< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

95/09/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قواعد فقهیه / قاعده حرمت اعانه علی الاثم

 

یکی از مسائلی که در باره اعانت داریم این است که ببینیم اعانت با چه چیزی محقق می شود. البته گفتیم که اعانت به معنای فراهم کردن مقدمات کار حرام برای دیگری است. مثلا اگر ما عصایمان را به شخصی بدهیم تا او مومنی را بزند، اعانت او کرده ایم.

چند بحث در اینجا داریم.

بحث اول: اول اینکه آیا علم به فعل حرام در اعانت دخیل است یا خیر؟ یعنی اگر نمی دانستیم می خواهد او را با عصا بزند اشکالی دارد یانه؟

بحث دوم: حال اگر قصد فعل حرام دارد لکن ما در قبال دادن عصا پول دریافت کنیم و هدف ما کسب درآمد باشد، نه وقوع خود فعل، حکم چیست؟ یعنی علم باشد ولی قصد نه. اینجا معرکه الآراء است که واقعا معنای اعانت چیست.

بحث سوم: یکی دیگر از مباحثی که اینجا داریم عبارت است از وقوع این عمل حرام در خارج. یعنی گاهی فردی، شخص دیگری را کمک می کند با علم و اعتقاد به اینکه او می خواهد مرتکب فعل حرام شود، لکن بر حسب اتفاق آن عمل محقق نمی شود. حال آیا وقوع الحرام فی الخارج آیا متوقف علیه است یا نه؟

مسائل

مساله اول

در فرض اخیر که کمک کننده هم علم و هم قصد داشت، لکن عمل حرام محقق نشد، مراجعه به کلمات اصحاب ، هم موجب طولانی شدن بحث می شود و هم وجهی ندارد. لذا خودمان باید بررسی کنیم و به نتیجه برسیم.

اگر حرام واقع نشد اما شخص کمک کننده علم و قصد داشت مطمئنا صدق معاونت بر حرام نمی کند، اصحاب در اینجا پرونده را بسته اند. اما به نظر ما مصادیق تجری و کاشف از سوء سریره است. باید دید که در تجری نظرمان چیست. اگر تابع شیخ شدیم و تجری را علت تامه عقاب ندانستیم، مطلب واضح است. اما اگر تابع آخوند شدیم و تجری را علت تامه عقاب دانستیم، می شود مثل فعل حرام.

مساله دوم

اما در آن فرض که شخص کمک کننده علم داشت لکن قصد اعانت نداشت، مساله به شدت مورد خلاف و اختلاف بین فقها واقع شده. مثال این فرض جایی است که شخصی مغازه اش را اجاره می دهد و می داند که در آن مغازه خمر می فروشند لکن می گوید: من کرایه ام را می گیرم و نوع استفاده برایم مهم نیست. یا اینکه انگور را می فروشد و می داند که با آن خمر درست می کنند. لذا بحث در این است که آیا صرف علم داشتن کافیست یا باید قصد نیز باشد.

دو روایت هم داریم که محقق خویی به آن ها عمل کرده. اما حضرت امام آن روایات را رد می کند.

منشا اختلاف

اصل مساله از آن ناشی می شود که این قصد از کجا آمده؟ وقتی می گوییم: اعانه مثل بقیه افعال است. علم در صدق دخیل خواهد بود. لکن قصد چه دخالتی دارد؟ اگر نمی دانست که این شخص می خواهد کار حرامی مرتکب شود، دیگر صدق اعانت نمی کند. لکن اگر می دانست آن فرد قصد حرام دارد، اما فعل حرام برای معین موضوعیت نداشت، یا اصلا از آن حرام متنفر بود، بازهم لغتاً صدق اعانت می کند. نظر ما همین است. اما شیخ اعظم بعد از اینکه بالا پائین کردن مطلب، در آخر می فرماید: قصد لازم است.

چند مثال

اصل دعوا از اینجا شروع شد که اگر وجود قصد را دخیل ندانیم و به صرف علم کفایت کنیم، اصلا نمی توان تجارت کرد. چرا که مثلاً در گذشته وقتی تجار کالاهای خود را وارد کشور می کردند، باید یک مقداری گمرکی به سلطان جائر می دادند. بنا بر این نظر عدم لزوم قصد، این تجار مرتکب حرام می شدند. لذا دیگر مردم نمی توانستند تجارت کنند. مثال دیگر سفر حج است. در گذشته هم مثل الان کسی که به حج مشرف می شد، به اجبار باید به دو لت ظالم مالیات می پرداخت. نتیجه اینکه سفر مکه هم حرام می شد؛ حال آنکه هیچ کس قائل به حرمت نبود. لذا گروهی همچون محقق اردبیلی قائل به دخالت قصد شدند.

نظر مختار

ما کمی تامل کردیم و دیدیم مثال های مذکور را باید از بحث خارج دانست؛ چرا که قیاس به موارد، قیاس مع الفارق است. در مثال تجارت، شخص گمرکی می دهد آن را با میل و رغبت پرداخت نمی کند و پرداخت وجه توسط او جبری است؛ به عبارت دیگر او نداده بلکه به زور گرفته اند. لذا این مورد اصلا صدق اعانت نمی کند و اختیار دربین نیست. اگر وجه به اختیار پرداخت می شد، داخل در بحث اعانت بود. اما الان که گمرکی به زور گرفته می شود، دیگر صدق اعانت نمی کند. این خیلی متفاوت است با جایی که ما مغازه خود را به اختیار به خمار می دهیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo