< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: شرط اول؛ مسافت / فصل فی صَلاه المُسافر / کتاب الصَّلاه
 و أمّا شُرُوطُ القَصرِ فَأمورٌ: الأوّلُ المَسافَه...
 کفایت قصد مسافت و لزوم طی کردن حدّ ترخص برای شکسته شدن نماز:
 همانطور که قبلاً گفتیم هشت شرط برای قصر ذکر شده است که اولین آنها رسیدن به حدّ مسافت شرعی است. بعضی از محشین، به عبارت مرحوم سید(ره) ایراد گرفته و گفته اند معنای مسافت، طی کردن آن است، حال آنکه خود مسافت برای شکسته شدنِ نماز شرط نیست بلکه قصد مسافت و تصمیم برای طی کردن این مسافت، شرط است. البته این تصمیم باید به همراه تجاوز از حدّ ترخص باشد که به اندازهﻯ ربع فرسخ (حدود دو کیلومتر) است. یعنی تا حدّی برسد که خِفاءُ الأذان و خِفاءُ الجُدران محقق بشود. پس برای شکسته شدن نماز، طی کردن حدّ ترخص لازم است و قصد آن کافی نیست ولی واقع شدن چهار فرسخ در خارج لازم نیست بلکه قصد آن کفایت می کند و کسی که قصد کرده چهار فرسخ برود، به محض عبور کردن از حدّ ترخص می تواند نمازش را شکسته بخواند.
 مطلب دیگر که متمم این بحث است و آن را کاملاً روشن می کند این است که مشهور و از جمله خود مرحوم سید(ره) همگی فتوا داده اند به عدم لزوم اعادهﻯ نماز شکسته برای کسی که قصد مسافت را داشته و از حدّ ترخص هم عبور کرده و نمازش را شکسته خوانده ولی پس از آن پشیمان شده و برگشته است. پس معلوم می شود که تمام الموضوع حکم، قصد مسافت است نه خود مسافت به وجود خارجی اش. چون این شخص مسافت را محقق نکرده لکن نمازش را درحالی که قصد داشته، شکسته خوانده است و همین مقدار کفایت می کند ولو منصرف شود و مسافت را هم نرود .
 درنتیجه اگر مثال عکس شود یعنی شخصی چهار فرسخ را طی بکند ولی قصد آن را نداشته باشد بلکه از ابتدا فقط قصد یک فرسخ را داشته و در ادامه ناچار شده چهار فرسخ برود، نمازش تمام است. بنابراین با این مثالها کاملاً روشن می شود که حکم، دائر مدار قصد است نه دائر مدار وجود مسافت در خارج. یعنی اگر قصد نباشد، نماز شکسته نمی شود ولو مسافت را برود و اگر قصد باشد، نماز شکسته می شود ولو مسافت را نرود. لذا این اشکال که فقط مرحوم کاشف الغطاء(ره) متعرّض آن شده، اشکال صحیحی می باشد و این عبارت مرحوم سید(ره) طبق مبنای خودشان صحیح نمی باشد. چون خود ایشان در مسألهﻯ 24 این مطلب را ذکر کرده که اگر کسی قصد مسافت را داشت و بعد از حدّ ترخص نمازش را شکسته خواند و بعد پشیمان شد و نرفت، نمازش صحیح است و اعاده هم لازم نیست. پس بهتر است از همین ابتدای بحث بگوئیم «مِن شُرُوطِ القَصر، قَصدُ المَسافَه» نه اینکه بگوئیم « مِن شُرُوطِ القَصر، المَسافَه». البته کفایت کردن قصد مسافت، طبق فتوای مشهور است ولی فتوای محقق خوئی(ره) در این مسأله با فتوای مشهور تفاوت دارد. در هر صورت چه قصد مسافت کافی باشد چه وجود خارجی آن لازم باشد، باید ببینیم این مسافت چقدر است. در این قسمت چند بحث وجود دارد که در ابتدا همگی را بیان می کنیم و سپس هرکدام را مفصلاً شرح می دهیم.
 بیان مسافت شرعی در روایات:
 بحث اول مسافتی است که در روایات به عنوان مسافت شرعی ذکر شده است و آن یک مسافت امتدادی به طول هشت فرسخ است. چرا که در اکثر روایات از آن به «مَسیرَهُ یَومٍ» تعبیر شده که در آن زمان مقدار سیر یک روز کامل از صبح تا غروب، هشت فرسخ بوده است. در برخی از روایات هم «بَیاضُ یَومٍ» آمده است. یعنی سفیدی روز که از اول صبح تا مغرب ادامه دارد و پس از آن هوا تاریک می شود که همان هشت فرسخ است. در برخی از روایات هم «ثَمانِیَهُ فَراسِخ» آمده که تصریح به هشت فرسخ است. در برخی دیگر از روایات هم «بَریدَین» یعنی دو برید آمده است و از آنجا که هر برید چهار فرسخ است، دو برید هشت فرسخ می شود. در برخی دیگر از روایات «أربَع وَ عِشرین میلاً» آمده که بیست و چهار میل هم به اندازهﻯ هشت فرسخ است. چون در اصطلاح شرعی، هر فرسخ سه میل است. لذا نتیجهﻯ ضرب هشت فرسخ در سه میل، همان بیست و چهار میل می شود که در روایت آمده است. البته در اصطلاح عرفی امروز هر فرسخ، چهار میل است که به آن مایل گفته می شود. چون هر مایل، هزار و پانصد متر و هر فرسخ شش هزار متر است. پس هر فرسخ، چهار مایل است. ولی این چیزی که در روایت آمده با توجه به اصطلاح شرعی و فقهی است که هر فرسخ، سه میل است. چون هر میل، چهار هزار ذراع و هر فرسخ، دوازده هزار ذراع است. پس هر فرسخ، سه میل است. به دلیل اینکه هر ذراع، حدود نیم متر است و درنتیجه هر میل که چهار هزار ذراع است، دو هزار متر و هر فرسخ که دوازده هزار ذراع است، شش هزار متر می شود ولی چون هر ذراع که از حدّ آرنج تا انتهای انگشتان است، در انسانهای مُستَوی الخِلقَه، نیم متر کامل نیست بلکه چهل و پنج سانتی متر است، یک فرسخ شرعی که دوازده هزار ذراع است، شش هزار متر کامل نمی شود بلکه پنج هزار و پانصد متر است.اما یک فرسخ عرفی همان شش هزار متر کامل می شود چون هر مایل، هزار و پانصد متر و هر فرسخ هم چهار مایل است.
 درنتیجه مسافت شرعی را اگر چهار فرسخ بگیریم، باید پنج هزار و پانصد متر را در چهار ضرب کنیم که بیست و دو کیلومتر و نیم می شود.
 کفایت تلفیقی بودن مسافت شرعی:
 بحث دیگر اینکه باید ببینیم این هشت فرسخی که در روایات آمده، اعم از این است که فقط ذهاباً باشد یعنی فقط هشت فرسخ برود و از اینکه ملفّق از ذهاب و ایاب باشد. یعنی تلفیق شده از رفتن و برگشتن باشد که درنتیجه قصد رفتنِ چهار فرسخ کفایت می کند که با چهار رفرسخ برگشت، هشت فرسخ می شود. این بحث را بعداً شرح می دهیم و با ذکر ادلهﻯ آن می گوئیم که مسافت تلفیقی هم کافی است.
 شرط حداقل چهار فرسخ بودن ذهاب در مسافت تلفیقی:
 بحث دیگری که باید مطرح کنیم این است که برخی از فقها در مسافت تلفیقی شرط کرده اند مسافت رفتن به سمت مقصد باید چهار فرسخ یا بیشتر باشد. یعنی اگر مسافت رفتن، بیشتر باشد و برگشت، کمتر باشد، اشکالی ندارد و همین که مجموع آنها هشت فرسخ باشد، کافی است ولی اگر مسافت رفتن، کمتر از چهار فرسخ باشد اشکال دارد ولو اینکه مسافت برگشت بیشتر باشد و مجموع آنها هم هشت فرسخ باشد. این شرط را مرحوم سید(ره) قبول ندارند و می گویند همین که مجموع، هشت فرسخ باشد کافی است و ایاب و ذهاب هرکدام هر مقدار باشند تفاوتی نمی کند. حتی اگر ذهاب یک فرسخ و ایاب هفت فرسخ باشد هم کافی است.
 تقیّد مسافت تلفیقی به قید «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومِه»:
 برخی از علما در مسافت تلفیقی شرط دیگری قرار داده اند و آن اینکه مسافت تلفیقی در صورتی صحیح است که «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومِ أو لَیلَتِه» باشد. یعنی اگر روز، حرکت کرده و تا چهار فرسخ رفته، تا آخر روز باید برگردد و اگر اول شب حرکت کرده، تا شب تمام نشده باید برگردد. برخی هم گفته اند می توان شب و روز را با هم حساب کرد. یعنی اگر روز حرکت کرده، شب برگردد ولی در هر صورت نباید تا فردا بماند. بنابراین در صورتی مسافت تلفیقی موجب قصر می شود که همان روزی که رفته، برگردد و اگر یک روز یا بیشتر بماند، تلفیق فایده ای ندارد و نمازش شکسته نمی شود بلکه تمام است. البته این شرط را معاصرین مطرح نمی کنند بلکه در کلمات قدما مشهور بوده است.
  والسلام

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo