< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

96/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کیفیت احرام/احرام/اعمال عمره تمتع/کتاب الحج؛

کیفیت احرام

بحث ما به احرام رسید. گفتیم: حج تمتع -واجب یا مستحب- مرکب از دو عمل است؛ اول عمره تمتع و بعد حج تمتع. اما حج قران و افراد، به شکل دیگریست. اولین عمل از عمره تمتع، احرام است و بعد به ترتیب، طواف، نماز طواف، سعی صفا و مروه و در آخر تقصیر است. بعد از آن نوبت به حج تمتع می‌رسد.

احرام اولین عمل عمره است. اگر حج واجب شود، همه اجزای آن نیز واجبند؛ چرا که عمل مرکب از اجزاء است؛ مثل نماز واجب، که از تکبیرة الاحرام تا سلام که اجزاء آنند، همه واجبند. اگر کل حج، مستحب بود همه این اجزاء نیز مستحب خواهند بود. ولی شخصی مستطیع است و مشکلی ندارد، اگر به حج نرفته باشد، حَجة الاسلام بر او واجب است.

اجزاء احرام

احرام، مرکب از سه جزء است؛ جزء اول نیت، جزء دوم لبس ثوبی الاحرام و جزء سوم تلبیه است.

جزء اول، نیت است. یعنی در هنگام احرام بستن، باید نیت محرم شدن را هم داشته باشد. نیت دو صورت اجمالی و تفصیلی دارد. نیت تفصیلی همین بود که شرح داده شد. اصل، حقیقت و ماهیت احرام، این است که مکلف آماده شود تا خداوند را اجابت کرده و عمل عمره و حج را که مستحب یا واجب است، انجام دهد. بعد گفتیم: محرمات احرام نیز مترتب بر موضوع احرامند. احرامی باید باشد که به تبع آن محرمات نیز بیایند. لذا نمی توان گفت: احرام عبارت است از تروک؛ والا لازم می آید که موضوع و حکم یکی باشد، که ممکن نیست. همیشه موضوع باید جدا از حکم و در رتبه سابق بر آن باشد.

ما مویداتی آورده و گفتیم: اصل، مقوم و حقیقت احرام، همان تلبیه است. تلبیه نیز عبارتست از اجابت دعوت خدای متعال. خداوند دعوت کرده که مناسک حج را انجام دهیم؛ نه اینکه محرمات را ترک کنیم. می‌فرماید: ﴿وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ﴾.[1] حضرت ابراهیم نیز این امر را اطاعت کرد انجام داد. پیغمبر اسلام هم به تبع ایشان امر کرد که مردم حج را به جا آورند. خداوند متعال امر و دعوت کرده، ﴿ولیطوفوا بالبیت العتیق﴾[2] به زیارت خانه خدا بیایید و به بیت العتیق طواف کنید. و بعد می فرماید: ﴿واتخذوا من مقام ابراهیم مصلی﴾[3] ، دو رکعت نماز، پشت مقام ابراهیم بخوانید. بعد می فرماید ﴿ان الصفا و المروة من شعائر الله﴾[4] اینها شعائر خداوند هستند. تعظیمشان کنید و سعی صفا و مروه را به جا آورید. خداوند به این امور امر کرده است. ما که تلبیه می گوییم و "لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک" می خوانیم در حقیقت این لبیک یعنی خدایا دعوتت را اجابت کردم. این موید این است که چیزی که محقق احرام است، همان تلبیه‌ و اجابت دعوت خداوند برای اعمال حج است.

این‌ها باید باهم سنخیت داشته باشند. این سنخیت ما را به این سمت هدایت می کند که احرام، به قصد اجابت دعوت خدا و انجام مناسک است. این نیت تفصیلی است. اما نیت اجمالی چیست؟ مردمی که حج به جا می آورند و می گویند: برای عمره تمتع یا حج تمتع احرام می بندم، همین الفاظ را می گویند ولی اطلاعی از حقیقت و ماهیت احرام ندارند. اینها نیت اجمالی است. یعنی اینکه نیت می کند من محرم می شوم و اجمالاً می داند که حالت احرام با پوشیدن لباس احرام و تلبیه است. لذا چون قصد او هم به همین پوشیدن لباس احرام و تلبیه گفتن تعلق می‌گیرید و فکر می‌کند که محرم شده، کافی است. چرا که از روایات استفاده می شود احرام، تلبیه است و این شخص وقتی پوشیدن دو لباس احرام و گفتن لبیک را نیت کرد، در حقیقت، نیت اجمالی احرام را داشته که کافی بوده و نیت تفصیلی هم لازم نیست.

اگر نیت را به زبان بیاورد، بهتر و مستحب است؛ اما واجب نیست. یعنی اگر در قلب او هم باشد، کفایت می کند. البته به زبان آوردن نیت، استحبابی در موردی دیگر نداشته و فقط در حج مستحب است. حتی در نماز هم به زبان آوردن نیت استحباب ندارد؛ بلکه همان نیت قلبی کافیست.

کلام سید یزدی درباره ی نیت

مرحوم سید می فرماید: الأوّل النيّة بمعنى القصد إليه

نیت به معنای قصد است؛ یعنی قصد احرام داشته و نیت کند که الان می خواهم محرم شوم.

فلو أحرم من غير قصد أصلًا بطل

اما اگر بدون قصد و نیت، احرام ببندد، عمل او باطل است.

سواء كان عن عمد أو سهو أو جهل، و يبطل نسكه أيضاً...[5]

لذا نیت ضرورت دارد. اصل مطلب مسلم است. نیت به این دلیل باید باشد که احرام، امری است که در آن قصد لازم است. همچنین نیت مرکب از چند جزء است؛ اول؛ این که چون این عمل، عمل عبادی است، باید در نیت قصد تقرب و اخلاص داشته باشد؛ چرا که عمل عبادی، متقوم به قصد تقرب است. اگر قصد تقرب نبود، عبادت محقق نمی شد.همچنین در نیت باید اخلاص داشته باشد و اگر نیت او ریائی باشد، باطل می شود. دوم؛ اینکه تعیین در نیت لازم است؛ مثلا اگر می خواهد احرام ببندد ولی در ذهنش معین نکند که احرام برای حج قران است یا افراد و یا تمتع و یا برای عمره مفرده یا عمره تمتع است، نیت او مشکل دارد؛ چرا که این ممکن است نیت به هر کدام از این اقسام مختلفه تعلق گیرد. لذا با نیتی که به آن "نیة التعیین" می گویند، معین می شوند. پس در نیت دو رکن وجود دارد یکی قصد قربت و دیگری تعیین عمل. مثلا در نیت نماز حتما باید ظهریت یا عصریت را تعیین کنیم تا نماز ظهر یا عصر محقق شود و الا چهار رکعتی‌ها مثل هم هستند.

مساله اول، قصد قربت و خلوص

مرحوم سید می فرماید:

(مسألة ۱): يعتبر فيها القربة و الخلوص كما في سائر العبادات، فمع فقدهما أو أحدهما يبطل إحرامه.[6]

قصد تقرب و خلوص باید در نیت شرط است. اما اخلاص غیر از اصل قربت است. قربت یعنی اتیان عمل، تقربا الی الله و امتثالا لامر الله و تقربا لوجه الله سبحانه و تعالی باشد. یعنی عملم را برای دنیا و منافع مادی و انگیزه های دنیوی انجام نداده و انگیزه‌ام خداست. لکن اخلاص این است که عمل فقط برای خدا انجام شود و چیزی با خدا شریک نباشد. خداوند می فرماید: ﴿و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصن له الدین﴾.[7] شما مردم، ملت و امت، امر نشدید، مگر برای انجام با اخلاص عبادت خدا. یعنی هیچ کس غیر خدا در عبادتتان شریک نباشد. پس اگر ریاء پیش آید، نیت را باطل کرده و بالتبع کل عمل باطل می شود. اگر خلوص و قربت را دو جزء بدانیم، به همراه تعیین، نیت سه جزء پیدا می کند.

"كما في سائر العبادات، فمع فقدهما أو أحدهما يبطل إحرامه."

اگر تقرب و اخلاص یا یکی از آنها نبود، احرام، باطل است. چرا که احرام، عبادت است و اگر این‌ها در نیت نباشند، عبادت محقق نمی شود.

مساله دوم، مقارنت نیت با شروع احرام(مسألة ۲): يجب أن تكون مقارنة للشروع فيه، ، فلو تركها وجب تجديده.

انسان در هنگام بستن احرام یا اقامه نماز، ابتدا باید نیت کند؛ چرا که جمیع اجزاء این عبادات -از اول تا آخر- باید مستند به نیت باشند. لذا چنانچه نیت عقب انداخته شود، بعضی از اجزاء اولیه بی نیت شده و این امکان پذیر نیست.

"فلا يكفي حصولها في الأثناء فلو ترکها وجب تجدیده"[8] اگر در اثناء باشد به درد نمی خورد. پس اگر نیت نکرده، باید بعدا دوباره نیت کند و بعد کل کارهایی که کرده، تکرار کند.

قولی را که در ادامه مساله آمده ولی به قائل آن اشاره نشده کار نداریم؛ چون حرفی بی اساس است.

البته در زمان ما این فروض صرف فرض هستند. زیرا همه با کاروان می روند و روحانی های کاروان دائما این نکته را گوشزد می کنند که نیت کنید.

نیت هم با انجام اعمال مثل لباس پوشیدن و لبیک گفتن محقق نمی شود؛ بلکه نیت امری قلبی است و همین که این کار را برای خدا انجام دهد، نیت محقق شده است.

مساله سوم؛ تعیین در نیت (مسألة ۳): يعتبر في النيّة تعيين كون الإحرام لحجّ أو عمرة، و أنّ الحجّ تمتّع أو قران أو إفراد، و أنّه لنفسه أو نيابة عن غيره، و أنّه حجّة الإسلام أو الحجّ النذريّ أو الندبيّ.

یکی از ارکان نیت این است که انسان عملی را که می خواهد انجام دهد، معین کند؛ مثلا معین کند نمازی که می خواند، واجب است یا مستحب و یا ظهر است یا عصر و یا ادا است یا قضاء. اینها با نیت معین می شوند. اما نیت سفر و حضر در نماز خیلی مهم نیست و اگر اشتباه کرد و خیال می کرد حضر یا سفر است و بعد خلاف آن را فهمید، خیلی اهمیت ندارد.

پس باید اصناف حج را با نیت معین کند. آیا این حج، بالاصاله است یا به نیابت از کسی است. آیا حجة الاسلام واجب است یا حج مستحبی یا نذری. دلیل تعیین، احتمال وقوع همه اقسام وجود دارد. وقتی چیزهای مختلفی امکان دارد، باید ماموربه را بیاوریم. لذا لازم است که ماموربه و ما فی الذمه، با نیت معین شود.

البته تخییر نیز فرض دارد؛ مثلا در اشهر حج، آدم می تواند هم عمره مفرده انجام دهد و هم می تواند عمره تمتع بجا آورد و هم می تواند حج تمتع را اتیان نماید؛ پس باید در نیت تعیین کند که این عمل، عمره مفرده است یا عمره تمتع و یا حج است. اما بعد از اشهر حج، تنها عمره مفرده ممکن بوده عمره و حج تمتع ممکن نیست. لهذا عمل در عمره مفرده تعین می یابد. در حج هم همین طور است؛ مثلا در مواقیت خمسه نمی توان نیت حج کرد و فقط باید نیت عمره نمود؛ زیرا خود حج، از مسجدالحرام شروع می شود. پس در این فرض، فقط عمره متعین است.

فلو نوى الإحرام من غير تعيين و أوكله إلى ما بعد ذلك بطل.

بنابراین اگرحاجی هنگام نیت نمی تواند بگوید: خدایا احرامی می بندیم و بعد معین می کنیم که کدام است.

این قصد، قصد تعیین و تمییز عمل و تکلیف است که لازم بوده و غیر از قصد وجه است.

... نعم الأقوى كفاية التعيين الإجماليّ

تعیین اجمالی در جایی است که واجب، معین باشد؛ مثلا بر ذمه شخص نائی(بعید) حج تمتع است، نه حج افراد و قران. در اینجا اگر او نیت مافی الذمه کرده و اسم حج تمتع یا قران و افراد را نبرد، کافی است؛ زیرا ما فی الذمه او عملی معین است. این همان تعیین اجمالی است. ولی اگر عملی که به گردن اوست، مشترک بوده و او مخیر بین چند عمل باشد، نیت ما فی الذمه صحیح نخواهد بود و باید در نیت عمل را معین نماید.

پس اگر در میقات باشیم، نمی توانیم احرام حج ببندیم؛ چون محل احرام حج، مسجدالحرام است. همچنین ما که نائی هستیم و خدای متعال فقط عمره تمتع را از می خواهد نه حج قران و افراد را؛ تکلیف و مافی الذمه ما منحصر در عمره تمتع است. لذا اگر نیت کنیم که احرام را برای عمل ما فی الذمه ام انجام می دهم، اشکالی ندارد. در این صورت نیت حتی شامل عمره مفرده هم نخواهد بود؛ زیرا نیت چیزی را داریم که به صورت واجب، بر ذمه ماست و البته آن‌چه که در ذمه ماست، فقط عمره تمتع است.

البته امکان تحقق نیت تعیین اجمالی در همه جا وجود دارد و این امر مختص به احرام نیست؛ مثلا اگر در طواف بگوییم: طواف عمره‌ای که بر ذمه من است، انجام می دهم، کافی است؛ زیرا خداوند در آن حال فقط عمره تمتع را از ما می خواهد. اما جهت عمره و حج بودنش را باید گفت؛ چرا که زمان عمره و حج یکی است.

مرحوم سید به گونه‌ای تعیین اجمالی را بیان می کند که برای ما شبهه ایجاد شده است. ایشان درباره تعیین اجمالی می فرماید: حتّى بأن ينوي الإحرام لما سَيعيّنه من حجّ أو عمرة.

یعنی بگوید: نیت احرام من برای عملی است بعد معین می کنم. ایشان می‌فرماید: این مقدار کافی است. حال آنکه این طریق، قدری شبهه دارد. زیرا معنای اینکه بگوید: بعد، معین می کنم، این است که الان معین نیست و این فایده ندارد؛ چرا که در زمان بستن احرام هنوز حج او معین نیست. لذا ما در اینجا با سید موافق نیستیم. ایشان در اینجا خیلی وسیع المشرب برخورد کرده‌اند.

فإنّه نوع تعيين و فرق بينه و بين ما لو نوى مردّداً مع إيكال التعيين إلى ما بعد.[9]

می فرماید: این نیز نوعی از تعیین است. لکن ما این فرمایش سید را قبول نداریم و در آن اشکال کردیم. به نظرمان آنچه که ما گفتیم، درست است. وقتی می گوید: مافی الذمه را انجام می دهم. باید مافی‌الذمه مشخص باشد؛ نه اینکه به آینده حواله داده شود.

در هر حال محقق خویی(ره) فرمایش مرحوم سید را به اعتبار اینکه عمل در علم الهی مَنوی و معین است، پذیرفته. لکن به نظر ما تمسک به علم خداوند، برای تصحیح این ادعا، فایده ندارد.

مساله چهارم؛ عدم اعتبار نیت وجه

(مسألة ۴): لا يعتبر فيها نيّة الوجه من وجوب أو ندب إلّا إذا توقّف التعيين عليها، و كذا لا يعتبر فيها التلفّظ بل و لا الإخطار بالبال فيكفي الداعي.[10]

نیت وجه، نیت وجوب و استحباب است که در نیت عمل لازم نیست. آنچه که واجب است که در نیت وجود داشته باشد، قصد قربت است. در نیت معتبر است که مثلاً عمره تمتع و عبادت باشد. نیت بیش از این نیز لازم نیست. عبادیت با قصد تقرب حاصل می شود و قصد تقرب به معنی اطاعت امر خداوند است. همین که خداوند امر کرد و این را خواست، همین خواست خدا محقق و مقوم عبادیت عمل است. همین که قصد انجام امر الهی و قصد تقرب در نیت باشد کافی است. با توجه به آن‌چه بیان شد، اگر عمل واجب یا مستحبی انجام شود، هر دو مقرب به خداوند متعال هستند. پس در عبادتمان لازم نیست بگوییم: به دلیل اینکه خداوند فلان عمل را به گردنم واجب یا مستحب کرده، آن را انجام می دهم. ذکر حیثیت وجوب و استحباب اهمیتی ندارد. مهم، اصل الامر و جامع الرجحان است؛ یعنی همین که خداوند این عمل را از من خواسته، همین کافی است تا عمل عبادت باشد.

می فرماید: لا يعتبر فيها نيّة الوجه من وجوب أو ندب إلّا إذا توقّف التعيين عليها.

یعنی، نیت وجه لازم نیست؛ مگر اینکه نگفته باشیم که عمل چیست و از طریق وجوب و استحباب بخواهیم آن را معین نماییم. البته این بحث دیگری است.

و كذا لا يعتبر فيها التلفّظ بل و لا الإخطار بالبال فيكفي الداعي.

در نیت نه ذکر لسانی و نه عبور دادن نیت از دل، ضرورتی ندارند. بلکه همین مقدار که می داند که مثلا الان دارم عمل عمره را برای خدا انجام می دهم و هیچ انگیزه دنیایی در آن ندارم و البته شخص به خودش دروغ نگوید، کفایت می کند. اخطار به بال یعنی آدم در دل خودش حدیث نفس کند.

مساله پنجم: استمرار عزم بر ترک تروک

(مسألة ۵): لا يعتبر في الإحرام استمرار العزم على ترك محرّماته، بل المعتبر العزم على تركها مستمرّاً.[11]

در این مساله مرحوم سید از شیخ اعظم تبعیت کرده‌اند. ایشان در احرام شرط و قید می‌آورد که باید نیت ذکر شود که خدایا الان که احرام می بندم، ملتزم می شوم که محرمات احرام را نیز ترک کنم. مرحوم شیخ انصاری(ره) و خیلی از آقایان من سبق قائل به این قولند. شاید هم مشهور همین بوده. حال آنکه علمین، سید الخوئی و سید الخمینی (قدس الله انفسهما) این بیان را رد کرده‌اند. رد ایشان نیز می فرمایند: احرام همان تلبیه و تلبیه به معنای اجابت دعوت خداوند است. مقصود از دعوت خداوند نیز دعوت به انجام حج است. لهذا این که مرحوم سید فرمود: استمرار لازم نیست، اما باید عزم بر ترک محرمات به صورت مستمر را نیت کند، قبول نداریم. ما با اصل مبنا مخالفیم.

مساله ششم؛ شک در نیت حج و عمره

(مسألة ۶): لو نسي ما عيّنه من حجّ أو عمرة وجب عليه التجديد.[12]

بحث در مورد کسی است که فراموش کرده چه چیزی را نیت نموده است؛ مثل اینکه کسی وسط نماز نداند چه نمازی نیت کرده است. چنین شخصی باید نیت خود را تجدید کند.

اگر کسی تنها به حج رود، ممکن است این اتفاق برای او پیش بیاید. اما الان که از شروع اعمال، همه باهم هستند و اعمال با تاکید بسیار، برای همه بیان می شود، این احتمالات وجود خارجی پیدا نمی کند. لذا بهتر است ما این مطالب را مطرح نکنیم. چرا که طرح این مسائل در میان مردم، بیشتر موجب تلقین شک و وسواس ایشان شده و مضر است. اگر با وجود بیماری و وسواس، عملی را انجام دهد، عمل او هم حرام است و هم باطل. وسواس حرمت تکلیفی دارد. فلذا باید به او گفته شود: به شک خود اعتنا نکن. هر چه همه انجام می دهند، تو نیز همان کار را انجام بده.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo