدِي بِصَلَاتِي وَ الْمُسْتَضْعَفُ وَ الْجَاهِلُ فَأَكْرَهُ أَنْ أَتَقَدَّمَ وَ قَدْ صَلَّيْتُ لِحَالِ مَنْ يُصَلِّي بِصَلَاتِي مِمَّنْ سَمَّيْتُ لَكَ فَمُرْنِي فِي ذَلِكَ بِأَمْرِكَ أَنْتَهِي إِلَيْهِ وَ أَعْمَلُ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَكَتَبَ ع صَلِّ بِهِمْ آیة الله خوئی می فرماید: ظاهر در این است که نماز دوم نماز قضایی است زیرا قبلا نماز ادایی را خوانده است و امر به آن ساقط شده است.
 به هر حال عبارت (صل بهم) اطلاق دارد و هم نماز ادایی را شامل می شود و هم نماز قضایی را.
 به هر حال این روایات خاصه است و اگر اینها هم نبود مطلقاتی که در مورد مشروعیت جماعت آمده است هم جماعت ادایی را شامل می شود و هم جماعت قضایی را.
 
 مسائله ی 34: الأحوط لذوي الأعذار تأخير القضاء الی زمان رفع العذر الا اذا علم بعدم ارتفاعه الی آخر العمر او خاف مفاجعة الموت
 ما قائل شدیم که وقت نماز قضاء موسع است. بنابراین کسانی که صاحب عذر هستند و نمی توانند نماز را با وضو بخوانند و باید تیمم کنند آیا می توانند با همان تیمم نماز قضا را بخوانند یا اینکه باید صبر کنند خوب شوند و با وضو بخوانند و یا اینکه باید تفصیل داد و گفت اگر می داند عذرش تا آخر عمر باقی است و یا می ترسد ناگهان بمیرد می تواند با تیمم بخواند و الا نه.
 صاحب عروة و مشهور قائل هستند که اگر فرد مأیوس از زوال عذر است می تواند با تیمم بخواند و الا باید صبر کند.
 محقق خوئی مبنای دیگری دارد و آن اینکه فرد مزبور مطلقا می تواند بدار کند و با تیمم نماز بخواند زیرا او استصحاب بقاء عذر را جاری می کند به این معنا که او الآن معذور است و نمی داند عذرش در آینده برطرف می شود یا نه. او استصحاب استقبالی را جاری می کند و بر اساس آن از همین الآن نمازها را با تیمم می خواند.
 البته اگر بعدا متوجه شد که استصحاب او اشتباه بوده است و عذرش برطرف شود باید نمازها را اعاده کند و با وضو بخواند.
 مشهور بین اعلام این است که استصحاب مزبور جاری نیست. بله اگر کسی علم به ارتفاع عذر دارد دیگر جای استصحاب نیست و می تواند با تیمم نماز قضاء را بخواند.
 
 مسأله ی 35: یستحب تمرین الممیز من الاطفال علی قضاء ما فات منه من الصلاة کما یستحب تمرینه علی ادائها سواء الفرائض و النوافل بل یستحب تمرینه علی کل عبادة و الاقوی مشروعیة عباداته
 ولیّ طفل باید طفل ممیز را به خواندن نماز امر کند و روایات متعددی وارد شده است مبنی بر اینکه (إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي خَمْسِ سِنِينَ فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِينَ) البته مضمون این روایات متفاوت است.
 همچنین مستحب است او را وادار کنند که نماز قضاء شده ی خود را بخواند. زیرا روایات وادار کردن او بر نماز اطلاق دارد و هم نماز ادایی را شامل می شود و هم نماز قضایی را.
 
 بعد صاحب عروة می فرماید: اقوی این است که عبادات صبی مشروعیت دارد و صحیح است و بر آن ثواب مترتب می شود. نماز آنها صرفا صورت نماز و از باب تمرین نیست بلکه واقعا نماز است و صحیح. فقط نماز مزبور بر او واجب نیست.
 البته مشهور بین متقدمین این بوده که نماز مزبور تمرینی است ولی مشهور بین متأخرین غیر آن است.
 محقق خوئی بر مشروعیت نماز صبی به همان روایات مرو صبیانکم تمسک می کرد و در اصول هم آمده است که امر بر امر، امر می باشد. در مورد صبی هم مسأله ی امر به امر جاری می شود زیرا خداوند امر کرده است به ولیّ که صبیّ را بر نماز امر کند. در این حال امر الهی بر نماز صبی وجود دارد و فقط با واسطه ی امر پدر اجرا می شود و همین مقدار کافی است که نماز او مشروعیت داشته باشد.
 مضافا بر آن عمومات اقیموا الصلاة هم بالغین را شامل می شود و هم صبیان را. منتهی رُفِع القلم عقاب را از صبیان برداشته است. اگر رُفِع القلم مشروعیت را هم از عبادات صبیان بردارد این خلاف امتنان می باشد بنابراین فقط عقاب را در صورت عصیان بر می دارد نه مشروعیت عمل را.
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo