< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

95/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : قواعد فقهیه / قاعده سبق

مستندات قاعده سبق

بحث در مستندات قاعده سبق بود. تنها اشکال سندی روایت اول وجود طلحه ابن زید بود.

روایت اول

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع سُوقُ الْمُسْلِمِينَ كَمَسْجِدِهِمْ- فَمَنْ سَبَقَ إِلَى مَكَانٍ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ إِلَى اللَّيْلِ- وَ كَانَ لَا يَأْخُذُ عَلَى بُيُوتِ السُّوقِ كِرَاءً.[1]

بررسی سند روایت

ما از چند طریق مختلف خواستیم وثاقت اورا اثبات کنیم ولی موفق نشدیم. با توجه به اینکه علی ابن ابراهیم القمی توثیق عامی نسبت به اسناد تفسیر خود دارد، ورود طلحه در اسناد تفسیر نیز راه خوبی برای توثیق است. همچنین نقل بی واسطه برخی از مشایخ ثقات(صفوان ابن یحیی) از او نیز می تواند وجهی دیگر برای توثیق وی باشد.

اصحاب اجماع هجده نفرند و مستند اعتبارشان کلام کشی است. ایشان می فرماید: اجمع العصابه علی تصحیح ما یصح عن هولاء واقروا لهم بالفقه.

اما مشایخ ثقات که جزء اصحاب اجماع نیز هستند یک پشتوانه دیگر هم دارند و آن کلام شیخ طوسی در عده است که می فرماید: اذا عرفنا الراوی انه لا یروی ولا یرسل الا عن ثقه. یعنی اینها(مشایخ ثقات) مرسلاتشان همچون روایت مسند است که می توان به آن عمل کرد. بعد خود ایشان برای این مشایخ به جناب صفوان ابن یحیی و محمد ابن ابی عمیر و احمد ابن محمد ابن ابی نصر بزنطی مثال می زند. البته بعد از ذکر نام این افراد می فرماید «و اضرابهم» ولی نفرموده که مقصود کیست.

پس شیخ شهادت واضحی نسبت به این افراد داده است. در خصوص ابن ابی عمیر هم که مطلب بین فقها مشهور است و ایشان ملتزم مراسیل او را نیز همچون روایت مسند می دانند.

موید دیگر در مورد طلحه این است که ایشان کتابی داشته که مورد اعتماد بوده. انصافا وقتی کتاب مورد اعتماد علما باشد، بی دلالت بر مورد وثوق بودن صاحب آن نیست. مگر اینکه بگوییم: قرائن صدقی در کتاب وجود داشته که موجب این حکم شده. اما با توجه به عدم وجود قرائنِ صدق در جای جایِ کتاب و همراه بودن بعض روایات با قرینه، عملِ علما به همه کتاب (اعم از آن روایاتی که قرائن صدق دارند و آنهایی که ندارند) نشان می دهد که ایشان طلحه را ثقه دانسته اند. این هم مویدی است.

بررسی دلالت روایت

اما دلالت روایت انحصار در سوق دارد چون مدلول روایت این است که سُوقُ الْمُسْلِمِينَ كَمَسْجِدِهِمْ. سپس فرمود: فَمَنْ سَبَقَ إِلَى مَكَانٍ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ إِلَى اللَّيْلِ معلوم می شود که تفریع بر مطلب قبل است؛ زیرا فاء علامت تفریع است. یعنی فَمَنْ سَبَقَ إِلَى مَكَانٍ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ إِلَى اللَّيْلِ نه هر جایی. اگر منظور از فَمَنْ سَبَقَ إِلَى مَكَانٍ عام بود و شامل همه جا می شد، دیگر تفریع به عبارت سُوقُ الْمُسْلِمِينَ كَمَسْجِدِهِمْ بی معنا می شد. لذا این تفریع موجب تقید به همان مطلب قبلی یعنی سُوقُ الْمُسْلِمِينَ كَمَسْجِدِهِمْ است. مطلب واضح است. و دلیل تاکید ما این است که از بعض اعلام نقل شده که فرموده اند: عبارت فَمَنْ سَبَقَ إِلَى مَكَانٍ عمومیت دارد.

همچنین عبارت فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ إِلَى اللَّيْلِ قرینه واضح تری بر انحصار مطلب در سوق است. توضیح اینکه بازاری ها صبح بساطشان را پهن می کردند تا شب. روز بعد که نیز می آمدند هرکس زودتر بساط می کرد تا شب همان جا می نشست. یعنی این طور نبود که بگویند: چون دیروز من اینجا بودم امروز هم باید همین جا بنشینم.

البته تعدی به دیگر مشترکات ممکن است. اما نه از باب دلالت روایت، بلکه از باب ذوق عرفی. چون دلالت روایت منحصر در همان سوق مسلمین است. یعنی می گوییم: این حکم در سوق تعبدی نیست و لابد دلیل، این است و همه مشترکات همین حکم را دارند. مشترکات عام هستند و همه مردم بر آنها حقی یکسان دارند؛ پس وقتی کسی در یک مکان عمومی نشست از حق خود استفاده کرده و کسی نمی تواند او را از این حق محروم کند. این استمزاج عرفی نسبت به جمیع مشترکات امکان دارد.

روایت دوم

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ نَكُونُ بِمَكَّةَ أَوْ بِالْمَدِينَةِ أَوِ الْحِيرَةِ- أَوِ الْمَوَاضِعِ الَّتِي يُرْجَى فِيهَا الْفَضْلُ- فَرُبَّمَا خَرَجَ الرَّجُلُ يَتَوَضَّأُ- فَيَجِي‌ءُ آخَرُ فَيَصِيرُ مَكَانَهُ- قَالَ مَنْ سَبَقَ إِلَى مَوْضِعٍ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ يَوْمَهُ وَ لَيْلَتَهُ.[2]

به حضرت گفتم: گاهی پیش می آید که ما در مکه یا مدینه یا حیره یا هرجایی که انتظار کسب درآمد داریم، کسی از کسبه برای تجدید وضو می رود و دیگری می آید و جای او را می گیرد. حضرت پاسخ داد: هرکس که نسبت به مکانی از دیگران سبقت گیرد پس بر دیگران اولویت بیشتری دارد در همان روز و شب.

این ذکر شب بخاطر این است که در آن زمان زائرین مکه و مدینه شب ها هم به زیارت می آمدند و لذا بازار نیز شب برقرار بود و انحصاری به روز نداشت.

بررسی سند روایت

اشکال سند این روایت این است که مرسله است و صرف اینکه محمد ابن اسماعیل ابن بزیع که از اجلاء اصحاب امام رضا است در سلسله روات این حدیث است و حتما از ادم ثقه نقل میکند حرف صحیحی نیست چراکه در بین روات اجلائی داریم از ضعفا نقل کرده اند. اصلا وقتی اسم آن فرد ضعیف را می آورند میخواهند بگویند تصمیم با خودتان است که اعتماد بکنید یا نه. البته این نقل از ضعفا زمانی اشکال محسوب می شود که زیاد اتفاق می افتد.

بررسی دلالت روایت

این روایت از لحاظ دلالت ارجحیتی نسبت به روایت قبل دارد. زیرا در این روایت عمومیت دارد و مختص مکان خاصی نیست. سوال از یک مورد خاص بوده ولی جواب حضرت عام است.

مثل صحاح زراره در باب استصحاب. سوال زراره همیشه از موارد خاص بوده. سوالی در باره وضو بوده و سوال دیگر درباره عدد رکعات و یا درباره نجاسات، اما جواب حضرت عام است و هم آن موارد خاص را مشخص می کند و هم دیگر موارد را.

همچنین در این روایت ادات تفریع نیامده. لذا حکم حضرت عام است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo