< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مرور عَلی الوَطن / فَصل فی قَواطِع السَّفر / کتاب الصّلاه
 فَصلٌ
 فِی قَواطِعِ السَّفَرموضُوعاً أو حُکماً
 وَ هِیَ اُمُورٌ، أحَدُها: الوَطَن، فَإنَّ المُرُورَ عَلَیه قاطِعٌ لِلسَّفَر وَ موجِبٌ لِلتَّمام مادامَ فِیه أو فِیما دُونَ حَدِّ التَّرَخُّص مِنه، وَ یَحتاجُ فِی العَودِ إلی القَصر بَعدَه إلی قَصدِ مَسافَهٍ جَدِیدَه وَلو مُلَفَّقَهً مَعَ التَّجاوُزِ عَن حَدِّ التَّرَخُّص...
 تعریف قواطع موضوعی و حکمی سفر:
 مقصود از قواطع موضوعی سفر، چیزهایی است که عنوان سفر را از بین می برند و آن را تبدیل به عنوان حضر می کنند. مثل مرور عَلی الوَطن که موجب منقطع شدن حقیقی عنوان سفر و تبدیل شدن آن به عنوان حضر می شود. قواطع حکمی سفر، به معنای این است که انسان، واقعاً در حال سفر است و عنوان مسافر بر او صادق است لکن حکم مسافر را ندارد و حکم او مثل انسانی است که در وطن خود باید نمازش را به صورت تمام بخواند. مثل اقامه در محلی با قصد ده روز یا ماندن سی روز به صورت متردد در مکانی که در هر دو صورت، انسان موضوعاً مسافر است ولی حکم مسافر را ندارد.
 اقسام وطن:
 در بحث قاطع بودن عبور از وطن، سه اصطلاح در باب وطن وجود دارد که عبارتند از وطن اصلی، وطن مستجد و وطن شرعی. وطن اصلی همان مسقط الرأس است که انسان در آنجا به دنیا آمده و به تبعیت از پدر و مادرش، در آنجا زندگی کرده است. چنین وطنی احتیاج به نیت کردن ندارد بلکه از ابتدا وجود دارد.
 وطن مستجد به معنای وطنی است که انسان، غیر از وطن اصلی خود، آنجا را جدیداً اتخاذ کرده است. اتخاذ این مکان به عنوان وطن جدید، عرفی است.
 وطن شرعی، اصطلاحی است که بین قدما مشهور بوده و از متأخرین نیز محقق خوئی(ره) قائل به آن است، لکن مشهور متأخرین، وطن شرعی را رد کرده اند و آن را نپذیرفته اند. همچنین صاحب عروه، مرحوم سید(ره) نیز وطن شرعی را قبول نکرده است. وطن شرعی عبارت است از اینکه انسان در جایی که وطنش بوده (اصلی یا مستجد)، ملکی داشته و به مدت شش ماه در آن سکونت کرده، لکن پس از این مدت، از آن محل، اعراض کرده و رفته است. این محل تا زمانی که آن شخص خانه اش را نفروخته و در ملکیت او باقی است، وطن شرعی او به حساب می آید و نمازش در آنجا تمام است.
 در حکم قاطع بودن مرور عَلی الوَطن برای سفر، وطن اصلی و وطن مستجد مسلماً داخل هستند و اگر قائل به وطن شرعی باشیم، وطن شرعی نیز این حکم را دارد. اما اگر قائل به وطن شرعی نشویم، آن محل، چنین اعتباری ندارد.
 بیان شرائط و صور مختلف وطن مستجد:
 برخی از فقها پیرامون وطن مستجد فرموده اند انسان باید نسبت به زندگی در محل جدیدی که به عنوان وطن انتخاب می کند، قصد دائم و همیشگی داشته باشد. بین قدما نیز شرطیت نیت دوام در صدق وطنیت، مشهور می باشد. اما متأخرین از جمله مرحوم سید(ره) در عروه، نسبت به این شرط مناقشه کرده و می فرمایند نیت دائم لازم نیست و اگر مدت زیادی مثل سی سال هم باشد، برای صدق وطنیت کفایت می کند.
 همچنین لازم نیست انسان در این مدت، یک منزل ملکی داشته باشد بلکه ملاک، سکونت در آن محل است ولو در خانهﻯ استیجاری باشد. چراکه لزوم ملکی بودن محل سکونت در وطن مستجد، دلیلی ندارد و از طرفی معنای لغوی وطن، سکونت کردن می باشد.
 بحث دیگر پیرامون وطن مستجد این است که طبق نظر مشهور، به محض نیت سکونت طولانی مدت در محل جدید، نماز انسان از همان روز اول، تمام نمی شود بلکه لازم است مدت کوتاهی به عنوان دوران تلبس بگذرد. مثلاً بنا بر صدق عرفی، یک یا دو ماه باید بگذرد تا مردم او را ببینند و با او آشنا شوند و از نیت سکونت او آگاه شوند و بعد از مدتی بگویند او نیز اهل اینجاست.
 مطلب دیگر اینکه انسان می تواند دو وطن مستجد داشته باشد. بدین صورت که در هر دو وطن، خانه و زندگی ای دارد و نیت می کند به صورت دائم و همیشگی، شش ماه از سال را در یک وطن و شش ماه دیگر سال را در وطن دیگر سکونت داشته باشد. به طوری که مردمِ هرکدام از این دو محل، او را اهل آنجا به حساب آورند. مثل مرحوم بهبهانی(ره) که زمستان در اهواز و تابستان در اصفهان سکونت داشتند. طبق نظر بسیاری از فقها، سه وطن مستجد داشتن نیز صحیح است. بدین صورت که انسان چهار ماه از سال، در یک وطن و چهار ماه دیگر در وطن دوم و چهار ماه دیگر نیز در وطن سوم سکونت داشته باشد. البته برخی از فقها نسبت به سه وطن مستجد داشتن، احتیاط کرده اند.
 همهﻯ مباحثی که پیرامون وطن مستجد بیان کردیم، مبتنی بر صدق عرفی وطنیت می باشند. تمام یا شکسته خواندن نماز در وطن اصلی، پس از انتخاب وطن مستجد نیز مبتنی بر اعراض و قطع علاقه از آنجا می باشد. یعنی تا زمانی که انسان از وطن اصلی اعراض نکرده است، نمازش تمام است.
 دلالت روایات بر قاطعیت مرور عَلی الوَطن:
 علاوه بر دلیل عقلی و عرفی قاطع بودن مرور عَلی الوَطن که در جلسهﻯ گذشته بیان کردیم، این مطلب در روایات نیز وارد شده است. از جملهﻯ این روایات، صحیحهﻯ حماد بن عثمان است که این روایت را صاحب وسائل(ره) از شیخ صدوق(ره) در فقیه نقل کرده است و ضمیر «عنه» در آن، به سعد بن عبد الله الاشعری القمی برمی گردد که او نیز از ایوب نقل کرده است. مراد از ایوب، ظاهراً ایوب بن نوح است. چون وقتی در سند روایت، اسم پدر کسی گفته نمی شود و بدون قرینه ذکر می شود، منصرف به فرد اشهر و اعرف و غالب می باشد. چراکه اگر مراد از او، یک فرد نادر بود، حتماً قرینه ای ذکر می شد که موجب مغالطه نشود. فرد اشهر بین کسانی که اسمشان ایوب است، ایوب بن نوح است که از کبار مشاهیر و بزرگان اصحاب است. این احتمال از نظر طبقه نیز صحیح است. چون ایوب بن نوح که از اصحاب امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) است، از ابن ابی عمیر نقل می کند. ابن ابی عمیر نیز از حماد بن عثمان و حماد بن عثمان هم این روایت را از امام صادق(ع) نقل کرده است. شیخ طوسی(ره) در استبصار، همین روایت را ذکر کرده لکن فرموده است حماد بن عثمان از حلبی نقل کرده و او از از امام صادق(ع) روایت کرده است. لذا بین نقل شیخ صدوق(ره) و شیخ طوسی(ره)، دوران بین زیاده و نقیصه به وجود می آید.
 محقق خوئی(ره) می فرماید در هر صورت چه راوی، حلبی باشد، چه حماد بن عثمان، تفاوتی نمی کند و برای ما مهم نیست. چراکه هر دو در اوج صحت هستند و بقیهﻯ افراد سند نیز وضعشان معلوم و از جملهﻯ بزرگان اصحاب هستند. پس این روایت، صحیحه است. متن این روایت عبارت است از «فِی الرَّجُلِ یُسافِر فَیَمُرُّ بِالمَنزِلِ لَه فِی الطَّرِیق یُتِمُّ الصَّلاه أم یُقَصِّر؟ قالَ: یُقَصِّر، إنَّما هُوَ المَنزِلُ الَّذِی تَوَطَّنَه» [1] . سائل می پرسد شخصی که در حال سفر، از منزلی که ملکش است عبور می کند، نمازش تمام است یا شکسته؟ حضرت می فرمایند نمازش شکسته است. چون صرف اینکه انسان در مکانی، یک خانهﻯ ملکی داشته باشد، موجب شکسته شدن سفر انسان هنگام عبور از آن مکان نمی شود. کما اینکه ممکن است انسان در شهرهای زیارتی یا جاهای دیگر، یک منزل ملکی داشته باشد ولی آنجا وطنش نباشد. پس سفر انسان در صورتی شکسته می شود که آن منزل، وطنش باشد.
 این روایت، واضح الدلاله است و مشابه آن نیز دو سه روایت دیگر وجود دارد که دلالت بر این مطلب دارند ولی ممکن است سندهای آنها به اندازهﻯ این روایت، قوی نباشد. لکن می توان گفت علاوه بر اینکه این مطلب، مقتضای قاعده است، مورد دلالت روایات نیز می باشد.
  والسلام


[1] - الوسائل 8: 493 / أبواب صلاه المسافر ب14 ح8.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo