< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی قید « مُریدُ الرُّجُوع لِیَومه» در مسافت تلفیقی / فصل فی صَلاه المُسافر / کتاب الصَّلاه
  اقوال متقدمین پیرامون قید «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومه» در مسافت تلفیقی:
 از جمله مباحثی که مرحوم سید(ره) معترض آن شده، قید «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومه» است که در کلمات قدما به دو شکل پیرامون مسافت تلفیقی بیان شده است. مشهور گفته اند اگر قصد مسافر این باشد که همان روزِ رفتن برگردد، نمازش شکسته است ولی اگر می خواهد تا روز بعد یا بیشتر بماند، نسبت به شکسته خواندن یا تمام خواندن نماز، مخیّر است. قول دوم، نظر فاضلان (محقق(ره) و علامه(ره))، سید مرتضی(ره) و ابن ادریس(ره) است که فرموده اند در صورت دوم که مسافر می خواهد تا روز بعد یا بیشتر بماند، نماز را باید تمام بخواند.
 نظر ما پیرامون قید «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومه» در مسافت تلفیقی:
 به نظر ما مقتضای ادله، هیچکدام از این دو قول نیست بلکه قول صحیح در بین متقدمین، قول إبن أبی عقیل است که مشهور متأخرین هم قائل به آن هستند(بَل کادَ أن یَکونَ مُتَفِقاً عَلَیه بَینَ المُتَأخِرین). این قول عبارت است از این که در هر صورت، نماز مسافر شکسته است هر چند ماندن او بیش از یک روز طول بکشد. مگر اینکه قصد عشره بکند که در اینصورت به منزلهﻯ وطن و نمازش کامل است ولی مادامی که قصد عشره نداشته باشد، نمازش شکسته است. پس ما قید «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومه» را وِفاقاً لإبن إبی عقیل مِنَ المُتَقَدمِین به هیچ وجه قبول نداریم. مرحوم سید(ره) و کسانی که «عروه» را حاشیه زده اند نیز همین قول را پذیرفته اند.
 استدلال ما بر عدم اعتبار قید «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومه»:
 دلیل ما بر عدم اعتبار این قید، روایات وارده در باب سوم ابواب نماز مسافر از کتاب وسائل است. عمدهﻯ روایاتی که در این باب، دلالت واضحی بر این مطلب دارند، روایاتی هستند که دربارهﻯ عرفات وارد شده اند. فاصلهﻯ مکه تا عرفات در آن زمان، چهار فرسخ بوده و در این روایات که بسیار زیاد و مستفیض هستند، امام(ع) بر شکسته بودن نماز تأکید کرده که بر عدم اعتبار قید «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومِه» دلالت دارد. چون هرکس به عرفات می رود، همان روز به مکه برنمی گردد بلکه در آن زمان، روز هشتم که یَومُ التَّرویه است به سمت عرفات حرکت می کرده اند و بعد از آن به مشعر و روز بعد به منا می رفته اند. پس هرکس به عرفات می رود، دو سه روز طول می کشد تا دوباره به مکه برگردد. لذا قطعاً قید «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومه» دخالتی در شکسته شدن نماز ندارد. در حدیث اول از این باب می فرماید: « مُحمد بن عَلی بن الحُسین (یعنی شیخ صدوق) بِإسنادِه عَن مُعاویَهِ بن عَمّار أنّه قالَ لِأبی عَبدِالله عَلیه السلام إنّ أهلَ مَکّه یُتِمّونَ الصَّلاه بِعَرَفات» اهل مکه در عرفات، نماز را تمام می خوانند. «وَ قالَ وَیلَهُم أو وَیحهم وَ أیّ سَفَرٍ أشَدُّ مِنه، لا، لاتُتَمّ» [1] وای بر اینها. نباید نماز را تمام بخوانند.
 همچنین این روایت را شیخ طوسی(ره) با سلسله سند صحیح و معتبری نقل کرده که عبارت است از: «بِإسنادِه عَن مُحمد بن أبی مَحبوب عَنِ العَباس یَعنی ابن مَعروف عَن عَبدالله بنِ مُغیره عَن مُعاویهِ بن عَمّار» (که در اوج صحت روایات است). اسناد دیگر این روایت عبارت است از: «عن الحُسین بن سَعید الأهوازی عَن صَفوان بن یَحیی (که از اصحاب اجماع است) عَن حَماد بنِ عیسی (که باز هم از اصحاب اجماع است) عَن مُعاویهِ بن عَمّار». خلاصه اینکه این روایت از چند طریق معتبر بلکه در اوج اعتبار، نقل شده است.
 روایت دیگر در این باب عبارت است از: «بِإسناده (یعنی اسناد شیخ طوسی) عَن حَماد عَن حَریز عَن زُراره (این روایت هم در اوج صحت و صحیح اعلائی می باشد) عَن أبی جَعفَر علیه السّلام قالَ: مَن قَدِمَ قَبلَ التَّرویَه بِعَشَرَهِ أیّامٍ وَجَبَ عَلیه إتمامُ الصّلاه» یعنی کسی که ده روز قبل از یوم التَّرویه از خارج مکه به مکه بیاید، از آنجا که قصد عشره پیدا می کند، نمازش در مکه تمام است. «وَ هُوَ بِمَنزِلَهِ أهل مَکّه» وقتی کسی در جایی قصد عشره داشته باشد، به منزلهﻯ متوطِن حساب می شود. لذا یکی از ادلهﻯ این مطلب که گفته می شود المُقیم بِمَنزِلَهِ مُتَوطِن، همین روایت است. البته محقق خوئی(ره) منکر تنزیل شده که بعداً در قضیهﻯ تنزیل باید با همین روایت بر ایشان استدلال کنیم. «فَإذا خَرَجَ إلی مِنی وَجَبَ عَلَیهِ التَّقصِیر» بعد حضرت می فرماید نماز این شخص در مکه بخاطر قصد عشره، تمام است ولی وقتی از مکه خارج می شود و به طرف منی می رود، نمازش شکسته می شود. از آنجا که مستحب است قبل از عرفات به منی بروند و سابقاً برای رعایت این استحباب، ابتدا به منا و از آنجا به عرفات می رفته اند، پس مقصود حضرت، حرکت به سمت عرفات از طریق منا است که خود به خود در منا هم نمازش شکسته است. «فَإذا زارَ البَیت أتَمَّ الصَّلاه وَ عَلَیهِ إتمامُ الصَّلاه إذا رَجَعَ إلی مِنی حتّی یَنفَر» [2] یعنی وقتی که به منی و عرفات و پس از آن به مشعر می رود و سپس دوباره به منی برمی گردد، در همهﻯ این مناطق نمازش شکسته است تا زمانی که دوباره به مکه برگردد که اگر دوباره قصد عشره داشته باشد، نمازش تمام است تا اینکه از مکه برود. البته ممکن است تمام بودن نماز در مکه از باب تخییر باشد. همچنین سند روایت دیگر که نظیر روایت سابق است، عبارت است از: «بِإسناده عَن یَعقوبِ بن یَزید عَن إبن أبی عُمیر عَن مُعاویَه بن عَمّار».
 روایت سومی که برای استدلال به آن تمسک می کنیم عبارت است از: «بِإسنادِه عَن سَعد عَن أبی جَعفَر عَن الحَسن بن عَلی بن فَضّال عَن مُعاوِیَه بنِ عَمّار قال: قُلتُ لِأبی عَبدِ الله علیه السلام فی کَم اُقَصِّرُ الصّلاه» چند فرسخ باید بروم تا نمازم شکسته شود؟ «فَقال: فی بَریدٍ. ألا تَری أنّ أهلَ مَکّه إذا خَرَجوا إلی عَرَفه کانَ عَلَیهِمُ التّقصیر» [3] حضرت فرمودند چهار فرسخ و استدلال کردند به اینکه اهل مکه وقتی به عرفات می روند، نمازشان شکسته می شود. پس میزان، رفتن چهار فرسخ است. البته فاصلهﻯ مکه تا عرفات، در زمان گذشته چهار فرسخ بوده است ولی الان که شهر مکه بزرگ شده، فاصله کمتر شده است.
 همچنین روایات زیاد دیگری با مضامین مختلفه وجود دارند که همگی با تأکیدات فراوان، دلالت بر عدم اعتبار این قید دارند. چون کسی که به عرفات می رود، «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومِه» نمی باشد. بنابراین همان نظریهﻯ إبن أبی عقیل صحیح می باشد. لکن باید ادلهﻯ مخالف را هم بررسی کنیم و ببینیم آیا می توانند با این ادلهﻯ متقن و محکمی که خواندیم، معارضه کنند؟
 دلیل اول قائلین به قید «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومِه»:
 روایتی که قائلین به قید «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومِه» در مسافت تلفیقی به آن استدلال می کنند و شاید عمدهﻯ دلیلشان هم همین روایت باشد، عبارت است از: «ما رَواهُ مُحمد بن مُسلم عَن أبی جَعفَر علیه السلام قالَ سَألَتُهُ عَنِ التَّقصیر قالَ فی بَریدٍ» یعنی از شکسته شدن نماز پرسیدم و حضرت فرمود در چهار فرسخ نماز شکسته می شود. «قالَ قُلتُ بَریدٌ؟» از روی تعجب پرسیدم چهار فرسخ؟ و حضرت فرمود: «إنّه ذَهَبَ بَریداً وَ رَجَعَ بَریداً» یعنی از آنجا که رفت و برگشت روی هم هشت فرسخ می شود، این مقدار کافی است و تقصیر صحیح است. سپس حضرت فرمود: «فَقَد شَغَلَ یَومَه» [4] یعنی وقتی یک برید می رود و یک برید برمی گردد، یک روز کامل را پر می کند و این مطلب اشاره دارد به میزان نماز قصر در برخی از روایات که می گفتند «مَسیرَهُ یَومٍ» یعنی باید به اندازهﻯ یک روز کامل برود تا نمازش شکسته شود.
 از تعبیر«فَقَد شَغَلَ یَومَه» در این روایت اینگونه برداشت کرده اند که انسان باید طوری عمل کند که از صبح تا شب را پر کند. پس از تعلیل این روایت برداشت می شود مسافت تلفیقی درصورتی صحیح است که رفت و برگشت به همدیگر چسبیده باشند تا اینکه سیر انسان در یک روز، کامل بشود. اما اگر چهار فرسخ برود و چند روز بماند، از آنجا که چهار فرسخ، نصف روز است، در این سفر، یک روز را کامل نکرده و نمازش شکسته نیست. چهار فرسخی که برمی گردد هم در کامل کردن یک روز تأثیری ندارد چون با فاصله است و موجب پر کردن یک روز کامل از صبح تا شب نمی شود.
 جواب از دلیل اول:
 جواب این استدلال این است که ما اجماع داریم بر اینکه عنوان «مَسیرَهُ یَومٍ» یا «بَیاضُ یَومٍ» یک عنوان مشیر برای مسافت چهار فرسخ است. لذا اگر کسی همین مسیر را با اسب در نصف روز برود یا اینکه اگر کسی به صورت تفریحی برود و در بین چهار فرسخ رفتن، چند ساعت استراحت بکند و این چهار فرسخ را طی یکی دو روز برود و چهار فرسخ برگشتن را هم به همین صورت برگردد یا اینکه همان مسافت هشت فرسخ امتدادی را به صورت تفریحی و در چند روز طی کند، باز هم نمازش شکسته است. پس اجماع و ضرورت قائم شده بر اینکه این عناوین از جمله عنوان «فَقَد شَغَلَ یَومَه»، عنوان مشیر به مقدار مسافت هستند و طریقیت دارند. یعنی مقدار مسافت به اندازهﻯ یک روز راه رفتن است چه در ظرف یک روز متصل باشد چه در ظرف ایام مختلفه. در هرصورت این مطلب از بدیهیات فقه است. لذا موضوعیت قائل شدن برای این عناوین، خلاف ضرورت فقه است و هیچکس قائل به آن نشده است.
 عنوان مشیر مثل این است که امام (ع) بگوید از این شخص که در اینجا نشسته، تقلید کنید. در اینصورت نشستن آن شخص در آن مکان، موضوعیتی ندارد و لازم نیست حتماً در آنجا بنشیند تا تقلید از او جایز باشد بلکه یک عنوان مشیر است. اما اگر امام (ع) بگوید از اعلم تقلید کنید، چنین عنوانی موضوعیت دارد و مشیر نیست. یعنی اعلم بودن آن شخص، در جواز تقلید از او موضوعیت دارد.
 دلیل دوم قائلین به قید«مُریدُ الرُّجُوع لِیَومِه» و جواب آن:
 دلیل دوم عبارت است از: «ما نُقِلَ عَن امیرِالمؤمنین(ع) مِن أنّهُ لَمّا خَرَجَ إلی النُّخیلَه مِنَ الکوفَه فَصَلّی بِهِما الظُّهر رَکعَتَین ثُمَّ رَجَعَ مِن یَومه». یعنی امیرالمؤمنین(ع) به نخیله که در چهار فرسخی کوفه بوده، تشریف برده اند و نماز را شکسته خوانده اند و در همان روز برگشته اند. پس معلوم می شود در شکسته بودن نماز، شرط است که مسافر همان روز برگردد.
  جواب اینکه این روایت هیچگونه دلالتی در شرطیت «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومِه» ندارد. چون شاید حضرت بعد از خواندن نماز، کاری داشته اند که در همان روز برگشته اند. لذا برگشتن امام(ع) دلالتی بر شرطیت ندارد.
 نظر مرحوم بروجردی(ره) پیرامون قید «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومِه»:
 مرحوم بروجری (ره) فرموده اند عدم دلالت و عدم تأثیر این دو روایت در شرطیت «مُریدُ الرُّجُوع لِیَومه» واضح است و بعید است که فقهای بزرگ به این دو روایت تمسک کرده باشند لکن از آنجا که مشهور قدما این قید را مطرح کرده اند، معلوم می شود غیر از این دو روایت، روایات دیگری داشته اند که تام الدلاله و تام السند بوده و به دست ما نرسیده اند. چرا که الان فقط کتب اربعه در دست ما هست درحالی که در آن زمان، اصول أربعمِائه هم در دست علما بوده که ممکن است روایاتی غیر از روایات کتب أربعه در آنها باشد که متأسفانه بعداً از بین رفته اند. لذا مرحوم بروجردی(ره) پیرامون این مطلب، احتیاط کرده اند (احتیاط در باب نماز مسافر به معنای این است که نماز را هم قصر بخواند هم تمام).
 جواب ما به استدلال مرحوم بروجردی(ره):
 اینکه این دو روایت دلالتی بر مطلب ندارند و حتماً فقهای بزرگ ادلهﻯ دیگری داشته اند که به آنها تمسک کرده اند، برای ما قابل فهم است لکن از آنجا که تقلید از قدما بر ما جایز نیست، اگر آن مستندات به دست ما می رسید، معلوم نبود که دلالت یا سند آنها را بپذیریم و چه بسا در آنها مناقشه می کردیم. پس به نظر ما صرف اینکه بگوییم ادله ای در دسترس آنها بوده که به دست ما نرسیده، باعث نمی شود دست از حرف خودمان برداریم. چرا که معلوم نیست اجتهاد آنها مورد تأیید اجتهاد ما باشد.
 والسلام


[1] - الوسائل 8 : 463 / ابواب صلاه مسافر، ب3 ح1.
[2] - الوسائل 8 : 464 / ابواب صلاه مسافر، ب3 ح3.
[3] - الوسائل 8 : 464 / ابواب صلاه مسافر، ب3 ح5
[4] - الوسائل 8 : 459 / ابواب صلاه مسافر، ب2 ح9

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo