< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

96/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تزین و ادهان/تروک الاحرام/کیفیت احرام/احرام/اعمال عمره تمتع/کتاب الحج؛

مساله: حرمت پوشیدن زیورآلات جهت زینت برای زنسیدنا الاستاذ در مناسک می فرماید:

مسألة ۲۵۶: يحرم على المرأة المحرمة لبس الحلي للزينة، و يستثني من ذلك ما كانت تعتاد لبسه قبل إحرامها و لكنّه لا تظهره لزوجها، و لا لغيره من الرجال[1]

با آنچه که صاحب وسائل در باب ۴۹ از ابواب تروک احرام آورده است، بر این حکم استدلال می شود. دلالت روایت اول بر مقام، واضح است.

1. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ (شیخ کلینی) عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ (روایت در غایت صحت است) قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع (موسی بن جعفر(ع)) عَنِ الْمَرْأَةِ يَكُونُ عَلَيْهَا الْحُلِيُّ وَ الْخَلْخَالُ (آنچه زن در پاهایش می پوشد) وَ الْمَسَكَةُ (زینتی که از عاج فیل گرفته شده است) وَ الْقُرْطَانِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْوَرِقِ (ورق طلا یا نقره) تُحْرِمُ فِيهِ وَ هُوَ عَلَيْهَا (علی المراة) وَ قَدْ كَانَتْ تَلْبَسُهُ فِي بَيْتِهَا قَبْلَ حَجِّهَا (قبل از حج هم این زینت ها را در خانه می پوشید) أَ تَنْزِعُهُ إِذَا أَحْرَمَتْ أَوْ تَتْرُكُهُ عَلَى حَالِهِ قَالَ تُحْرِمُ فِيهِ وَ تَلْبَسُهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُظْهِرَهُ لِلرِّجَالِ فِي مَرْكَبِهَا وَ مَسِيرِهَا.[2] اظهارش برای مردان، در مرکب و مسیر جایز نیست.

2. وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ (راویان غیر از سهل بن زیاد که در او بحث است، معتبرند) عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ الْمُحْرِمَةِ أَيَّ شَيْ ءٍ تَلْبَسُ مِنَ الثِّيَابِ قَالَ تَلْبَسُ الثِّيَابَ كُلَّهَا إِلَّا الْمَصْبُوغَةَ بِالزَّعْفَرَانِ وَ الْوَرْسِ وَ لَا تَلْبَسُ الْقُفَّازَيْنِ (دست کشی که زن می پوشد) وَ لَا حُلِيّاً تَتَزَيَّنُ بِهِ لِزَوْجِهَا (از سایر روایات استفاده می شود که حرمت برای غیر زوج هم هست و اگر حرمت برای زوج ثابت شد برای غیر او به طریق اولی ثابت می شود) وَ لَا تَكْتَحِلُ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ وَ لَا تَمَسُّ طِيباً وَ لَا تَلْبَسُ حُلِيّاً وَ لَا فِرِنْداً وَ لَا بَأْسَ بِالْعَلَمِ فِي الثَّوْبِ.[3]

3. وَ بِإِسْنَادِهِ (شیخ طوسی(ره)) عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ (اشعری قمی) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ (ظاهرا ابن عیسی است) عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ (اهوازی) عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى (از اصحاب اجماع است) عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُحْرِمَةُ تَلْبَسُ الْحُلِيَّ كُلَّهُ إِلَّا حُلِيّاً مَشْهُوراً لِلزِّينَةِ.[4]

مقصود از مشهور، بارز و ظاهر است. "شاهرا سیفی" معنایش این است که شمشیر ظاهر و نمایان باشد. پس "حلیا مشهورا" یعنی زینتش در مقابل دیدگان مردم ظاهر باشد. اما اگر زیر لباس بود و زینت با آن حاصل نشد، اشکال ندارد.

روایات دیگری نیز بر مطلوب دلالت دارد.

4. مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (شیخ صدوق) بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْكَاهِلِيِّ (روایت، صحیحه است) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: تَلْبَسُ الْمَرْأَةُ الْمُحْرِمَةُ الْحُلِيَّ كُلَّهُ إِلَّا الْقُرْطَ الْمَشْهُورَ (گوشواره ظاهر و بارز) وَ الْقِلَادَةَ الْمَشْهُورَةَ.[5] (گردنبند ظاهر)

مضمون این روایات یک چیز است؛ چرا که گردنبند و گوشواره خصوصیت نداشته و از باب مثال ذکر شده اند. لذا مطلب همان است که اصحاب فهمیده اند و کسی برای این دو قائل به خصوصیتی نشده است.

نتیجه این‌که استعمال هر زینتی که برای مردان و حتی همسر، ظاهر و بارز نباشد، اگر قبل از احرام نیز عادت به پوشیدن آن داشته باشد، جایزاست. اما به صورتی که ذکر شد از تروک احرام است.

پس در مساله اشکالی وجود ندارد.

مضمون روایت محمد بن مسلم مانند صحیحه عبدالرحمن بن حجاج است. در روایت محمد بن مسلم می فرماید: "الْمُحْرِمَةُ تَلْبَسُ الْحُلِيَّ كُلَّهُ إِلَّا حُلِيّاً مَشْهُوراً لِلزِّينَةِ". لکن صحیح کاهلی می فرماید: "قَالَ: تَلْبَسُ الْمَرْأَةُ الْمُحْرِمَةُ الْحُلِيَّ كُلَّهُ إِلَّا الْقُرْطَ الْمَشْهُورَ وَ الْقِلَادَةَ الْمَشْهُورَة"

این دو روایت ظاهرا متعارضند. ولی اصحاب از این دو خصوصیتی نفهمیده اند؛ چرا که تخصیص به ذکر، به دلیل غلبه استعمال زینت در همان هاست. لذا مفهومی برای آن نبوده و ذکرشان از باب مثال است. بنابراین همچون سائر روایات، مضنون این دو نیز عام بوده و بر تمام انواع زینت ها دلالت دارد.

هفدهم از تروک احرام؛ ادهان

مسألة ۲۵۷: لا يجوز للمحرم الادهان (روغن مالی)، و لو كان بما ليست فيه رائحة طيّبة و يستثنى من ذلك ما كان لضرورة أو علاج.[6]

محقق خویی(ره) در شرح می فرماید: المشهور حرمة الادهان للمحرم، المشهور حرمة الادهان للمحرم، و عن المفيد و ابن أبي عقيل و أبي الصلاح و سلّار الجواز مع الكراهة، للأصل و لبعض الروايات الّتي نتعرض إليها أثناء الكلام، و الصحيح ما ذهب إليه المشهور، لعدّة من الروايات المعتبرة الدالّة على المنع.[7]

شیخ مفید[8] و ابن ابی عقیل[9] و ابی الصلاح[10] و سلار[11] (رحمة الله علیهم) قائل به جواز و کراهت هستند. لکن با توجه به دلالت روایات و عمل بسیاری از اصحاب، حق با مشهور است.

از جمله آن روایات صحیح الحلبی است.

۱. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ... فَإِذَا أَحْرَمْتَ فَقَدْ حَرُمَ عَلَيْكَ الدُّهْنُ حَتَّى تُحِلَّ.[12]

می فرماید: اگر بخواهی روغن مالی کنی، قبل از احرام روغن مالی کن؛ چون روغنمالی در از حین احرام تا زمانی که از آن خارج شوی جایز نیست.

سند این روایت صحیح است و دلالتش بر مطلوب، واضح.

شیخ صدوق(ره) نیز در علل، روایتی مثل آن را ذکر کرده است.[13]

۲. وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَمَسَّ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ وَ لَا مِنَ الدُّهْنِ[14]

ظاهر این روایت، حرمت است.

۳. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَمَسَّ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ لَا مِنَ الدُّهْنِ فِي إِحْرَامِكَ الْحَدِيثَ.[15]

چون نهی، ظاهر در حرمت است، این روایات نیز بر مطلوب دلالت دارند.

اما اگر روغن مالی کرد و بعد از آن محرم شد، اشکالی ندارد. بنا بر نص روایات، تدهین قبل از احرام، جایز است هرچند اثر آن در زمان احرام باقی باشد.

روایات دال بر جواز روغن مالی

گفته شده که بعضی از روایات دلالت بر جواز روغن مالی دارند و از جمله آن‌ها روایتی هستند که بر جواز روغن مالی قبل از غسل دلالت می کنند.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: قَالَ لَهُ ابْنُ أَبِي يَعْفُورٍ مَا تَقُولُ فِي دُهْنَةٍ بَعْدَ الْغُسْلِ لِلْإِحْرَامِ فَقَالَ قَبْلُ وَ بَعْدُ وَ مَعَ لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ ...[16]

ظاهر روایت این است که هشام بن سالم از ابن ابی یعفور نقل می کند؛ لکن ابن ابی یعفور از امام(ع) نقل ندارد. ابن ابی یعفور به هشام بن سالم گفت که نظرت نسبت به روغن مالی چیست؟ هشام بن سالم جواب داد که قبل، همراه و بعد از غسل، جایز است. اما چون غسل احرام قبل از احرام واقع می شود، این روایت از محل بحث خارج است.

پس اولا این روایت از امام معصوم نیست؛ بلکه حکمی است که ابن ابی یعفور از هشام بن سالم نقل می کند، یعنی احتمالاً فتوای اوست. ثانیا این روایت، اجنبی از مقام است.

الثانية: ما دلّ على جواز الادهان للعلاج و التداوي كصحيحة هشام بن سالم[17]

دسته دوم روایاتی هستند که دلالت بر جواز تدهین برای درمان دارند.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ (نضر بن سوید) عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا خَرَجَ بِالْمُحْرِمِ الْخُرَاجُ أَوِ الدُّمَّلُ فَلْيَبُطَّهُ وَ لْيُدَاوِهِ بِسَمْنٍ أَوْ زَيْتٍ.[18]

۲. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ (منصرف به عبدالرحمن بن حجاج است) عَنِ الْعَلَاءِ (علاء بن رزین) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مُحْرِمٍ تَشَقَّقَتْ يَدَاهُ قَالَ فَقَالَ يَدْهُنُهُمَا بِزَيْتٍ أَوْ سَمْنٍ أَوْ إِهَالَةٍ.[19]

روایات دیگری داریم که این چنین هستند. این روایت، دلالت بر جواز در حال علاج و ضرورت دارند. البته ضرورت عرفی و نه عقلی. علاج، نوعی از ضروریات عرفیه است. پس همان طور که محقق خویی(ره) فرمود: لا يجوز للمحرم الادهان، و لو كان بما ليست فيه رائحة طيّبة و يستثنى من ذلك ما كان لضرورة أو علاج.

مساله: کفاره روغن مالی

مسألة ۲۵۸: كفّارة الادهان شاة إذا كان عن علم و عمد، و إذا كان عن جهل فإطعام فقير على الأحوط في كليهما.[20]

محقق خویی(ره) به دلیل قصور ادله در مناسک به این مطلب فتوا نداده اند. اما چون فتوا به کفاره نیز جرات می خواهد، مسلک میانه را انتخاب و قائل به احتیاط وجوبی شده است. معنای احتیاط وجوبی این است که فتوا به جواز نمی دهیم و باید احتیاط مراعات شود.

اما دلیل کفاره به گوسفند، صحیحه معاویه بن عمار است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ (شیخ طوسی) بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ (روایت از حیث سند صحیح است) فِي مُحْرِمٍ كَانَتْ بِهِ قَرْحَةٌ فَدَاوَاهَا بِدُهْنِ بَنَفْسَجٍ قَالَ إِنْ كَانَ فَعَلَهُ بِجَهَالَةٍ فَعَلَيْهِ طَعَامُ مِسْكِينٍ وَ إِنْ كَانَ تَعَمَّدَ فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ يُهَرِيقُهُ.[21]

اگر از روی جهل روغنمالی نمود، طعامی به مسکین صدقه دهد و اما اگر از روی علم و عمد بود، بر او گوسفند است. دلیل این‌که محقق خویی(ره) به این روایت صحیح فتوا نمی دهد، همان اشکالیست که در روایت سابق وجود داشت؛ یعنی ظاهرا معاویه بن عمار طبق نظر خود فتوا می دهد و از امام معصوم نقلی نمی کند.

اما به اعتبار جلالت قدر معاویه بن عمار و این‌که او به چیزی غیر از کلامی که از معصوم شنیده فتوا نمی دهد، این احتمال بسیار قویست که فتوای خود را از امام(ع) نقل کرده باشد.

چنین مواردی همچون مضمرات زراره در باب استصحابند که در آن‌ها می فرماید: "عنه" ولی تصریح نمی کند که مرجع ضمیر، امام معصوم(ع) است؛ می گوییم: جلالت شان زراره اقتضا دارد که فقط از امام معصوم(ع) نقل کند. پس حال مضمرات زراره، حال مسندات صریحه در نقل از امام است. سه صحیحه از زراره هست که به آن‌ها در باب استصحاب استدلال می شود و ظاهرا بعض یا همه آن‌ها مضمره هستند.

البته شان معاویه بن عمار مثل زراره نیست؛ ولی در عین حال احتمال بسیار قوی وجود دارد که بگوییم: تقوا و تدین معاویه بن عمار اقتضا دارد که بدون دلیل از خود فتوا ندهد؛ بلکه او از امام معصوم(ع) نقل روایت می کند. به همین دلیل محقق خویی(ره) احتیاط واجب می کنند و همین هم حق است.

اگر به این مطلب یقین داشتیم باید فتوا می دادیم و اما در صورت تردد، فتوا نداده و می گوییم: چیزی نیست و اما اگر امر بین الامرین بود، احتیاط وجوبی راه نجات است. "لیس بناکب عن الصراط من سلک سبیل الاحتیاط".

در مورد هشام بن سالم نیز چنین چیزی ممکن است.

فرمایش صاحب جواهر(ره) و رد محقق خویی(ره):

صاحب جواهر(ره) بر وجوب کفاره به گوسفند به روایت محمد بن عمر بن یزید استدلال نموده‌است.[22]

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَمَنْ عَرَضَ لَهُ أَذًى أَوْ وَجَعٌ فَتَعَاطَى مَا لَا يَنْبَغِي لِلْمُحْرِمِ إِذَا كَانَ صَحِيحاً فَالصِّيَامُ ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ وَ الصَّدَقَةُ عَلَى عَشَرَةِ مَسَاكِينَ يُشْبِعُهُمْ مِنَ الطَّعَامِ وَ النُّسُكُ شَاةٌ يَذْبَحُهَا فَيَأْكُلُ وَ يُطْعِمُ وَ إِنَّمَا عَلَيْهِ وَاحِدٌ مِنْ ذَلِكَ.[23]

محقق خویی(ره) می فرماید: اولا این روایت به خاطر وجود محمد به عمر بن یزید که توثیق نشده ضعیف است. ثانیا این تفسیر بسیار بعید است؛ چرا که آیه، صراحتا در مورد محصور، وارد شده و می فرماید: ﴿فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ﴾[24]

حتی اگر فرض کنیم که روایت، صحیحه است، امکان ندارد تفسیر آیه به خلاف آن چیزی باشد که آیه به آن تصریح دارد. صریح آیه در محصور از حج وارد شده است؛ یعنی درباره کسی که به خاطر مرض، محصور شده و نمی تواند حج به جا آورد.

می فرماید: ﴿فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ﴾ یعنی هدیی به کعبه بفرستید. ﴿وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ﴾ یعنی به بیت الحرام برسد. بعد می فرماید: ﴿فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ

پس آیه از مانحن فیه که استعمال روغن در حال احرام است، خارج بوده و ناظر به بحث محصورِ معذوریست که باید هدی بفرستد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo