< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/10/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: رسیدن به حدّ ترخص در اثناء نماز / فَصل فی صَلاه المسافر / کتاب الصّلاه
 مقدمه:
 در جلسهﻯ گذشته نسبت به شک در تحقق حدّ ترخص، در صورتی که از اجرای استصحاب، علم اجمالی متولد شود، فروع و شقوقی بیان کردیم. محقق خوئی(ره) در ضمن توضیح آن صورتی که علم اجمالی از ابتدا به وجود نمی آید، متعرض دو اصطلاح شده اند که به شرح آنها می پردازیم.
 عدم صحت رجوع به قاعدهﻯ حیلوله در صورتی که علم اجمالی از ابتدا به وجود نیاید:
 اصطلاح اول، قاعدهﻯ حیلوله است که از جملهﻯ امارات می باشد. این قاعده عبارت است از شک بعد از وقت. توضیح اینکه حیلوله، به معنای حائل شدن وقت است که موجب بی اعتبار شدن شک می شود. مثلاً اگر بعد از وقت، انسان شک کند نمازش را خوانده است یا نه، شک او اعتباری ندارد و باید بنا را بر خواندن نماز بگذارد.
 در ما نحن فیه که انسان به استناد استصحاب تمام، نمازش را در مسیر رفت، تمام و به استناد استصحاب قصر، نمازش را در مسیر برگشت، شکسته می خواند و این دو استصحاب تعارض می کنند، نمی توان به قاعدهﻯ حیلوله مراجعه کرد و گفت در مسیر برگشت که متوجه نماز تمام در مسیر رفت و تعارض می شویم، از آنجا که زمان آن گذشته است، بنا را بر صحت آن نماز می گذاریم. به دلیل اینکه مورد قاعدهﻯ حیلوله، شک در اصل وجود است. یعنی جایی که انسان نمی داند آن نماز را خوانده است یا نه. اما در صورتی که انسان نمازی را خوانده لکن نمی داند آن نماز، صحیح است یا باطل، قاعدهﻯ حیلوله جاری نمی باشد. پس در ما نحن فیه که آن شخص می داند نمازی در مسیر رفت خوانده ولی در صحت آن شک دارد، رجوع به قاعدهﻯ حیلوله صحیح نمی باشد.
 عدم صحت رجوع به قاعدهﻯ تجاوز درصورتی که علم اجمالی از ابتدا به وجود نیاید:
 مطلب دیگری که محقق خوئی(ره) در این صورت متعرض شده اند، عدم صحت رجوع به قاعدهﻯ تجاوز است. رجوع به قاعدهﻯ تجاوز یعنی با فرض اینکه هر دو استصحاب، تعارض و تساقط کرده اند، بعد از گذشتن وقت و شک در صحت نماز تمامی که خوانده شده، برای تصحیح آن می توان به قاعدهﻯ تجاوز رجوع کرد. چراکه قاعدهﻯ تجاوز دلالت بر صحت عمل، در صورت شک در آن، بعد از تمام شدن عمل می کند. البته اگر به جای قاعدهﻯ تجاوز گفته شود قاعدهﻯ فراغ، بهتر است؛ چون قاعدهﻯ فراغ مربوط به صحت کل عمل می باشد.
 دراینجا باید بگوئیم رجوع به قاعدهﻯ تجاوز در ما نحن فیه نیز همانند قاعدهﻯ حیلوله، صحیح نمی باشد. چون قاعدهﻯ فراغ و تجاوز در رابطه با عمل خود مکلف هستند. یعنی در صورتی که نمی دانیم خود مکلف، آن عمل را صحیح انجام داده یا باطل، باید به قاعدهﻯ فراغ یا تجاوز رجوع شود ولی اگر صورت عمل، محفوظ باشد و انسان بداند چه عملی انجام داده است لکن منشأ شک در صحت و بطلان، یک امر واقعی خارج از تحت اختیار او باشد، نمی توان به قاعدهﻯ فراغ و تجاوز رجوع کرد. لذا در ما نحن فیه که مقدار مسافت واقعی، میزان است، نمی توان به این قاعده رجوع کرد. چراکه آن شخص، می داند چه عملی انجام داده است و شکی در عمل خودش ندارد که آیا عالماً عامداً یا غافلاً نمازش را به صورت باطل انجام داده یا نه، بلکه می داند در حال توجه، نمازش را به صورت تمام خوانده لکن شک او در صحت و بطلان آن عمل، از جهت انطباق آن عمل با امری خارج از اختیار او است. یعنی اگر از حدّ ترخص عبور کرده باشد، نمازِ شکسته، صحیح است و نماز تمامی که او خوانده، باطل است و اگر واقعاً به حدّ ترخص نرسیده باشد، نمازِ تمام، صحیح است. لذا از این جهت که شک آن شخص در صحت و بطلان، از بابت مقدار واقعی مسافت طی شده است که ربطی به اختیار او ندارد و ناشی از فعل و اختیار او نیست، رجوع به قاعدهﻯ فراغ و تجاوز در اینجا صحیح نمی باشد.
 ما در جلسهﻯ گذشته از جهت وضوح عدم انطباق قاعدهﻯ حیلوله و قاعدهﻯ تجاوز با ما نحن فیه، متعرض آنها نشدیم لکن در این جلسه از بابت آشنا شدن با این دو قاعده، به توضیح آنها پرداختیم.
 *****
 [2298] مسأله 67: إذا کانَ فِی السَّفِینَهِ أو العَرَبَه فَشَرَعَ فِی الصَّلاهِ قَبلَ حَدِّ التَّرَخُّصِ بِنِیَّهِ التَّمام ثُمَّ فِی الأثناءِ وَصَلَ إلَیه، فَإن کانَ قَبلَ الدُّخُولِ فِی قِیامِ الرَّکعَهِ الثَّالِثَهِ أَتَمَّها قَصراً وَ صَحَّت، بَل وَ کَذا إذا دَخَلَ فِیه قَبلَ الدُّخُولِ فِی الرُّکُوع، وَ إن کانَ بَعدَه فَیُحتَمَلُ وُجُوبُ الإتمام، لِأنَّ الصَّلاهَ عَلی مَا افتُتِحَت لکِنَّه مُشکِلٌ، فَلا یُترَکُ الإحتِیاط بِالإعادَهِ قَصراً أیضاً. وَ إذا شَرَعَ فِی الصّلاهِ فِی حالِ العَودِ قَبلَ الوُصُولِ إلی الحَدّ بِنِیَّهِ القَصر ثُمَّ فِی الأثناءِ وَصَلَ إلَیه أتَمَّها تَماماً وَ صَحَّت وَ الأحوَط فِی وَجهٍ إتمامُها قَصراً ثُمَّ إعادَتُها تَماماً.
 رسیدن به حدّ ترخص در اثناء نماز:
 کسی که در کشتی بخواهد نماز بخواند و قبل از رسیدن به حدّ ترخص، نیت نماز تمام کند و نماز را شروع کند و در اثناء نماز، کشتی از حدّ ترخص عبور کند، از آنجا که با رسیدن به حدّ ترخص، وظیفهﻯ او نماز قصر می شود، درصورتی که هنگام عبور از حدّ ترخص، هنوز وارد رکوع و حتی قیام رکعت سوم نشده باشد، باید نیتش را به نماز قصر تبدیل کند و نمازش را به صورت شکسته تمام کند. چون میزان، وظیفهﻯ فعلی انسان در هر نقطه ای که است، می باشد. نیت تمام در ابتدای نماز نیز ضرری وارد نمی کند، چراکه آن نیت، از باب خطا در تطبیق بوده و با عوض شدن وظیفه، به نماز قصر تبدیل می شود. تبدیل شدن نیت به نماز قصر نیز از این جهت است که کل نماز، ارتباطی است و نمی شود نیمی از آن، تمام و نیمی از آن قصر باشد. لذا پس از تبدّل نیت در اثناء نماز، نیت نماز از ابتدا به قصر تغییر می کند.
 همچنین درصورتی که هنگام عبور از حدّ ترخص، در حال قیام رکعت سوم باشد، می تواند قیام را بشکند و بنشیند و نماز را به صورت شکسته تمام کند، لکن بعد از نماز باید دو سجدهﻯ سهو برای زیادی واقع شدن قیام به صورت غیر عمدی، به جا آورد. بازهم نیت تمام در ابتدای نماز، ضرری نمی زند. چراکه آن شخص نیت انجام وظیفهﻯ شرعی خودش را دارد و از باب خطا در تطبیق، نیت نماز تمام کرده بود.
 اما اشکال درصورتی است که در هنگام عبور از حدّ ترخص، آن شخص در رکوع رکعت سوم شده باشد که به نظر ما در این صورت نمازش باطل است. چون زیادی، در رکن واقع شده است و امکان تصحیح نماز وجود ندارد. پس از بطلان نماز، آن شخص می تواند نماز را به هم بزند و رها کند اما اگر می خواهد بیشتر احتیاط کند، می تواند نماز را به همان صورت، تمام کند و سپس نماز را به صورت شکسته اعاده کند. این احتیاط مستحب، از جهت این است که از ابتدا نماز صحیحی را شروع کرده است ولی این احتیاط، در واقع منشأ صحیحی ندارد. چراکه امر آن نماز، عوض شده و نماز تمام، یک نماز بدون امر است و خود به خود باطل می باشد و شکستن آن مانعی ندارد.
 این بحث زمان مراجعت به وطن نیز پیش می آید. بدین صورت که انسان قبل از رسیدن به حدّ ترخص، نمازش را با نیت قصر شروع می کند و در اثناء نماز، کشتی از حدّ ترخص عبور می کند و وظیفهﻯ او تبدیل به نماز تمام می شود. نیت قصر در ابتدای نماز نیز ضرری نمی رساند. چراکه از باب خطا در تطبیق بوده و آن شخص، قصد امر واقعی را داشته است. در این صورت هیچگونه مشکلی پیش نمی آید و در هر صورت باید به رکعاتی که خوانده، اضافه کند و نماز را به صورت تمام بخواند. مرحوم سید(ره) در انتهای این مسأله می فرمایند احتیاط این است که نماز را به صورت قصر تمام کند و سپس آن نماز را به صورت تمام اعاده کند. محقق خوئی(ره) می فرمایند ما نمی فهمیم این احتیاط، چه وجهی دارد.
 بررسی استدلال مرحوم سید(ره) بر صحت نماز، در صورت ورود در رکوع رکعت سوم:
  مرحوم سید(ره) در این مسأله، به روایاتی اشاره کرده اند که می گویند «إنَّ الصَّلاهَ عَلی ما افتَتَحَت علیه» [1] . این احتمال را مرحوم سید(ره) نسبت به صورتی که انسان در مسیر رفتن به سفر، از حدّ ترخص عبور می کند، مطرح می کنند. در این صورت که انسان، نماز را با نیت تمام شروع می کند و در هنگام عبور از حدّ ترخص، وارد رکوع رکعت سوم شده است، ما گفتیم نماز او عَلی کُلِّ تَقدِیر باطل است لکن مرحوم سید(ره) می فرمایند می توانیم بگوئیم این نماز، صحیح است و می تواند آن را به صورت تمام بخواند. دلیل این مطلب نیز روایات «هِیَ عَلی ما افتَتَحَت عَلَیه» می باشد.
 در جواب از این استدلال باید بگوئیم این روایات، ربطی به این بحث ندارند و مربوط به کسی هستند که از ابتدای نماز، با قصد فریضه، نمازش را شروع می کند لکن در اثناء نماز، یادش می رود و غافل می شود. پس از گذشت مدتی از خواندن نماز، شک می کند که آیا الان برخلاف نیت اولیه اش، نمازش را به قصد نافله می خواند یا هنوز بر نیت اولیه اش باقی است. یعنی به واسطهﻯ غفلت، احتمال تغییر نیت خود را می دهد. این روایات در مورد چنین شخصی می فرمایند به این غفلت و شک نباید اعتنا کند و حکم این نماز، حکم همان نیتی است که از ابتدا می داند نماز را با آن شروع کرده است. در آن باب، طبق این روایات، فتوا داده می شود و گفته می شود هرگاه انسان نماز را با نیتی شروع کند و در اثناء نماز شک کند نیتش عوض شده یا نه، به شک خودش نباید اعتنا کند.
 بنابراین این روایات، ربطی به ما نحن فیه ندارند و مربوط به کسی می شوند که طبق وظیفهﻯ خودش، مثلاً نیت فریضه کرده است و سپس در اثر غفلت نمی داند نیتش عوض شده یا نه. درحالی که در ما نحن فیه، انسان می داند که وظیفهﻯ واقعی اش، نماز تمام است و با این نیت، نمازش را شروع می کند و سپس یقیناً می داند به حدّ ترخص رسیده و وظیفه اش عوض شده است. یعنی آن وظیفهﻯ واقعی، به صورت قطعی متبدل شده است که در این صورت نمی توان به این روایات تمسک کرد و گفت «هِیَ عَلی ما افتَتَحتَ عَلَیه». چراکه مورد این روایات، جایی است که تکلیف از اول تا آخر، یک چیز بوده است و آن شخص از روی غفلت، نمی داند که نیتش عوض شده یا نه. برخلاف ما نحن فیه که وظیفهﻯ واقعی در ابتدا، نماز تمام بوده و سپس به نماز قصر تبدیل شده است. لذا این روایات، شامل ما نحن فیه نمی شوند و از این جهت که آن شخص، وارد در رکوع رکعت سوم شده است، نمازش باطل است و قابل تصحیح نمی باشد.
 والسلام


[1] - الوسائل 6: 6 / ابواب النیّه ب2.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo