< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی دلالت روایات پیرامون احکام قصد عشره / فَصل فی قَواطع السَّفر / کتاب الصّلاه
 دلالت روایت عبدالرحمن بن حجاج بر عدم اعتبار وحدت محل در قصد عشره:
 نسبت به مباحث جلسات گذشته، چند روایت وجود که لازم است به آنها اشاره کنیم. از جمله مطالب جلسهﻯ گذشته لزوم وحدت محل در قصد عشره است. یعنی اگر انسان در دو محل که عرفاً متعدد هستند قصد عشره کند، باطل است. در این رابطه روایتی وجود دارد که ممکن است توهم شود برخلاف این مطلب دلالت می کند. این روایت صحیحهﻯ عبدالرحمن بن حجاج است که مرحوم حکیم (ره) از آن به موثقه تعبیر کرده اند. آن روایت عبارت است از «قالَ قُلتُ لِأبی عَبدِالله علیه السّلام: الرَّجُل لَه الضِّیاع بَعضُها قَریبٌ مِن بَعض فَیَخرُجُ فَیُقِیمُ فِیها أیُتِم أم یُقَصِّر؟ قالَ: یُتِم» [1] . این روایت دربارهﻯ کسی است که زمین های زراعتی دارد و بعضی از آنها به بعضی دیگر نزدیک هستند. راوی می پرسد وقتی آن شخص از خانهﻯ خودش خارج می شود و در آن زمینها اقامت می کند، نمازش تمام است یا شکسته؟ حضرت می فرمایند نمازش را تمام می خواند. ظاهر روایت این است که مراد از «یُقِیم»، معنای اصطلاحی آن، یعنی اقامت به همراه قصد عشره است. در این صورت لازم می آید بگوئیم قصد عشره در مناطق متعدده صحیح است. چون فرض این است که آن شخص، ضیاعی داشته است نه یک ضیعهﻯ واحده.
 اشکال بر دلالت روایت عبدالرحمن بن حجاج:
 به نظر ما بر این استدلال دو اشکال وارد است. اشکال اول اینکه کلمه «یُقیمُ» به معنای ماندن است نه اینکه ظهور در اصطلاح مخصوص ده روز داشته باشد. چراکه تصریح به اقامت ده روزه در آن وجود ندارد. در نتیجه این روایت از بحث خارج است. اشکال دوم اینکه این روایت، نسخه بدل دارد و در کتابهای مختلف، متفاوت ذکر شده است. توضیح اینکه این روایت در کافی به همین صورت بیان شده است ولی در فقیه و تهذیب، به جای لفظ «یُقیم» کلمهﻯ «یَطوفُ» به معنای سرکشی کردن آمده است. لذا اگر دربارهﻯ «یُقیمُ» بگوئیم ممکن است مراد، اقامت اصطلاحی باشد لکن دربارهﻯ «یَطوفُ» نمی توان چنین حرفی زد. چون «یَطوفُ» از مادهﻯ طواف به معنای سر زدن و چرخیدن در آن ضیاع است. در نتیجه این روایت، از جمله روایاتی است که دلالت بر تمام بودن نماز در جایی که انسان ملکی یا خانه ای یا زمین زراعتی دارد ولو در آنها ساکن نباشد می کنند که بحث این روایات را قبلاً مطرح کردیم و آنها را رد کردیم و گفتیم این روایات، معارَض هستند. یعنی با روایاتی که سنداً و دلالتاً از آنها اقوی هستند و مورد عمل اصحاب واقع شده اند و تصریح کرده اند به اینکه نماز انسان، تمام نمی شود مگر در جایی که خانه ایی داشته باشد و در آن خانه توطن کرده باشد، معارضه می کنند. به عبارت دیگر به صرف داشتن ملکی در محلی، نماز انسان تمام نمی باشد.
 در نتیجه این روایات در اثر معارضه، ساقط می شوند یا اینکه باید آنها را تفسیر کرد. مثلاً دربارهﻯ این روایت می توان گفت مربوط به جایی است که آن شخص در کنار ضیاع، خانه ای هم دارد که گاهی در آن سکونت می کند؛ یا اینکه ممکن است مراد از «بَعضُها قَریبٌ مِن بَعض» چند زمین یک هکتاری باشد که به همدیگر چسبیده هستند. چون این تعبیر، اجمال دارد و تصریح در فاصله داشتن زمینها ندارد. در این صورت وحدت محل صدق می کند.
 به نظر ما این تفسیر، معقول است که بگوییم اولاً آن زمینها، بزرگ نیستند، ثانیاً به همدیگر چسبیده هستند و فاصلهﻯ آنها کم است. لذا وحدت محل صدق می کند و می توان گفت «یُقیمُ» نیز به معنای اقامت ده روز است.
 دلالت روایت حضینی بر عدم اعتبار توالی و اتصال ده روز در قصد عشره:
 از جمله مباحثی که در جلسهﻯ گذشته مطرح کردیم، لزوم متوالی و متصل بودن ده روز در قصد عشره است. یعنی نمی توان ده روز کامل را به وسیلهﻯ اقامت های متفرق و جداگانه با فاصله های طولانی محقق کرد. در این زمینه روایتی وجود دارد که برخلاف این مطلب دلالت می کند و آن، روایت حضینی است که می فرماید «إنّی أقدِمُ مَکَّه قَبلَ التَّرویَه بِیَومٍ أو یَومَین أو ثَلاثَه، قالَ: إنوِ مُقامَ عَشَرَه أیّام و أتِمَّ الصَّلاه» [2] . در این روایت، راوی می گوید دو یا سه روز قبل از روز ترویه وارد مکهﻯ معظمه می شوم. سپس حضرت می فرمایند قصد ده روز کن و نمازت را تمام بخوان. در حالی که او برای انجام اعمال حج به مکه آمده است و خود به خود روز هشتم باید به قصد عرفه از مکه خارج شود. فاصلهﻯ مکه تا عرفات نیز چهار فرسخ است که موجب فاصله شدن بین ده روز در قصد عشره می شود. پس قطعاً قصد عشره به هم می خورد. حمل کردن این روایت بر کسی که نمی خواهد اعمال حج را به جا بیاورد نیز بعید است. چون کسی که در این ایام به مکه می رود، ظاهرش این است که می خواهد اعمال حج را انجام دهد.
 لذا تنها در صورتی کسی که دو روز قبل از یوم الترویه وارد مکه شده است می تواند قصد عشره کند که قصد عشرهﻯ او، منفصله باشد. بدین صورت که دو یا سه روز قبل از رفتن به عرفات و هفت یا هشت روز هم بعد از مراجعت از عرفات، در مکه بماند تا اینکه ده روز آن تکمیل شود. در این صورت دیگر توالی و اتصال ده روز ملاک نیست. لذا معنای این روایت برای ما روشن نیست.
 توجیه شیخ طوسی(ره) پیرامون دلالت روایت حضینی:
 مرحوم شیخ طوسی(ره) در تهذیب فرموده اند در صورتی که این مطلب صحیح باشد، از مختصات شهر مکه به حساب می آید و قابل تعدی به موارد دیگر نیست. به عبارت دیگر اگر به این معنا قائل شویم، باید بگوییم رفتن به عرفات و برگشتن به مکه، تعبداً در این مورد خاص، مضرّ به قصد عشره نیست.
 مجهول بودن حضینی در کلام محقق خوئی(ره):
 بعد از مباحث مختلف، محقق خوئی(ره) و دیگران فرموده اند این روایت مشکلی ایجاد نمی کند. چراکه راوی آن، یعنی حضینی، ضعیف است. ضعف او نیز از جهت مجهول بودن او است. تفاوت مهمل و مجهول بنا بر تفسیری که مرحوم شیخ(ره) در قاموس الرجال فرموده اند و مشهور نیز همین است، این است که مهمل به کسی گفته می شود که اسم آن برده نشده و متعرض آن نشده اند یا اگر اسم او را برده اند، هیچگونه اظهار نظری دربارهﻯ او نکرده اند ولی مجهول، آن کسی است که مروی در جهالت باشد. یعنی اسم او ذکر شده و درباره اش گفته شده که مجهول است. در نتیجه مجهول نسبت به مهمل، اضعف است. چون ذکر مجهول بودن یک راوی، نوعی تضعیف او به حساب می آید. البته اگر در مورد کسی گفته شود که آن شخص ضعیف است، از ذکر مجهول بودن او بدتر است. چون مجهول، یعنی کسی که مجهول الهویه است ولی ضعیف به انسان منحرف و شناخته شدهﻯ به ضعف گفته می شود.
 در هر صورت به نظر ما نیز این مطلب صحیح است و این روایت از بابت ضعف سند و عدم عمل اصحاب مشکلی برای ما ایجاد نمی کند. همچنین مطلبی که مرحوم شیخ(ره) فرموده و گفته اند این حکم از اختصاصات شهر مکه است، هیچ قائلی ندارد. لذا این روایت، قطعاً از موارد اعراض مشهور است.
 *****
 مسأله9: إذا كانَ مَحَلُ الإقامَه بَرِيَهً قَفراء لا يَجِبُ التَّضييقُ فِي دائِرَهِ المُقام كَما لا يَجُوزُ التّوسِيعُ كَثِيراً بِحَيثُ يَخرُجُ عَن صِدقِ وَحدَهِ المَحَل فَالمَدار عَلى صِدقِ الوَحدَهِ عُرفاً وَ بَعدَ ذلِك لا يُنافي الخُرُوج عَن ذلِكَ المَحَل إلى أطرافِه بِقَصدِ العَودِ إلَيه وَ إن كانَ إلى الخارِجِ عَن حَدِّ التَّرخُص بَل إلى ما دونَ الأربَعَه كَما ذَكَرنا فِي البَلَدِ...
 صدق عرفی وحدت محل در صورت اقامت در بیابان:
 در صورتی که محل اقامه و قصد عشرهﻯ انسان، بیابان بزرگی باشد قفراء در اصطلاح فارسی به معنای لَم یَزرَع و بی حاصل است- که هیچگونه علامت و سر و تهی ندارد و ملاک وحدت محل که تفکیک از سایر مکانها می باشد را ندارد، ولو منشأای برای تفکیک مناطق آن بیابان از همدیگر وجود نداشته باشد، لکن تضییق و محدود کردن او به همان نقطه ای که رحل اقامت خود را انداخته است و وحدت حقیقیه بر آن صدق می کند لازم نیست. کما اینکه چندین فرسخ از بیابان را به عنوان محل واحد او به حساب آوردن نیز جایز نمی باشد، بلکه میزان، جایی است که رحل خود را می اندازد تا شعاعی که صدق وحدت عرفیه نه حقیقیه- داشته باشد که مثلاً تا صد یا دویست یا پانصد متر صدق وحدت عرفیه وجود دارد؛ ولی اگر بخواهد دو فرسخ برود، اشکال دارد. پس میزان، صدق عرفی است. همچنین همانطور که قبلاً بیان کردیم، اگر بخواهد از این شعاع عرفی، برای مدت کوتاهی مثل یک یا دو ساعت خارج شود اشکال ندارد. چراکه این خروج، به علت کم بودن زمان آن، مستهلک است.
 *****
 مسأله10: إذا عَلَّقَ الإقامَه عَلى أمرٍ مَشكُوكِ الحُصُول لا يَكفِي بَل وَ كَذا لَو كانَ مَظنُونُ الحُصُول فَإنَّه يُنافِي العَزم عَلى البَقاء المُعتَبَر فِيها نَعَم لَو كانَ عازِماً عَلى البَقاء لكِن احتَمَلَ حُدُوث المانِع لا يَضُرُّ.
  بطلان قصد عشره به واسطهﻯ قرار دادن شرط مشکوک الحصول:
 اگر کسی قصد اقامت ده روز در مکانی را داشته باشد لکن برای قصد عشره، شرطی قرار دهد که مشکوک الحصول یا حتی مظنون الحصول باشد، قصد عشرهﻯ او باطل است. چون عزم بر اقامت ده روز به معنای جزم و تصمیم قطعی است و با شک و ظن منافات دارد. همچنین اگر کسی تصمیم و عزم ندارد، طبق صحیحه زراره حداقل باید یقین داشته باشد. بنابراین هر نوع تردیدی به هر دلیلی در قصد عشره وجود داشته باشد، موجب بطلان آن می شود. همچنین ظهور عرفی روایاتی که قصد و عزم را مطرح کرده اند، تصمیم و بناء قطعی است، نه معنای اعمی مثل اینکه دل انسان بخواهد در آنجا بماند. یعنی قصد انسان باید طوری باشد که اگر از او پرسیده شود احتمال برگشتن و انقطاع اقامت وجود دارد یا نه، بگوید نه چنین احتمالی وجود ندارد و من قطعاً در آنجا می مانم. در نتیجه هر دو دسته از روایات، دلالت بر قطع و یقین دارند و با تردید سازگار نیستند. در اینجا محقق خوئی(ره) بحث های مفصلی مطرح کرده اند که منشأ صحیحی ندارد.
 اما اگر انسان تصمیم قطعی بر اقامت ده روزه داشته باشد لکن احتمال دهد مانعی پیش می آید، اشکال ندارد. البته علما در اینجا اشکالی مطرح کرده اند که به نظر ما اشکال به موردی است و آن اینکه اگر احتمال عروض المانع، یک احتمال موهومی باشد، فرمایش مرحوم سید(ره) صحیح است ولی اگر احتمال عروض المانع، یک احتمال جدی و معتدٌ به باشد، از آنجا که این احتمال قوی، مانع از تصمیم قطعی می شود، نمی توان فرمایش مرحوم سید(ره) را تأیید کرد.
 *****
 مسأله 11: المَجبُور عَلى الإقامَه عَشَراً وَ المُكرَه عَلَيها يَجِبُ عَلَيه التَّمام وَ إن كانَ مِن نِيَّتِه الخُرُوج عَلى فَرضِ رَفعِ الجَبرِ وَ الإكراه لكِن بِشَرطِ أن يَكونَ عالِماً بِعَدَمِ ارتِفاعِهِما وَ بَقائُه عَشَرَه أيّام كَذلِك.
  عدم تفاوت بین جبر و اختیار در اقامت ده روز:
 اگر انسان از طرف ظالمی مجبور به اقامت ده روزه در مکانی شود، در صورتی که شک داشته باشد این اجبار ادامه دارد یا نه، یعنی احتمال دهد آن ظالم، بعد از دو سه روز پشیمان می شود و دست از اجبار برمی دارد، نمازش شکسته است. اما اگر یقین داشته باشد که این اجبار تا ده روز ادامه دارد، نمازش تمام است. لذا در این مسأله بین اختیار و اجبار و اکراه تفاوتی وجود ندارد بلکه در صورت یقین به اقامت ده روزه، نماز انسان تمام است ولو این اقامت، بالإجبار باشد. دلیل این مطلب با وجود اینکه انسان مجبور، قصد و عزمی از خود ندارد، صحیحهﻯ زراره است که یقین به اقامت ده روز را ملاک تمام بودن نماز قرار داده است نه قصد و عزم را.
 *****
 مسأله12: لا تَصِحُ نِيَّهُ الإقامَه فِي بُيُوتِ الأعراب وَ نَحوِها ما لَم يَطمَأنَّ بِعَدَمِ الرَّحِيل عَشَرهَ أيّام إلا إذا عَزَمَ عَلى المَكثِ بَعدَ رِحلَتِهم إلى تَمامِ العَشَرَه.
 حکم نماز در صورت اقامت پیش انسانهای چادر نشین:
 اگر کسی پیش انسانهای چادر نشین مهمان شود مقصود از بُیُوتُ الأعراب، چادر نشین ها است- در صورتی که بداند آنها ده روز در آن مکان می مانند، قصد عشره اش صحیح و نمازش تمام است ولی اگر وضع آنها معلوم نباشد و احتمال دهد بعد از دو سه روز برای پیدا کردن آب و علف، به محل دیگری نقل مکان می کنند، نمازش شکسته است. مگر اینکه خود او قصد قطعی به اقامت ده روز در آن مکان داشته باشد.
 پس میزان، یقین به اقامت ده روز یا قصد خود انسان به اقامت ده روزه در آن محل است و اگر به هر دلیلی این یقین وجود نداشته باشد، نماز انسان شکسته است. لذا اختلاف امثله، تأثیری در بحث ما ندارد.
  والسلام


[1] الوسائل 8: 495 / أبواب صلاه المسافر ب14 ح12. الکافی3: 438 / 6.
[2] الوسائل 8: 528 / أبواب صلاه المسافر ب25 ح15.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo