< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

96/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسائلی درنیت/کیفیت احرام/احرام/اعمال عمره تمتع/کتاب الحج؛

مساله؛ عدم کفایت یک نیت برای حج و عمرهمسألة ۷: لا تكفي نيّة واحدة للحج و العمرة بل لا بدّ لكل منهما من نيّته مستقلا، إذ كل منهما يحتاج إلى إحرام مستقل.

حاجی در هنگام احرام بستن نمی تواند با یک نیت برای نیت احرام حج و عمره را داشته باشد. این صحیح نیست. زیرا اولاً هر کدام احرامی جداگانه دارند. احرام عمره غیر از احرام حج و احرام حج غیر از احرام عمره است. ثانیا هدف مکلف اتیان دو عمل است؛ لذا همچون نماز ظهر و عصر که نمی توان برای دو نماز تنها یک نیت داشت، باید برای هر عمل، نیتی جداگانه نماید. ولو اینکه نماز عصر متوقف بر نماز ظهر است و اگر ظهر را نخوانده، نماز عصرش باطل است؛ ولی ربطی ندارد بالاخره دو عمل مستقلند.

فلو نوى كذلك وجب عليه تجديدها.[1]

اما در صورتی که تنها یک نیت برای اتیان هر دو عمل داشته باشد، نیت او باطل بوده و باید تجدید شود. مطلب و دلیل آن، واضحند. البته اقوال مختلف و نادری وجود دارد که ضعیف بوده و داعی برای بررسی آنها نیست. بنابراین در زمان احرام، باید در نیت معین شود که مثلا احرام برای عمره تمتع است و بعد که نوبت به حج رسید، جداگانه برای حج نیت احرام تمتع نماید.

سیدنا الاستاذ تفصیلاتی را در این بحث آورده‌اند که لزومی برای طرح آن‌ها نمی بینیم؛ چرا که واضح است که در هنگام استقلال دو عمل، احتیاج به دو نیت مستقل هم وجود دارد.

همچنین فرض این است که حاجی با اتمام عمره تمتع، چند روز در حالت فراغ بوده و مُحل است؛ یعنی آن عمل تمام شده و دوباره عملی دیگر شروع می شود. لذا قاطی کردن این دو باهم معنا ندارد. اتحاد در نیت، به منزله نیت برای عمل واحد بوده که خلاف واقع است. ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع. پس باید برای هر کدام نیتی جداگانه داشته باشد.

نیازی به حاشیه رفتن و بررسی انواع و اقسام چنین نیتی -مثلا وقتی یک نیت برای هر دو می کند، چند صورت و چطور می شود- نیست. علی کل حال، جمیع صور باطلند. اگر هر دو را باهم عملی واحد تصور کرده و برای آن نیت کرد، خلاف ما انزل الله است. یعنی به نحوی که امر نداشته، قصد امتثال کرده است. امری که داشتیم دو امر جداگانه بود؛ نه یک امر به دو تا باهم. پس هر کدام جداگانه ماموربه بوده و جداگانه احتیاج به قصد امتثال دارند. لذا قاطی کردن‌ این دو علم امکان ندارد.

 

مساله؛ احاله نیت احرام به نیت احرام دیگری

مسألة ۸: لو نوى كإحرام فلان فإن علم أنه لماذا أحرم صح ...[2]

اگر شخصی خود نیت احرام را تعیین نکند و در هنگام احرام بستن، بگوید: به همان نیتی که فلانی -مثلا روحانی کاروان- احرام بسته، من هم احرام می بندم و آن کاری که او می کند من هم همان را انجام دهم قربه الی الله، -ان شاءالله- اشکال ندارد.

البته اگر همان موقع می داند که آن دیگری چه نیتی کرده، واضح است که در حقیقت خود او نیز همان نیت را دارد. ولی اگر نمی داند آن دیگری چه نیت نموده و بعد معلوم می شود، در صورتی نیت او صحیح است که بعد از اینکه نیت آن دیگری معلوم شد و این شخص فهمید چه باید بکند، در انجام اعمال خود گیر ننماید.

این مقدار از نیت را نیت اجمالی می گویند؛ چون بر حسب واقع آن دیگری نیتی داشته و واقع متعین است. در این حال ،او نیت خود را به او حواله کرده است. پس این طریق صحیح بوده و اجمالاً تعیین نیت، صورت می پذیرد. فرض این است که دیگری نیتی داشته و این شخص بعداً آن را می‌فهمد تا مطابق آن عمل کند. این تعیین، تعیین اجمالی است. ما قبلا گفتیم: تعیین اجمالی هم کافی است.

اما اگر این شخص گفت: مطابق آنچه که دیگری نیت کرده، نیت می کنم؛ ولی در حقیقت آن شخص نیت را فراموش کند و هیچ نیتی ننماید، چون این شخص نیت خود را به او حواله داده، احرامش باطل می شود. چرا که واقع معینی وجود ندارد تا تعیین اجمالی حاصل شود. پس این صورت هم باطل بوده و نیت تعیین اجمالی حاصل نمی شود.

در فرض دیگر اگر دیگری نیت معینی داشت و نیت به او حواله داده شد، ولی آن شخص دیگر گم شد و هر گشتند، پیدایش نکردند، بالتبع این شخص نیز نمی داند که نیت چه بوده، مرحوم سید اینجا قائل به‌ بطلان شده‌اند. لکن محقق خویی(ره) فرموده: چون آن طرف واقعا نیتی داشته و این شخص احاله صحیحی کرده‌، بالتبع نیتی در متن واقع، به وجود آمده‌است؛ ولی چون نمی دانیم که چه بوده است، احتیاط لازم می آید. لذا باید همه اقسام حج را طبق احتیاط انجام داد. ایشان می فرماید: وجهی برای بطلان نیت و احرام نیست؛ چون احرام با نیتی حیح واقع شد که الان قابل تشخیص نیست. لذاباید احتیاطا طوری عمل کند که همه اقسام را به جا آورد.[3] این نظر درست است.

پس راجع به صحت و بطلان در این مساله، سید یزدی(ره) در هردو صورت فرمود: نیت او باطل است. لکن محقق خویی(ره) می فرماید: در هردو صورت نیت صحیح است و باید احتیاط کرد. البته ما این را هم قبول نداریم. لکن ما تفصیل دادیم بین فرض صحت نیت اجمالی و صورتی که آن دیگری، نیتی نکرد و تعیین و تعین اجمالی هم وجود نداشت که بالتبع نیت احاله دهنده نیز باطل است. نظر سید یزدی(ره) در این فرع درست است.

اما در فرع دوم کلام محقق خویی(ره) صحیح است. در این فرع احرام به درستی منعقد شد. ولی چون نمی داند نیت او برای کدام قسم است، احتیاطاً باید همه اقسام را رعایت نماید.

بعضی از اعلام برای اثبات صحت احاله نیت احرام، به روایتی که در حق امیرالمومنین(ع) وارد شده، استدلال کرده اند. به نظر ما هم این استدلال صحیح است. ولی محقق خویی ایرادی گرفته‌اند که ما آن را صحیح نمی دانیم. ظاهر روایت، در مورد همین بحث ماست. امیرالمومنین(ع) این طور نیت کرده بود که احرامی مثل احرام رسول الله می بندم؛ یعنی تعین نیت را به دست پیامبر(ص) گذاشته بود. بعد پیامبر(ص) به او فرمود: من این طور احرام بسته‌ام و تو هم که مثل من نیت کرده‌ای، این طور عمل کن. مورد این روایت دقیقا همین مساله ما‌ست. در مورد چنین نیتی حضرت رسول به امیرالمومنین فرمود: تو که به نیت من حواله داده‌ای، مثل من عمل کن. یعنی صحت آن را مفروض دانسته بود. پس این روایت هم تام‌الدلالة است.

امیرالمومنین(ع) از یمن آمده و به حج مشرف شده بود. ایشان در نیت احرام خود گفت: "علی ما نوی رسول الله(ص). احراما کاحرام رسول الله(ص)". هر طور پیامبر(ص) نیت کرده بود. همه مسلمین حج افراد انجام داده و سوق هدی نکرده بودند. پیامبر(ص) بعد از نزول جبرئیل فرمود: کسانی که احرام بسته، طواف و نماز طواف به جا آورده و بین صفا و مروه سعی نمودند، حالا تقصیر کرده و نیت عمره تمتع کنند. این در حالی بود که مسلمین در ابتدا نیت حج افراد داشتند. در اینجا بود که جبرییل نازل شد و تشریع حج تمتع را آورد. پیامبر(ص) فرمود: عملی را که تا اینجا انجام دادید، برای عمره تمتع گذاشته و تقصیر کنید تا از احرام خارج شوید. گفتند: پس شما یا رسول الله؟ فرمود: من نمی توانم از احرام خارج شود؛ زیرا، ذلک لمن یسق الهدی و الا اگر سبق هدی شد ﴿ لاتحلقوا رئوسکم حتی یبلغ الهدی محله﴾[4] مُحل نشوید تا اینکه هدی به محلش برسد. چون من، سوق هدی کردم و حج قران انجام داده‌ام، نمی توانم محل شوم.

پیامبر در آن حج، ۶۶ شتر(هدی) را سوق داده بودند تا ذبح کنند. فرمود: من مثل شما نیستم. شما چون حجتان، افراد بود، می توانستید، آن را به عمره تمتع تبدیل نمایید و سپس حج تمتع به جا آورید.

در روایت هست که عمر، معترض شد. لذا حضرت به او تعرض کردند و فرمودند: تا آخر به این، ایمان نخواهی آورد. بعضی دیگر از مومنین عرض کردند: این دستور فقط برای امسال است یا همیشه؟ پیامبر(ص) فرمود: همیشه. چون اینها اهل مدینه و بعید و نائی بودند، از آن لحظه تا روز قیامت حجشان، تمتع شد.

اینجا بود که امیرالمومنین(ع) پس از بازگشت از یمن و انجام حج وارد خانه شد. ایشان دید که حضرت فاطمه زهرا، لباس رنگارنگ پوشیده و عطر استعمال می کند و غذای معطر می خورد. فرمود: یا بنت رسول الله، این چه کاری است که می کنید. فاطمه زهرا(س) فرمود: پدرم دستور داده، مُحل شویم. خدمت پیامبر(ص) آمد و عرض کرد یا رسول الله جریان چیست؟ فرمود: جبرئیل نازل شد و گفت: حج افراد برای اهل مدینه، تبدیل به حج تمتع می شود؛ یعنی اول عمره، بعد حج. عرض کرد یا رسول الله پس شما چطور؟ فرمود: چون من سوق هدی کردم، باید حج قران را تا آخر انجام دهم. حضرت پرسید: یا علی تو چه نیتی کرده‌ای؟ اگر حج ایشان نیز افراد بود، باید مثل دیگر مسلمین، حج خود را به تمتع تبدیل می کرد. عرض کرد یا رسول الله(ص): انی نویت اهلالا کاهلال رسول الله. اهلال یعنی احرام. احرام من احرامی مثل پیامبر است. پیامبر فرمود: پس تو هم چون مثل من نیت کرده‌ای، مثل من عمل کن. در روایت آمده که پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) باهم ۱۰۰ شتر سوق کردند، که ۶۶ شتر برای پیامبر(ص) و ۳۴ شتر برای امیرالمومنین(ع) بود. این شتران را حاجی باید از میقات به طرف محل خودش یعنی مکه معظمه سوق کند.[5] این روایت حدیث چهارم از باب دوم است و خیلی روایت مفصل و شریفی است.

در استدلال بر صحت نیت اجمالی به نیت امیرالمومنین(ع) تمسک کرده اند که ایشان حج خود را معین نکرد و فرمود: "اهلالا کاهلال رسول الله". پیامبر نیز فرمود: نیت تو صحیح است و مطابق عمل من، عمل کن.

دلالت این روایت واضح است. و العجیب من سیدنا الاستاذ المحقق الخویی که تاویلات و توجیهاتی کرده‌اند که خلاف ظاهر روایت است. ظاهر روایت همان طور است که فقها و اعلام فهمیده اند. روایت واضح الدلاله بر این مطلب است. چون امیرالمؤمنین(ع) نمی دانست که پیامبر چه نیتی دارد. پیامبر فرمود: صحیح است و این طور عمل کن. محل بحث دقیقا همین بود و اشکال ندارد.

قبلا حج یا افراد بود و یا قران. زمانی که پیامبر در حجةالوداع بود، حج تمتع تشریع شد.

چون روایت واضح الدلاله است لزومی نمی بینیم که چیزی بگوییم.

نظر محقق خویی(ره) درباره روایت فوق و رد آن

محقق خویی(ره) با معنایی که خود از روایت آورده، آن را بی ارتباط با مطلب دانسته‌است. ایشان فرموده: تا آن زمان، فقط حج افراد و قران و متعارف هم حج افراد بوده است. پس اهلالا کاهلال رسول الله تعارفی است و در حقیقت، مراد ایشان حج افراد است که در آن زمان متعارف بین همه بود. تا آن موقع تمتعی تشریع نشده‌بود و اهلالا کاهلال رسول الله ناظر به همان وضعیتی است که تا آن موقع وجود داشت. مثل اینکه ایشان برای پیامبر تعارفی کرده‌اند و مقصود، حج افراد بوده و تمتع نبوده است.

لکن می‌گوییم: اولاً در آن زمان دو نوع حج قران و افراد وجود داشت. ثانیا امیرالمومنین(ع) نیت حضرت رسول را نمی‌دانسته و فرمود: اهلالا کاهلال رسول الله. بعد هم معلوم شد که پیامبر بر خلاف متعارف مسلمین که حجشان افراد بود و سوق هدی کرده و حج قران بجای آورده است. لذا امیرالمؤمنین(ع) بنا بر نیت خود، موظف بود طبق وظیفه پیامبر(ص) عمل کند. این روایت، واضح الدلاله بر محل بحث ما بوده و ایراد ایشان وارد نیست.

مساله؛ نیت نوعی از حج و وجوب نوعی دیگر

مساله ۹. لو وجب عليه نوع من الحج أو العمرة فنوى غيره بطل.[6]

اگر حجی به گردن مکلف بود ولی او نیت حج دیگری کرد، در این صورت نیت او باطل است. مثلا اگر به گردن مکلف حج افراد بود ولی او نیت حج تمتع نمود یا حج تمتع گردنش بود ولی حج نیت افراد کرد یا نیت عمره مفرده کرد در حال که می خواست حج به جا آورد، قطعا نیت او باطل است.

البته اگر مورد از مواضع تخییر بود، در این صورت اشکالی ندارد. اما فرض این است که محل بحث ما از مواضع تخییر نباشد.

مساله؛ نیت نوعی از حج و تلفظ به غیر آن

مساله10. لو نوى نوعاً و نطق بغيره كان المدار على ما نوى دون ما نطق.[7]

اگر حاجی در دل نیت صحیحی داشت، مثلا طبق وظیفه‌اش نیت حج تمتع نمود، ولی هنگام تلفظ از زبانش حج افراد گذشت، عمل او صحیح است؛ چرا که مدار بر نیت قلبی است، نه زبانی.

مساله؛ شک در صحت نیت ابتدایی، حین حج

مساله ۱۱. لو كان في أثناء نوع و شك في أنه نواه أو نوى غيره بنى على أنه نواه[8]

اگر مکلف مثلا مشغول به اعمال حج تمتع بود و شکی شیطانی به دلش افتاد که آیا از ابتدا نیز همین را نیت کرده‌ام یا چیز دیگری در نیت داشتم، یعنی شک کرد که نیت ابتدایی او صحیح بود یا غلط، حج او درست است؛ زیرا در آن حال خود را در حال حج تمتع می بیند و عنوان عمل برایش محرز است؛ ولی نمی داند از اول این را نیت داشته یا نه، در این فرض قاعده تجاوز جاری می‌شود.

این مساله با بحثی که قبلا داشتیم متفاوت است. اگر در آن جا گفتیم: در شک در نیت، قاعده تجاوز جاری نمی شود، مساله در جایی بود که از اول تا آخر هیچ معلوم نباشد چه می کند. در حالی که می داند الان عملی را که انجام می دهد، مثلا نماز عصر است، لکن نمی داند از اول نیت نماز عصر داشته یا نه. در این فرض جریان قاعده تجاوز اشکالی ندارد. به خلاف اینکه مشغول نماز باشد و نداند مشغول به چه نمازی است و نیش چیست. اینجا اشکالی کردیم که قاعده تجاوز جاری نیست.

مساله؛ استحباب تلفظ به نیت

مساله ۱۲: يستفاد من جملة من الأخبار استحباب التلفّظ بالنيّة.[9]

از جمله‌ای از اخبار حج استفاده می شود که مستحب است انسان در حج نیت خود را تلفظ کند؛ یعنی مکلف آنچه را که نیت کرده به زبان هم بگوید. مثلا به طواف که رسید، به زبان بگوید: من طواف می کنم به دور خانه کعبه، فرض شد برای عمره تمتع قربة الى الله. البته تلفظ نیت در نماز مستحب نبوده و نیت فقط قلبیست.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo