< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

96/07/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسائلی در باب انواع حج و ادله آنها/اقسام حج واجب/کتاب الحج؛

مساله

اگر کسی وطنش در محلی بود که حج تمتع بر او واجب بود و بعد به مکه منتقل و وظیفه‌اش قران و افراد شد، چه تکلیفی دارد؟[1]

مساله چند فرض دارد:

فرض اول؛ قبل از اینکه به محل جدید برود، حج تمتع بر او واجب و در ذمه اش مستقر شده بود و بعد از استقرار تمتع به محل جدید وارد شد.

فرض دوم و سوم؛ اما اگر از قبل مستطیع و حج تمتع بر او مستقر نبوده است، انتقال او ممکن است به دو صورت باشد؛ با قسط توطن منتقل شده؛ یعنی از روز اول قصد توطن دارد. شکل دیگر این است که یا به قصد زیارت یا کاری دارد و فعلا مانده و مجاور شده؛ ولی قصد وطن نکرده‌است. چون در قصد وطن، دوام و استمرار وجود دارد.

پس در مساله سه صورت مطرح است:

صورت اول؛ اگر حج تمتع در ذمه داشت و انجام نداد، بعد به مکه منتقل شد؛ بر این شخص، حج تمتع واجب است. چون آن واجب، در ذمه اش مستقر شد و دلیلی بر خلاف نیامده؛ یعنی دلیلی بر انقلاب وظیفه از تمتعی که در ذمه‌اش مستقر شده، نیامده‌است.

صورت دوم؛ مستطیع نبوده و به مکه آمده و قصد توطن کرده است. اگر در این حالت، مستطیع شد، مشهور مثل سید کاظم یزدی(ره) و معاصرین، می فرمایند: مکه از همان روز اول وطن شده و ادله قران و افراد شامل حال اوست. یعنی از همان روز اول "اهله حاضری المسجد الحرام" بر او صادق شده و به دلیل عمومات ادله، وظیفه او قران و افراد است. چرا که دلیل می‌گوید: حج تمتع ﴿لمن لم یکن اهله حاضری المسجد الحرام﴾[2] و حج قران و افراد "لمن کان حاضرا"؛ یعنی وطنش مکه یا دون الحد باشد.

صورت سوم؛ قصد توطن ندارد و معلوم نیست تا چه وقت در مکه می ماند؛ این شخص مجاور است. برای تکلیف این شخص دو صحیحه وجود دارد که مشهور هم به آن‌ها، فتوا داده‌اند. در صحیحه زراره و صحیحه عمر بن یزید، آمده که چنانچه مجاورت تا دو سال تمام، ادامه پیدا کرد و وارد سال سوم شد، ملحق به متوطن است و اهل آنجا محسوب می شود. لذا تکلیفِ قران و افراد دارد. اما بین این مدت، تا دو سال، تکلیف او تمتع است. چرا که تا دو سال حال سابق را دارد و وظیفه‌اش حج تمتع است. همین شخص اگر در سال سوم داخل شد، تعبدا به منزله متوطن در مکه حساب می شود. لکن توطن حقیقی به قصد توطن او بسته است.

مثلا در باب نماز، کسی که در محلی قصد عشره کرد، آن محل برای او به منزله وطن شده و نمازش تمام است. وطن تنزیلی، بسیاری از احکامی را که درباره وطن هستند، داراست.

حال این شخصی که دوسال در مکه مانده است، ذو وطنین حساب نمی شود. ذو وطنیت در زمانیست که بعد از دو سال، شش ماه در مکه و شش ماه در جای دیگر بماند. اما الان بحث راجع به ذو وطنین نیست. بحث ما درباره مجاور مکه است.

حکمی که برای این شخص دو سال مانده در مکه، صادر شده، حاکم بر ادله دیگر است.

مستندات روایی مساله:

حال به بررسی این دو صحیحه می پردازیم.

اول: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: مَنْ أَقَامَ بِمَكَّةَ سَنَتَيْنِ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ، لَا مُتْعَةَ لَهُ. فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع): أَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ لَهُ أَهْلٌ بِالْعِرَاق وَ أَهْلٌ بِمَكَّةَ. قَالَ: فَلْيَنْظُرْ أَيُّهُمَا الْغَالِبُ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ أَهْلِهِ.[3]

"اقام" یعنی بماند. اگر دو سال در مکه بماند؛ یعنی دو سال تمام شود، به صورت تنزیلی از اهل مکه حساب می شود و حج او قران و افراد است.

دوم: وَ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): الْمُجَاوِرُ بِمَكَّةَ، يَتَمَتَّعُ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ إِلَى سَنَتَيْنِ. فَإِذَا جَاوَزَ سَنَتَيْنِ، كَانَ قَاطِناً وَ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَتَمَتَّعَ.[4]

کسی که مجاور مکه شد، تا دو سال حج تمتع به جا می آورد. پس تا دو سال حکم سابق را دارد. وقتی از دو سال تجاوز کرد و داخل در سال سوم شد، "کان قاطنا". "قاطن" یعنی آنجا، وطنش می شود. قَطَن به معنی سَکَن ولی سکونت با قصد وطن است. این شخص، حق ندارد حج تمتع به جا آورد. چون از اهل مکه محسوب می شود.

دلالت این دو روایت بر ادعای ما واضح است.

مستندات روایی نظر غیر مشهور

در مقابل روایاتی هستند که دلالت بر کفایت یک سال دارند.

وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) لِأَهْلِ مَكَّةَ أَنْ يَتَمَتَّعُوا. فَقَالَ: لَا. لَيْسَ لِأَهْلِ مَكَّةَ أَنْ يَتَمَتَّعُوا. قَالَ: قُلْتُ: فَالْقَاطِنِينَ بِهَا. قَالَ: إِذَا أَقَامُوا سَنَةً أَوْ سَنَتَيْنِ صَنَعُوا كَمَا يَصْنَعُ أَهْلُ مَكَّةَ ....[5]

روایت فرمود: سنه او سنتین. حداقلش هم کافی است.

و منها: خبر محمّد بن مسلم: من أقام بمكّة سنة فهو بمنزلة أهل مكّة.[6]

و منها: خبر حماد، قال: سألت أبا عبد اللّٰه (عليه السلام) عن أهل مكّة أيتمتعون؟ قال: ليس لهم متعة، قلت: فالقاطن بها، قال: إذا أقام بها سنة أو سنتين صنع صُنع أهل مكّة.[7]

و از جمله این روایات، روایت عبدالله بن سنان[8] و مرسله حریز[9] است.

سند بسیاری از این روایات، ضعیف است. لکن سند یکی دو تا از این روایات، معتبر است.

جواب سید یزدی (ره) به نظر غیر مشهور

بحث مناسک سید کاظم یزدی(اعلی الله مقامه) استدلالی بوده و متعرض این مطلب هم شده است. جوابی که ایشان داده اند، این است که: قيل بأنّه بعد الدخول في الثانيه لجملة من الأخبار و هو ضعيف لضعفها بإعراض المشهور عنها.[10]

می‌فرماید: گفته شده که اگر یک سال را تمام کرد و داخل در سال دوم شد، به دلیل تعدادی از اخبار، حج او قران و افراد است. ولی این قول به خاطر اعراض مشهور، ضعیف است. پس این روایات از حجیت ساقطند و باید به آن دو صحیحه‌ای که مشهور به آنها عمل کرده اند، عمل نماییم.

نظر محقق خویی(ره) و صاحب جواهر(ره)

محقق خویی(ره) می فرماید: ما اعراض مشهور را مسقط از حجیت نمی دانیم. نهایت کلام تعارض این روایات است.[11]

صاحب جواهر(ره)، فرموده‌است: این روایات قابل جمعند؛ چون این روایات تصریح بر کفایت یک سال دارند؛ یک سال که تمام شد نیز مجاور در دو سال داخل می شود. روایاتی را که دو سال را گفته اند هم حمل بر دخول در دو سال می کنیم. یعنی بر آغاز سال دوم. به این شکل، تعارض دو دسته روایات، برطرف می شود.[12]

رد استدلال صاحب جواهر(ره)

اولاً؛ این حمل، خلاف ظاهر است. ثانیاً؛ صحیحه عمر بن یزید، تصریح به خلاف دارد و می فرماید: فَإِذَا جَاوَزَ سَنَتَيْنِ كَانَ قَاطِناً وَ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَتَمَتَّع. این روایت، بر تجاوز از دوسال تصریح دارد. می فرماید: دو سال را تمام کرده و در سال سوم داخل شده‌است. لذا این عبارت، قابل حمل بر یک سال نیست.

محقق خویی(ره) می فرماید: غایت الکلام تعارض و تساقط دو دسته از روایات است. همیشه تعارض، منشا تساقط است. در این صورت، مرجع ما، عموماتی است که می فرمایند، حج تمتع واجب است.[13]

تصحیح شد

"من لم یکن اهله حاضری المسجد الحرام"، یعنی کسی که مسجدالحرام وطنش نیست. فرض این است که آدمی که بین یک سال و دو سال مانده، قصد وطنیت، نداشته و محل جدید هنوز، وطن او نشده‌است. روایاتی نیز که درباره وطن صادر شده اند، می فرمایند: اینجا وطنش نیست.پس وظیفه او، حج تمتع است.

در نتیجه در مقدار مشکوک، باید به دلیلی که میزان را بر وطنیت قرار داده رجوع کنیم و چون فرض این است که وطن این شخص، هنوز مکه نیست؛ وظیفه او حج تمتع خواهد بود. رجوع به ادله مجاورت، تا کامل شدن دوسال، ادامه دارد. اما پس از کامل شدن دوسال، بنا بر مجمع علیه و قدر متیقن وظیفه مجاور قران و افراد است. لذا نتیجه تساقط، موافقت با قول مشهور می شود. یعنی برای تبدل وظیفه از تمتع به قران و افراد، گذشت دوسال لازم است.

محقق خویی(ره) بنا بر مبنای خود شهرت را حتی به عنوان مرجح هم قبول ندارد و بلافاصله بعد از تعارض، سراغ موافقت کتاب در درجه اول و مخالفت عامه در درجه دوم، می رود. اما دیگران، ابتدا، مشهور را قبول دارند. و به "خذ بما اشتهر بين اصحابک و دع الشاذ النادر فان المجمع علیه لاریب فیه" استناد می کنند. لکن دلیل قول مشهور منحصر در مقبوله عمر بن حنظله است که محقق خویی سند آن را صحیح ندانسته و بالتبع مشهوره را معتبر نمی‌داند. بنابراین ایشان اساساً مرجحیت شهرت را قبول ندارد. و طبق نظر خود در این دو دسته روایات، عمل نموده است.

اما طبق نظر مشهور، که شهرت را حجت می دانند، اولین مرجح در تعارض، شهرت است. و این دو صحیحه‌ی فوق، هم مشهور روایی و هم مشهور عملی بوده و طبق آن فتوا داده شده‌است. نظر غالب بر شهرت عملی است، نه شهرت روایی. مثلا آقای بروجردی(ره)، امام(ره) و اصحاب ایشان ب همین مطلب قائلند. پس نتیجه، یکی می شود.

دو سه روایتی هستند که " اَشهُر" را فرموده‌اند. مثلا پنج، شش ماه را فرموده‌اند. اینها هم محمول علی‌التقیه هستند و اصلا اعتباری ندارند.

گفتیم: اگر تکلیف مجاوری که اقامت او دوسال کامل نشده، تمتع است؛ زیرا این مدت اقامت، کالعدم است. فرض این است که او در جایی دیگر متوطن و وظیفه‌اش تمتع بوده و به همان حالت باقی مانده‌است. در روایت صحیحه هم دارد که اگر چناچه هنوز دوسال کامل نشده، وظیفه‌ تمتع است و بعد از اکمال سنتین، وظیفه منقلب می شود.

مساله

اگر از وطن اول اعراض کرد و هنوز در مکه، قصد توطن نکرده است، باز هم مشمول عمومات تمتع می شود. این عمومات می‌فرمایند: کل مردم حج تمتع باید به جا آورند، الا ما خرج بالدلیل. یکی از آن عمومات صحیحه حلبی است که می فرماید: فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص بَلْ هُوَ لِلْأَبَدِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ شَبَّكَ أَصَابِعَهُ بَعْضَهَا إِلَى بَعْضٍ وَ قَالَ دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِي الْحَجِّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.[14]

حضرت می فرمایند: دیگر حج بدون عمره نداریم و تا روز قیامت، عمره در حج، داخل شده است. معنای این فرمایش، حج تمتع است. چون حج افراد و قران، حج تنها و بدون عمره است. بنابراین حج افراد و قران، به تخصیص خارج شده‌اند.

مساله

بحث دیگر راجع به این است که کسی در مکه متوطن یا مجاور شد و دوسال گذشت، وظیفه اش حج قران و افراد است. اما اگر حج تمتعی از قبل در ذمه داشته و انجام نداده است، باید مطلقا حج تمتع را انجام دهد و متوطن و دو سال مجاورتش، تاثیری در آن ندارد.[15]

مساله

آیا روایاتی که می فرمایند: "من اقام بمکة" یا "من جاور بمكة سنتين" و اقامتش از دوسال تجاوز کرد، وظیفه اش حج قران و افراد است، به صورت مطلق، این وظیفه را مشخص می کنند؟ به عبارت دیگر آیا کسی وظیفه‌اش، حج تمتع بوده و این حج، بر او مستقر شده است، در صورت اقامت دو ساله وظیفه او به قران و افراد متبدل می شود یا خیر؟ به طور خلاصه، آیا این روایات، اطلاقی شامل کلا التقدیرین دارند یا نه؟[16]

در جواب فرموده‌اند: چنین اطلاقی وجود در این روایات نیست. این روایات فقط ناظر به وظیفه‌ای هستند که از شهر مکه حادث می شود. اما نسبت به وظیفه‌ای که از قبل، حادث شده و بر گردن مکلف مانده، دلالتی ندارند. این روایات انصراف دارند و این انصراف تقریبا واضح است. اما اگر بنا بر احتیاط مستحب باشد، باید هر دو تکلیف را انجام داد؛ هم حج تمتع و هم حج قران یا افراد.

امکان یا عدم امکان احتیاط

بحثی دیگر در امکان احتیاط است؛ یعنی آن ممکن است عمل را طوری انجام دهد که هم بر حج تمتع و هم بر حج قران و افراد صادق باشد. اشکال بیِّنی دارد که باید برای آن راه حلی پیدا کرد.

اشکال این است که اگر انسان قصد حج تمتع دارد، باید ابتدا عمره بجا آورد. حال اگر بخواهد از میقات، به دلیل احتیاط با نیت اعم احرام ببندد، -چون حج قران و افراد هم باید از میقات باشد- مثلا بگوید: به نیت هر چه که خداوند از من می خواهد احرام می بندم. اگر حج تمتع است عمل او، عمره تمتع و اگر قران و افراد است، خود حج و احرام خواهد بود. در اعمال بعدی نیز اگر بخواهد با نیت اعم، طواف و نماز طواف و سعی صفا و مروه انجام دهد، اشکال ندارد. اشکال اینجاست که برای عمره تمتع نیاز به تقصیر هست که این تقصیر در حج افراد، حرام است؛ چرا که در حج افراد، تقصیر و حلق در روز عید، در منا و بعد از وقوف است. امکان ندارد؛ چون تقصیر در احرام حج افراد، حرام و در عمره تمتع، واجب است. البته فاسد کننده نیست ولی حرام است و نمی شود عمدا عمل حرامی انجام دهد.

اشعار و تقلید هم مخصوص حج قران است و اینجا می‌تواند حج افراد به جا آورد.

در هر صورت برای احتیاط و جمع بین دو تکلیف باید راه خلاصی بین دو حج و به صورت مافی الذمه، پیدا کنیم تا با حرام مواجه نشویم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo