< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی احکام مربوط به حدّ ترخص / فَصل فی صَلاه المسافر / کتاب الصّلاه
 نتیجهﻯ نهایی پیرامون حدّ ترخص در مسیر برگشت:
 در جلسهﻯ گذشته گفتیم ایاب نیز همانند ذهاب، احتیاج به حدّ ترخص دارد لکن دلیلی که برای تعیین حدّ ترخص در ایاب وارد شده، فقط متذکر خفاء اذان شده است و از خفاء جدران ذکری به میان نیاورده است. صحیحهﻯ مسلم نیز که خفاء جدران را بیان کرده، ناظر به ذهاب است. چراکه می گوید «الرَّجُلُ یُریدُ السَّفَر» [1] . از طرفی صدر عبارت صحیحهﻯ عبدالله بن سنان که خفاء اذان را بیان کرده، مطلق است و علاوه بر ذهاب، شامل ایاب نیز می شود. در ذیل این روایت نیز تصریح به شرطیت خفاء اذان در ایاب شده و آمده است: «وَ إذا قَدِمتَ مِن سَفَرِک فَمِثلُ ذلِک» [2] .
 پس ما در ایاب، قائل به حدّ ترخص با موضوعیت خفاء اذان می شویم. البته روایات دیگری نیز پیرامون ایاب وجود دارد که ملاک را دخول در بیت یا دخول در شهر قرار داده اند و صاحب حدائق(ره) به آنها تمایل پیدا کرده و بر طبق آنها فتوا داده است لکن ما در جلسهﻯ گذشته نسبت به آنها خدشه کردیم و گفتیم روایاتی که «حَتّی تَدخُل بیتَه» را بیان کرده اند، غیر معقول و روایتی که «حَتّی تَدخُل المِصر» را بیان کرده، با ادلهﻯ حدّ ترخص که اقوی هستند، تعارض می کند.
 *****
 [2289] مسأله 58: المِناط فِی خِفاءِ الجُدران خِفاءُ الجُدرانِ البُیُوت لا خِفاءُ الأعلام وَ القُباب وَ المَنارات، بَل وَ لا خَفاءُ سورِ البَلَد إذا کانَ لَه سورٌ وَ یَکفی خَفاء صُوَرِها وَ أشکالِها وَ إن لَم یَخفَ أشباحُها.
 ملاک در خفاء جدران و دلیل آن:
 ملاک در خفاء جدران، خفاء دیوارهای شهر است نه خفاء بلندی ها و گنبدها و مناره های شهر. یعنی دیوارهایی که ارتفاع آنها در حدّ دیوارهای خانه ها باشد، ملاک در خفاء جدران است. همچنین ملاک در خفاء جدران، خفاء اشکال آنها است. پس اگر شبح آنها قابل رؤیت باشد ولی تک تک دیوارها قابل تشخیص نباشند، خفاء جدران محقق شده است ولی اگر انسان دیوارها را طوری می بیند که حجم آنها را تشخیص می دهد ولو اینکه جنس آنها از جهت آجری یا سنگی بودن، معلوم نباشد، خفاء جدران محقق نشده است. دلیل این مطلب، ظهور عرفی عبارت «إذا تَواری مِنَ البُیُوت» در صحیحهﻯ محمد بن مسلم است که دلالت بر موضوعیت داشتن دیدن دیوارهای شهر دارد. یعنی دیدن شبح، کافی نیست و از طرفی دیدن جزئیات دیوارها مثل نوع آجر یا سنگ آنها لازم نیست چراکه رؤیت جدران، بدون تشخیص جنس دیوارها هم صدق می کند.
 *****
 [2290] مسأله 59: إذا کانَ البَلَد فِی مَکانٍ مُرتَفَع بِحَیثُ یُری مِن بَعیدٍ یُقَدَّر کَونَه فِی المَوضِع المستَوِی، کَما أنَّه إذا کانَ فِی مَوضِعٍ مُنخَفِضٍ یَخفی بِیَسِیرٍ مِن السِّیر أو کانَ هُناکَ حائِلٌ یَمنَع عَن رُؤیَتِه کَذلِک یُقَدَّر فِی المَوضِعِ المُستَوِی، وَ کَذا إذا کانَت البُیُوت عَلی خلافِ المُعتاد مِن حَیثُ العُلُو أو الإنخِفاض فَاِنَّها تردّ إلیه، لکِن الأحوَط خِفاؤُها مُطلَقاً، وَ کذا إذا کانَت عَلی مَکانٍ مُرتَفَع فَإنَّ الأحوَط خِفاؤُها مُطلَقاً.
 ملاک خفاء جدران در شهرهای مرتفع و منخفض:
 اگر شهری در بلندی ساخته شده باشد به طوری که تا فاصلهﻯ زیادی دیده شود یا اینکه در پستی ساخته شده باشد به طوری که رؤیت آن مشکل باشد، برای تشخیص خفاء جدران، باید آن شهر را به صورت مسطح فرض کنیم و ببینیم در آن صورت، دیوارهای شهر تا کجا دیده می شوند. پس خَیرُ الاُمُور أوسَطُها. یعنی ملاک، مکان مرتفع یا منخفض نیست بلکه ملاک، مکان مسطح است. چون اگر میزان در هر مکانی متفاوت باشد، میزانیت میزان از بین می رود. چراکه خفاء جدران در یک جا بر دو کیلومتر، در جای دیگر بر سه کیلومتر و در جای دیگر بر چهار کیلومتر منطبق می شود. پس از آنجا که می دانیم خفاء جدران، ناظر به حدّ معینی است، باید یک مورد را از بین امور مختلف، به عنوان آن حدّ معیّن و ضابطه در نظر بگیریم تا تعارضی پیش نیاید و آن مورد، حدّ متعارف و متوسط الامور است.
 *****
  [2291] مسأله60: إذا لَم یَکُن هُناکَ بُیُوتٌ وَ لا جُدرانٌ یُعتَبَرُ التَّقدِیر نَعَم فِی بُیُوتِ الأعراب وَ نَحوِهِم مِمَّن لاجُدرانَ لِبُیُوتِهِم یَکفِی خِفاؤُها وَ لایَحتاجُ إلی تَقدِیرِ الجُدران.
 میزان حدّ ترخص در شهرهایی که دیوار ندارند:
 اگر در شهری دیواری وجود نداشته باشد، باید دیوار را مفروض الوجود در نظر بگیریم و فاصلهﻯ خفاء آن را محاسبه کنیم. همچنین اگر خانه های شهری به صورت چادر یاکانکس باشند، همین چادرها و کانکس ها به منزلهﻯ دیوار به حساب می آیند و خفاء آنها میزان حدّ ترخص است. چون خانه های متعارف آنها اینگونه است.
 *****
 [2292] مسأله 61: الظَّاهِر فِی خِفاءِ الأذان کِفایَهُ عَدَمِ تَمَیُّزِ فُصُولِه وَ إن کانَ الأحوَط إعتِبارُ خِفاءِ مُطلَقِ الصَّوت حَتّی المُتَرَدِّد بَینَ کَونِه أذاناً أو غَیرِه، فَضلاً عَن المُتَمَیِّزِ کَونِه أذاناً مَعَ عَدَمِ تَمَیُّزِ فُصُولِه.
 ملاک در خفاء اذان و دلیل آن:
 در ملاک خفاء اذان، سه احتمال وجود دارد. احتمال اول این است که انسان صدایی بشنود ولی تشخیص ندهد صدای اذان است یا قرائت قرآن است یا چیز دیگر. پس میزان، خفاء صدایی است که انسان بفهمد صدای اذان است ولی تمیّز فصول اذان، در آن صدا لازم نیست. یعنی لازم نیست فصول اذان را تشخیص و تمییز دهد و بفهمد الان مؤذن، «حَیَّ عَلَی الصَّلاه» را می گوید یا «حَیَّ عَلَی الفَلاح» را می گوید بلکه فقط باید بداند که این صدا، صدای اذان است و اگر این مقدار را هم نمی فهمد و فقط صدایی می شنود و احتمال می دهد صدای اذان باشد یا صدای چیز دیگر، خفاء اذان محقق می شود.
  ظاهراً مرحوم سید(ره) ملاک خفاء اذان را اینگونه بیان نکرده اند لکن مطلب، همین چیزی است که ما گفتیم. به دلیل اینکه در ادله، تعبیر «خِفاءُ الأذان» آمده است که اشاره به مخفی شدن اذانیت اذان دارد نه مخفی شدنِ تعدد و تمیّز فصول اذان. پس اگر انسان صدای اذان را بفهمد و اذان بودن آن را تشخیص دهد ولو نفهمد این جمله ای که گفته می شود، کدام فصل اذان است، خفاء اذان صدق نمی کند.
 *****
  [2293] مسأله62: الظَّاهِر عَدَمُ إعتِبارِ کَونِ الأذان فِی آخِرِ البَلَد فِی ناحِیَهِ المُسافِر فِی البِلادِ الصَّغِیرَهِ وَ المُتَوَسِطَه، بَل المَدار أذانُها وَ إن کانَ فِی وَسَطِ البَلَد عَلی مَأذَنَهٍ مُرتَفَعَه، نَعَم فِی البِلادِ الکَبِیرَه یُعتَبَر کَونُه فِی أواخِرِ البَلَد مِن ناحِیَهِ المُسافِر.
 مکان اذان در بلاد صغیره و متوسطه و کبیره:
 در بلاد صغیره و متوسطه، هرکجای شهر اذان گفته شود، کفایت می کند و لازم نیست حتماً در آخر شهر اذان گفته شود. پس میزان در بلاد صغیره و متوسطه، شنیده شدن اذان شهر است و مکان یا تعدد آن مهم نیست. اما در بلاد کبیره که هر محله ای از آن، حکم یک شهری را دارد، اذان آخرین محله از سمتی که انسان به سفر می رود، ملاک است. یعنی نشنیدن صدای اذانی که در وسط یا اول شهر گفته می شود، ملاک حدّ ترخص نیست.
 *****
 [2294] مسأله 63: یُعتَبَرُ کونُ الأذان عَلی مُرتَفَعٍ مُعتادٍ فِی أذانِ ذلِکَ البَلَد وَ لَو مَنارَهً غَیرَ خارِجَه عَن المُتَعارَف فِی العُلُو.
 اعتبار گفتن اذان بر سر بلندی:
 از آنجا که این اذان برای اعلام است، معتبر است که مؤذن، اذان را بر سر بلندی بگوید. چراکه مستحب است اذان اعلام شهر، بر سر یک بلندی مثل پشت بام یا مأذنه گفته شود. پس این حکم، مطابق با سنت در اذانِ اعلام است.
 *****
 [2295] مسأله 64: المَدار فِی عینِ الرائِی وَ اُذُنِ السّامِع عَلَی المُتَوَسِط فِی الرُّؤیَه وَ السِّماع فِی الهَواءِ الخالِی عَن الغُبار وَ الرِّیح وَ نَحوِهِما مِن المَوانِع عَن الرُّؤیَهِ أو السِّماع، فَغَیرُ المُتَوَسِّط یَرجِع إلَیه، کَما أنَّ الصَّوتَ الخارِق فِی العُلُو یُرَدُّ إلی المُعتادِ المُتَوَسِط.
 عدم وجود موانع برای تشخیص حدّ ترخص:
 در تشخیص حدّ ترخص، کسی که قدرت دیدن یا قدرت شنیدنش خارج از متعارف است و جزء نوادر تاریخ محسوب می شود، ملاک نمی باشد بلکه میزان، اشخاص متعارف هستند.
 همچنین نباید موانعی برای شنیدن صدای اذان یا دیدن دیوار شهر وجود داشته باشد. مثل اینکه جریان باد، برخلاف مسیر سفر باشد و موجب شود در فاصلهﻯ نزدیک، صدای اذان به انسان نرسد یا برعکس، ممکن است باد شدیدی به نفع انسان و طبق مسیر او بوزد و صدای اذان را تا چندین فرسخ ببرد؛ خصوصاً اگر در شب باشد.
 *****
 [2296] مسأله 65: الأقوی عَدَمُ إختِصاصِ إعتِبارِ حَدِّ التَّرَخُّص بِالوَطَن، فَیَجرِی فِی مَحَلِّ الإقامَه أیضاً...
 بررسی حدّ ترخص نسبت به کسی که در مکانی قصد عشره می کند:
 مطالبی که تا اینجا خواندیم، مربوط به حدّ ترخص در ذهاب و ایاب، نسبت به وطن بود. اما این مسأله مربوط به رعایت حدّ ترخص برای کسی است که در مکانی قصد عشره کرده و به علت قصد عشره، نمازش در آن مکان، تمام است و از همان جا می خواهد انشاء سفر جدیدی بکند.
 این مسأله چند روایت دارد که باید در جلسهﻯ آینده آنها را بررسی کنیم و ببینیم اینکه در السنه گفته می شود المُقِیمُ بِمَنزِلَهِ المُتَوَطِن، ثابت است یا نه و در صورت ثبوت، آیا معنایش شامل ما نحن فیه می شود یا نه؟
 والسلام
 
 


[1] - الوسائل 8: 470 / أبواب صلاه المسافر ب6 ح1.
[2] - الوسائل 8: 472 / أبواب صلاه المسافر ب6 ح3.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo