درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
96/10/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:مسائلی در مجامعتالنساء درحالاحرام/تروک الاحرام/کیفیت احرام/احرام/اعمال عمره تمتع/کتابالحج؛
محقق خویی(ره) فرمود: برای محدوده تفرق میان زن و مردی که در احرام جماع کردهاند، سه طائفه روایت داریم.
گفتیم: روایات این باب دو طائفه هستند؛ زیرا طائفه اول و سوم در حقیقت یکی بوده و طائفه دوم جداست. طائفه دوم، دو صحیحه معاویه بن عمار بود که در آنها از جهت اینکه خطا در کجا واقع شده باشد، اطلاق داشتند. البته در انتهای روایات آمده "الی ان یبلغ الهدی محله"، یعنی تا منا. این دو روایت اطلاق دارند. مطلق نیز باید بر مقید حمل شود. در مضمون طائفه اول و سوم که مقید ما هستند، فرض شده که انجام خطا و حصول جدایی، از روز دوازدهم و در مناست. همچنین در یکی از این دو روایت، "قضیا مناسکهما" آمد. انقضای مناسک نیز در عصر روز دوازدهم یا صبح سیزدهم در مناست. لذا مضمون این دو طائفه یکی است.
مضمون این دو روایت این است که لازم است که تفرق تا جایی ادامه یابد که این حادثه در آن واقع شده؛ یعنی از منا به مکه بروند. به عبارت دیگر باید این کار در مکه واقع شده و فرض دیگری برای آن متصور نیست. اما اگر خطا در عرفات واقع شده باشد، مردم به طور طبیعی از منا به مکه میروند و در آنجا حجشان تمام میشود. لذا دیگر داعی برای رفتن به عرفات ندارند. پس قصد نفر به مکه میکنند تا پس اتمام حج از آنجا به شهر خود برگردند. یعنی دیگر کاری به عرفات و مشعر نداشته و اینها در مسیرشان نیست.
خلاصه اینکه چنین فرضی وجود ندارد که بر مخطی واجب باشد تا به خاطر این خطا به جایی برود. مقصود این است که تفرق واجب است و انتهای آن در مسیری است که او به طور طبیعی دارد. پس متعلق تکلیف، تفرق است.
در طائفه سوم به یوم النفر تصریح شده که روز دوازدهم است. در طائفه اول ذکری از یوم النفر نشده؛ لکن میزان را اتمام مناسک که عصر روز دوازدهم است قرار داده. در این روز به طور متعارف هم مناسک منا و هم اعمال مکه انجام شدهاند. تفرق تا جاییست که این کار را انجام شده و فرض شده که این کار در مکه واقع شده. اینها هم به طور طبیعی به مکه بر میگردند و تفرق را باید تا مکه ادامه دهند. مضمون این دو طائفه این است.
اما صحیحه معاویه بن عمار، نسبت به محل وقوع خطا اطلاق دارد. لکن نهایت تفرق را منا دانسته است. دراین حال باید مطلق را بر مقید حمل کرد. نتیجه این میشود که اگر عمل در مکه بوده، طبق روایات طائفه اول و سوم که در آنها محل خطا مکه دانسته شده، لازم است که تفرق تا مکه ادامه یابد. راوی سوال کرد، اگر به مکه برنگردند و از راه دیگری به شهر خود بازگردند، تکلیف چیست؟ حضرت(ع) فرمود: تفرق تا اتمام مناسک، کافی است؛ یعنی منتهای تفرق عصر روز دوازدهم در مناست که همه مناسک به اتمام رسیده است. اگر به مکه میروند تفرق را تا مکه ادامه دهند و اگر نمیروند، تا منا از یکدیگر جدا باشند.
خلاصه اینکه دو صورت متصور است؛ یکی اینکه از مکه خارج شده و تا روز نهم که به عرفات میروند در منا باشند. بعد از آن در عرفات یا بین عرفات و مشعر و یا در مشعر جماع کنند. در این صورت دو صحیحه معاویه بن عمار تفرق را تا منا ذکر میکنند.
اما اگر فرض کردیم که خطا در مکه واقع شده، روایاتی که محل خطا را در مکه یا بین مکه و منا دانسته بودند -همان روایات طائفه اول و سوم-، حد تفرق این صورت را بیان میکنند. این روایات میفرمایند: لازم است که تفرقه تا اتمام مناسک و بازگشت به مکه ادامه یابد.
پس طائفه دوم که تفرق تا منا کافی دانستند، مربوط به صورتی هستند که جماع در مکه واقع نشده باشد. در این فرض لازم نیست که شخص به عرفات برگردد؛ چرا که به طور طبیعی بازگشت به عرفات لازم نیست. لهذا طائفه دوم، انتهای تفرق را تا منا قرار داده.
با این کیفیت، بین مطلق و مقید جمع میشود.
تامل در جمع مذکور بین روایاتاما تامل ما از این بابت شک در عمل اصحاب به دو صحیحه معاویه بن عمار است. این مورد نیاز به بررسی دارد. البته عمل همه اصحاب لازم نیست؛ بلکه اگر قول مشهور، عمل به این دو صحیحه باشد، کافیست.
طائفهای که اتمام مناسک را مطرح کرده اند، یقینا مشهورترند. بالاخره باید دید مقداری از اصحاب به قدری که اطمینان به وجود آید به این دو صحیحه معاویه بن عمار عمل کرده اند یا نه؟ اگر معمول بها نباشند، احتیاط واجب این است که تفرق در جمیع صور تا انتهای مناسک و بازگشت به مکه ادامه یابد. اما اگر این دو روایت متروک و مهجور نبوده و بعضی به آنها فتوا داده باشند -حتی اگر در بعضی از صور تفصیل قائل شده باشند- میتوان به آنها عمل نمود.
ما تا اینجا بین روایات جمع موضوعی کردیم. ولی اگر به جمع موضوعی اهمیت ندهیم، نوبت به جمع حکمی میرسد. در جمع حکمی میگوییم: تفرق تا منا واجب و مازاد بر آن مستحب است. ولی این جمع، قدری احتیاط دارد؛ چرا که ظاهرا کلام محقق خویی(ره) صحیح است؛ یعنی طائفه اول و سوم، به صورتی که خطا در مکه یا بین راه مکه و منا باشد، اختصاص داشته و صورت دیگر را شامل نمیشوند. در دیگر موارد نیز طبق دو صحیحه معاویه بن عمار، غایت تفرق مناست.
البته این وظیفه زن و شوهر است که از هم جدا باشند. یعنی لازم نیست کسی آنها را جدا کند.
مساله: اگر محرم بعد از وقوف در مزدلفه جماع کردمسألة ۲۲۲: إذا جامع المحرم امرأته عالماً عامداً بعد الوقوف بالمزدلفة، فإن كان ذلك قبل طواف النِّساء وجبت عليه الكفّارة على النحو المتقدِّم (طبق صحیحه علی بن جعفر، اگر قادر باشند، شتر و اگر عاجز باشند، گوسفندی را باید ذبح کنند. این در باب اعمال حج است. اما در روایات باب عمره، بقره هم وجود داشت. ترتیب نیز اینگونه بود که علی الموسر بدنة على المتوسط بقرة و على المعسر شاة)، و لكن لا تجب عليه الإعادة، و كذلك إذا كان جماعه قبل الشوط الخامس من طواف النِّساء، و أمّا إذا كان بعده فلا كفّارة عليه أيضاً[1]
بحث ما تا اینجا درباره قبل از وقوف واجب در مزدلفه بود.
اما وقوف در مزدلفه بین الطلوعین است. اگر بعد از اتمام وقوف در مشعر، این خطا را کردند، فقط کفاره(شتر) واجب است. اما دیگر اتمام حج و اعاده آن در قادم و تفرقه، لازم نیست. وجوب کفاره هم تا شوط پنجم از طواف نساء است؛ لذا اگر خطا پس از شوط پنجم انجام شد، موجب کفاره نخواهد بود.
روایات دال بر وجوب کفاره در جماع بعد از مزدلفه1. اطلاق صحیحه علی بن جعفر:
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: ...فَمَنْ رَفَثَ فَعَلَيْهِ بَدَنَةٌ يَنْحَرُهَا فَإِنْ لَمْ يَجِدْ فَشَاةٌ...[2]
این روایت اطلاق دارد؛ نفرموده: قبل یا بعد از مشعر.
2. و منها: عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُ أَبِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنْ رَجُلٍ وَاقَعَ امْرَأَتَهُ قَبْلَ طَوَافِ النِّسَاءِ مُتَعَمِّداً مَا عَلَيْهِ قَالَ يَطُوفُ وَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ.[3]
باید طواف نساء را به جا آورد و فقط باید یک شتر را برای کفاره قربانی نماید.
3. صحیحه معاویه بن عمار:
"مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ مُحْرِمٍ وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ فِيمَا دُونَ الْفَرْجِ إلى أن قال: وَ إِنْ كَانَتِ الْمَرْأَةُ تَابَعَتْهُ عَلَى الْجِمَاعِ فَعَلَيْهَا مِثْلُ مَا عَلَيْهِ ...."[4] أي البدنة
4. و منها: صحيحة أُخرى لمعاوية بن عمار "عن متمتع وقع على أهله و لم يزر (هنوز طواف حج را انجام نداده)، قال: فينحر جزوراً"[5] واجب است که شتری را قربانی کند.
تا اینجا راجع به کفاره بود. اما آن عمل بعد از شوط پنجم رسید، دیگر کفاره ندارد.
جماع در اثناء طوافمحقق خویی(ره) در ادامه میفرماید:
و لو جامع أثناء الطّواف مقتضى القاعدة ثبوت الكفّارة، لعدم الإتيان بطواف النِّساء، فانّ الطّواف اسم لمجموع الطّواف، و لكن معتبرة حمران بن أعين فصلت بين ما لو جامع بعد خمسة أشواط فلا شي ء عليه لا الكفّارة و لا الإعادة، بل يكملها بشوطين آخرين، و بين ما لو جامع بعد ثلاثة أشواط فعليه بدنة.[6]
بنا بر مقتضای قاعده، جماع دراثنای طواف، موجب کفاره است؛ زیرا احلال زمانی اتفاق میافتد که طواف نساء کامل شدهباشد. بعد از نماز طواف نساء که اعمال حج کامل میشود، دیگر جماع حرام نیست. اما ثبوت کفاره، غیر از حرمت است که معتبره حمران بن اعین بر آن دلالت دارد.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ ( سهل ضعیف است. ولی وجود احمد بن محمد کافی از آن است) جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع (سند روایت خوب است) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ كَانَ عَلَيْهِ طَوَافُ النِّسَاءِ وَحْدَهُ فَطَافَ مِنْهُ خَمْسَةَ أَشْوَاطٍ ثُمَّ غَمَزَهُ بَطْنُهُ (فشاری در شکمش پیدا شد) فَخَافَ أَنْ يَبْدُرَهُ فَخَرَجَ إِلَى مَنْزِلِهِ (برای تجدید وضو رفت) فَنَقَضَ ثُمَّ غَشِيَ جَارِيَتَهُ قَالَ يَغْتَسِلُ ثُمَّ يَرْجِعُ فَيَطُوفُ بِالْبَيْتِ طَوَافَيْنِ تَمَامَ مَا كَانَ قَدْ بَقِيَ عَلَيْهِ مِنْ طَوَافِهِ (دو طواف باقیمانده را انجام دهد) وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لَا يَعُودُ (چیزی گردنش نیست و کفاره ندارد) وَ إِنْ كَانَ طَافَ طَوَافَ النِّسَاءِ فَطَافَ مِنْهُ ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ ثُمَّ خَرَجَ فَغَشِيَ فَقَدْ أَفْسَدَ حَجَّهُ (مراد، افساد حج نیست؛ بلکه باید طواف را اعاده کند) وَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ يَغْتَسِلُ ثُمَّ يَعُودُ فَيَطُوفُ أُسْبُوعاً.[7] (در صورتی که به پنج شوط نرسیده باشد، باید طواف را اعاده کرده و کفاره دهد. ولی اگر بعد از اتمام شوط خامس مرتکب جماع شد، عمل او کفاره ندارد؛ ولی تا طواف نساء و نماز آن را انجام ندهد، این عمل حرام هست.)
دلائل عدم فساد حج، در صورت وقوع جماع بعد از مزدلفهوقوع جماع، بعد از مزدلفه، فقط موجب کفاره است ولی اعاده حج لازم نیست. محقق خویی(ره) وجه عدم وجوب اعاده را اینگونه بیان میکند.
اولا؛ نبودن دلیل بر فساد کافی است. موضوع ادلهای بطلان حج و وجوب اعاده که گذشت تا مزدلفه بود. مفهوم صحیحه معاویه بن عمار دال بر این مطلب است.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا وَقَعَ الرَّجُلُ بِامْرَأَتِهِ دُونَ مُزْدَلِفَةَ أَوْ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَ مُزْدَلِفَةَ فَعَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ.[8]
پس "علیه الحج من قابل" فقط در قبل از مزدلفه آمدهاست. اما درمورد وقوع خطا بعد از مزدلفه میگوییم: اولا؛ قیدی مذکور مفهوم دارد؛ یعنی دال بر نفی بطلان بعد از مزدلفه است. ثانیا؛ در فرض عدم وجود مفهوم نیز نبود دلیل برای ما کافیست؛ چرا که دلیل تنها تا حد مزدلفه دلالت دارد. درمورد بعد از آن نیز اگر شک کردیم که دلیلی هست یا نه، اصالت البرائه جاری میکنیم.
ثانیهما: صحيحة أُخرى لمعاوية بن عمار "عن متمتع وقع على أهله و لم يزر(طواف حج را به جا نیاورده) قال ينحر جزوراً، و قد خشيت أن يكون قد ثلم حجه إن كان عالماً"[9] (حضرت(ع) به کفاره (جزور) اکتفا نمودهاست. اما راجع به بطلان حج میفرماید: "قد خشیت"؛ اگر عالم باشد، من خوف دارم که حج او ضربه خوردهباشد. اما به طور یقین، امام(ع) نفرمود: حج باطل است.
محقق خویی(ره)، در توجیه این عبارت امام(ع) فرمود: حج از مرحله قبولی ساقط شدهاست؛ یعنی صحیح است؛ اما مقبول نیست و ثوابی ندارد. ما گفتیم: این معنا قدری واضح نیست. شاید معنای کلام حضرت این باشد که کار بدی کرده و مقتضی بطلان را به وجود آورده؛ امام(ع) از این بابت، میترسند که حج باطل باشد؛ اما اینکه بگوییم: حج، باطل شد، صحیح نیست؛ چون ترس از بطلان غیر از خود بطلان است. میخواهد بفرماید: مقتصی خرابی را ایجاد کرده، اما الآن در حالی هستیم که از باب تسهیل و تخفیف میخواهیم از او بگذریم و وادارش نکنیم که حج را از ابتدا انجام دهد.
ما در مواردی از ادله داریم که این گونه است. مثلا امام جواد(ع) میفرماید: میخواستم چیزهایی را به تو بگویم که انجام دهی؛ اما دیدم خیلی به زحمت میافتی و صرف نظر کردم. این فرمایش امام(ع)، در مورد بعضی از جزئیات طواف بود که حضرت(ع) فرمود: اگر در مکه است دوباره اعاده کند. راوی عرض کرد این شخص از مکه رفتهاست. باید دوباره برگردد؟ حضرت(ع) پاسخ داد، اگر رفتهاست، ما از او صرف نظر میکنیم. پس این گونه معنایش میکنیم که کار خیلی بدی کرده و مقتضی فساد را هم ایجاد نموده؛ اما امتنانا و تسهیلا علی العباد از او صرف نظر شد و حکم از فعلیت افتاد.
دو صحیحه معاویه بن عمار یک روایتند یا دو روایت؟محقق خویی(ره) به این دو روایت استناد نموده و سپس درباره دو صحیحه معاویه بن عمار این بحث را مطرح کرده که اینها یک روایتند یا دو روایت. محشی وسائل فرموده: اینها یک روایت هستند. اما محقق خویی اصرار دارند که اینها دو روایتند. حالا این مساله، مهم نیست.
و بالجملة هما روايتان وردت إحداهما في الحجّ و هي الصحيحة المتقدِّمة قبيل ذلك، و ثانيتهما وردت في عمرة المتعة فما توهمه المعلّق على الوسائل(محشی وسائل) من وحدة الروايتين سهو و اشتباه، فالصحيح ما صنعه صاحب الوسائل من ذكرهما في بابين مستقلّين (دو روایت حسابشان کردهاست) كما أنّ الكافي ذكرهما في بابين مستقلّين.[10]
در نتیجه اینها دو روایتند که یکی در باب حج و دیگری در باب عمره وارد شدهاست.
پس فساد حج، در صورتی که جماع بعد از مشعر باشد، اولا دلیل ندارد و ثانیا مفهوم دو صحیحه معاویه بن عمار بر عدم آن دلالت دارد.