< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی حکم نماز در سفر های بعد از اقامهﻯ ده روز / فَصل فی صَلاه المسافر / کتاب الصّلاه
 [2280] مسأله 49: ... وَ إلّا إنقَطَعَ حُکمُ عَمَلِیَهِ السَّفَر وَ عادَ إلی القَصر فِی السَّفرَه الأولی خاصَّه دُونَ الثّانِیَه فَضلاً عَن الثّالِثه، وَ إن کانَ الأحوَط الجَمع فِیهما...
 اختصاص حکم شکسته خواندن نماز بعد از اقامهﻯ ده روز، به سفر اول:
 در جلسات گذشته گفتیم برای مکاری یا کسی که شغلش سفر کردن است، در سفری که بعد از اقامهﻯ ده روز می رود، حکم تمام خواندن نماز منقطع می شود. اقوی این است که این انقطاع، مخصوص سفر اول است و شامل سفر دوم و سوم نمی شود بلکه در سفر دوم و سوم، حکم تمام بودن نماز، برمی گردد.
 استدلال بر این مطلب، ذیل صحیحهﻯ عبدالله بن سنان است که می فرماید «...فَإن کانَ لَهُ مُقامٌ فِی البَلَدِ الَّذِی یَذهَبُ إلَیه عَشَرَهَ إیّام أو أکثَر قَصَّرَ فِی سَفَرِه وَ أفطَر» [1] که مراد از این عبارت، شکسته خواندن نماز و افطار روزه در همین سفری که بعد از اقامهﻯ ده روز انجام می دهد، می باشد. چراکه «قَصَّرَ فِی سَفَرِه» به معنای طبیعت مرسله و دائمی بودن این حکم نیست و از طرفی «سَفَرِه» با لفظ مفرد بیان شده است نه با لفظ جمع مثل اسفار. پس مراد از آن، همین سفر خاص بعد از اقامهﻯ ده روز می باشد.
 استدلال محقق خوئی(ره) بر اختصاص حکم شکسته خواندن نماز به سفر اول:
 استدلال دیگری که محقق خوئی(ره) به واسطهﻯ صدر روایت عبدالله بن سنان بیان کرده اند، این است که در صدر روایت آمده است «قالَ المُکارِی إذا لَم یَستَقِر فِی مَنزِلِه إلّا خَمسَهَ أیّام أو أقَل قَصَّرَ فِی سَفَرِه بِالنَّهار وَ أتَمَّ صَلاهَ اللَّیل وَ عَلَیه صِیامُ شَهرِ رَمَضان». این عبارت مربوط به مفهوم این مسأله و کسی که اقامهﻯ ده روز نمی کند، است و می گوید کسی که در سفرش اقامهﻯ کمتر از ده روز دارد، نمازش تمام است. این کلام، اطلاق دارد و شامل همهﻯ سفرها اعم از سفر اول یا دوم یا سوم می شود. درنتیجه بعد از اینکه در سفر اول پس از اقامهﻯ ده روز، نماز شکسته می شود، از آنجا که آن شخص در این محل دوم، ده روز نمی ماند و اقامهﻯ ده روز فقط یک بار از طرف او واقع شده است، در سفر دوم و سوم که آن شخص قبل از سفر، کمتر از ده روز در مکان جدیدی می ماند، طبق اطلاق صدر روایت، باید نماز را تمام بخواند. به عبارت دیگر سفر دوم پس از اقامهﻯ ده روز به معنای این است که اقامهﻯ ده روز تکرار نشده است و الا اگر آن شخص در سفر اول هم ده روز بماند، به سفر بعدی، سفر اول گفته می شود نه سفر دوم. لذا از آنجا که سفر دوم، بعد از اقامهﻯ کمتر از ده روز واقع می شود، اطلاق صدر روایت که می گوید هرگاه مکاری کمتر از ده روز در جایی بماند و سپس به سفر برود، نمازش تمام است، شامل آن می شود.
  البته در صدر روایت، تقیه ای وجود دارد و آن اینکه حضرت، نهار را خارج کرده و گفته در روز باید نماز را شکسته بخواند و فقط در شب نماز، تمام است. صاحب وسائل(ره) نیز فرموده اند این عبارت بدون شک تقیه است.
  لذا از جهت مشوب بودن صدر روایت به تقیه و خدشه داشتن استدلال از این جهت، ما این استدلال را به محقق خوئی(ره) اسناد دادیم و گرنه این استدلال، فی نفسه بدون جنبهﻯ تقیه اش، استدلال خوبی است. اما اگر از این استدلال هم صرف نظر کنیم، ذیل روایت که می گوید «قَصَّرَ فِی سَفَرِه»، شامل سفر دوم و سوم نمی شود و این تعبیر فقط به یک سفر اطلاق می شود که آن، سفر اول است.
 استدلال به واسطهﻯ استصحاب برای اثبات تمام بودن نماز در سفر دوم وسوم:
 برخی برای اثبات وجوب تمام در سفر دوم و سوم، به استصحاب استدلال کرده اند. بدین صورت که گفته اند سفر اول، با برگشتن به وطن محقق می شود و از آنجا که نماز انسان در وطن خودش، تمام است و سفر دوم نیز از وطن شروع می شود، حکم تمام بودن نماز در وطن را برای سفر دوم و سوم که مشکوک هستند، استصحاب می کنیم. چراکه انسان برای آغاز سفر دوم، باید از وطن خارج شود که نمازش در آنجا تمام است.
 به نظر ما این استصحاب، محل اشکال است. اشکال آن که یک اشکال فنی و اصولی است، عبارت است از اینکه تمام بودن نماز در وطن، موضوع خاص و جداگانه ای است که از بابت عنوان اقامهﻯ در وطن، واجب می شود ولی احتمال تمام بودن نماز در سفر، از بابت عنوان مکاری بودن و کسی که شغلش سفر است، واجب می باشد. لذا این دو صورت برا ی تمام بودن نماز، دو فرد و دو عنوان هستند که استصحاب کردن یکی از آنها برای محل دیگری، صحیح نمی باشد. چون آنها دو وجوب تمام هستند که عین همدیگر نمی باشند و استصحاب آنها صحیح نیست مگر اینکه متوسل شویم به استصحاب کلی و بگوئیم کلی جامع بین حکم تمام از بابت وطن و حکم تمام از بابت عنوان مکاری را استصحاب می کنیم. در این صورت این استصحاب، از مصادیق استصحاب کلی قسم ثالث است که در آن، یک فرد از کلی که معلوم الحدوث است، قطعاً از بین رفته و ما احتمال بقاء کلی را در ضمن فرد جدیدی که حادث شده می دهیم. استصحاب کلی قسم ثالث هم جاری نمی باشد.
 جمع بندی نهایی پیرامون ادلهﻯ تمام بودن نماز در سفر دوم:
 با توجه به جوابی که در استدلال به واسطهﻯ استصحاب مطرح کردیم، معلوم شد تمسک به استصحاب باطل است لکن می توان به اطلاق صدر یا ظهور ذیل صحیحهﻯ عبدالله بن سنان تمسک کرد که اگر در اطلاق صدر نیز به واسطهﻯ وجود تقیه، مناقشه شود، ظهور ذیل بلا مناقشه و قابل استصحاب است.
 *****
 ...وَ لا فَرقَ فِی الحُکم المَزبور بَین المکاری و الملّاح و الساعِی وَ غیرهم ممّن عمله السَّفر.
 بررسی شمول حکم شکسته بودن نماز در سفر اول به غیر از مکاری:
 مرحوم سید(ره) می فرمایند حکم شکسته بودن نماز در سفر اول بعد از اقامهﻯ ده روز، غیر از مکاری شامل ملّاح و ساعی و هر کس دیگری که شغلش سفر کردن است می شود. لکن محقق خوئی(ره) مخالفت کرده و فرموده است این حکم، به مکاری اختصاص دارد. چون دلیل این حکم، چند روایت هستند که عمدهﻯ آنها صحیحهﻯ عبدالله بن سنان است و موضوع همگی، خصوص مکاری است. به عنوان مثال در صحیحهﻯ عبدالله بن سنان آمده است «المُکاری إذا لَم یَستَقِر...» [2] . در صحیحهﻯ هشام بن حکم نیز آمده است «قالَ: المُکاری...». [3] همچنین در روایت یونس آمده است «سألتُه عَن حَدِّ المُکارِی الَّذی یَصُوم وَ یَتِم...». [4] لذا از آنجا که روایات باب، همگی به مکاری اختصاص دارند، احتمال می دهیم این حکم، به مکاری اختصاص داشته باشد. درنتیجه نمی توانیم از خصوص مکاری، به هرکسی که شغلش سفر کردن است تعدی کنیم. چراکه افراد دیگر نیاز به الحاق دارند. البته در صحیحهﻯ هشام بن حکم، جمّال نیز ذکر شده است که گفتیم دلالت آن صحیحه، واضح نیست ولی در عین حال، جمّال و مکاری یکی هستند. چون مکاری به قافله داری گفته می شود که حیواناتی دارد و فرقی نمی کند این حیوانات، شتر باشند یا اسب باشند یا حیوان دیگری. نهایتاً اگر هم گفته شود مکاری به خصوص قافله دار قاطر گفته می شود و جمّال به شتربان گفته می شود، انصاف مطلب این است که جمّال را می توان الحاق کرد. چون نوعی از مکاری است که فقط حیوانش متفاوت است. اما امثال ساعی که تفاوت بیّنی با مکاری دارند، به هیچ وجه قابل الحاق نیستند و حکم تمام بودن نماز که به حسب قانون اولی برای آنها ثابت شده است، در همه جا جاری می باشد و از آن حکم، سفر اول نیز مستثنا نیست. پس شکسته بودن نماز در سفر اول بعد از اقامهﻯ ده روز، به مکاری اختصاص دارد.
 ضاهراً محقق خوئی(ره) در این مناقشه تنها هستند و سایر علما از عنوان مکاری در روایات، خصوصیت داشتن مکاری را برداشت نکرده اند بلکه گفته اند هرکسی شغلش سفر کردن باشد، این حکم شامل او می شود. به نظر ما نیز بعید است عنوان خاص مکاری بِما هُوَ مُکاری مراد باشد.
 *****
 ...أمّا إذا أقامَ أقل مِن عَشَرَهِ أیّام بَقِیَ عَلی التَّمام، وَ إن کانَ الأحوَط مَعَ إقامَهِ الخَمسَه الجَمع.
 شکسته بودن نماز در سفر اول بعد از اقامهﻯ پنج روز:
 همانطور که گفتیم اگر مکاری در مکانی ده روز یا بیشتر بماند، مسلماً در سفر اول، نمازش شکسته است. لکن مرحوم سید(ره) می فرمایند اگر در حدّ پنج روز یا بیشتر (تا ده روز) نیز در مکانی بماند، احتیاط مستحب این است که باید بین قصر و اتمام، جمع کند. این مسأله دلیل صحیحی ندارد و احتمالاً مستند ایشان در این فتوا، همان صحیحهﻯ عبدالله بن سنان است که در صدرش آمده است «المُکارِی إذا لَم یَستَقِر فِی مَنزِلِه إلّا خَمسَهَ أیّام قَصَّرَ بِالنَّهار».
 در جواب از استدلال به این روایت، محقق خوئی(ره) می فرمایند اولاً از این عبارت، بوی تقیه فهمیده می شود. چون در این فراز، بین نماز و روزه تفصیل داده شده و گفته شده باید روزهﻯ ماه رمضان را بگیرد ولی نمازش شکسته است. علاوه بر آن، در خود نماز هم بین لیل و نهار، تفصیل داده شده و گفته شده نمازش در روز، شکسته و در شب، تمام است. حال آنکه هیچ روایت یا فتوای دیگری مؤید این مطلب عجیب، وجود ندارد و محققین و محدثین نیز فرموده اند این تعبیر، تقیه است. پس اشکال اول بر استدلال، این است که این عبارت، قطعاً تقیه است و یُرَدُّ عِلمُه إلی أهلِه. اشکال دوم این است که طبق این روایت، شکسته خواندن نماز، مخصوص روز است و تصریح شده که نماز او در شب، تمام است. پس جمع خواندن نماز در شب، مستندی ندارد و منشأ این احتیاط، به نمازهای نهاریه اختصاص دارد.
 اشکال سوم که از دو اشکال قبل بالاتر است، این است که در این روایت گفته شده «المُکارِی إذا لَم یَستَقِر فِی مَنزِلِه إلّا خَمسَهَ أیّام أو أقَل..». در این عبارت، کمتر از پنج روز نیز به پنج روز عطف شده است. یعنی اگر مکاری کمتر از پنج روز که شامل یک روز هم می شود، در مکانی بماند، نمازش شکسته است. پس حکمی که در این روایت بیان شده، اختصاصی به پنج روز تا ده روز ندارد. در نتیجه باید بگوئیم مکاری در اقامهﻯ یک روز و دو روز هم احتیاطاً باید نمازهایش را به جمع بخواند. حال آنکه هیچ کس قائل به آن نشده و خلاف بدیهیات است. پس این حکم که مکاری در سفر اول بعد از اقامهﻯ پنج روز تا ده روز، باید نمازش را به جمع بخواند، مستند صحیحی ندارد.
 والسلام


[1] - الوسائل 8 : 490 / أبواب صلاه المسافر ب12 ح6، التهذیب 3 : 216 / 531.
[2] - الوسائل 8 : 490 / أبواب صلاه المسافر ب12 ح6.
[3] - الوسائل 8 : 484 / أبواب صلاه المسافر ب11 ح1.
[4] - الوسائل 8 : 488 / أبواب صلاه المسافر ب12 ح1.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo