< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

97/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: پوشاندن صورت برای زن/تروک الاحرام/کیفیت احرام/احرام/اعمال عمره تمتع/کتاب الحج؛

مساله: عدم جواز ستر وجه و جواز اسدال برای محرمه

مسألة 266: لا يجوز للمرأة المحرمة أن تستر وجهها بالبرقع أو النقاب أو ما شابه ذلك. والأحوط أن لا تستر وجهها بأي ساتر كان، كما أنّ الأحوط أن لا تستر بعض وجهها أيضاً. نعم، يجوز لها أن تغطي وجهها حال النوم، ولا بأس بستر بعض وجهها مقدمة لستر الرأس في الصلاة، والأحوط رفعه عند الفراغ منه[1]

این مساله عبارتست از حرمت ستر صورت در حال احرام، بر زن. اما مقصود از آن، ستر ثابت است مثل نقاب و برقع که پارچه ای بوده یا پوشیه که پارچه مخصوص صورت است ویا هر آن‌چه به این‌ها ملحق می شود.

اگر چادری را که روی سرش هست، برای ستر از نامحرم، به‌طرف صورت، سرازیر کند، ‌جایز است؛ بلکه این کار به خاطر ستر از نامحرم، خوب هم هست.

۱. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع (روایت به واسطه عبدالله بن‌میمون معتبره می شود؛ چون محتمل است که مذهبش کامل نباشد. دلیل این احتمال تعبیر "عن جعفر عن ابیه" است. این تعبیر، تعبیر شیعه نیست؛ شیعه می گوید: "عن ابی عبدالله(ع)" ولی نظر قطعی درباره عبدالله بن میمون نیاز به مراجعه بیشتری ‌دارد) قَالَ: الْمُحْرِمَةُ لَا تَتَنَقَّبُ لِأَنَّ إِحْرَامَ الْمَرْأَةِ فِي وَجْهِهَا وَ إِحْرَامَ الرَّجُلِ فِي رَأْسِهِ.

دلالت این روایت، واضح است.

وَ رَوَاهُ الْمُفِيدُ فِي الْمُقْنِعَةِ مُرْسَلًا

وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ ع مِثْلَهُ[2]

۲. وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ‌ عن الحلبی عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ(این روایت صحیحه‌است) قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ كُرِهَ النِّقَابُ يَعْنِي لِلْمَرْأَةِ الْمُحْرِمَةِ وَ قَالَ تَسْدُلُ الثَّوْبَ عَلَى وَجْهِهَا (اسدال یعنی سرازیر کردن چادر یا عبا به طرف صورت، که جایز بوده و اشکالی ندارد. ‌فاصله ای هم لازم نیست آن شیء با صورت داشته باشد) قُلْتُ حَدُّ ذَلِكَ إِلَى أَيْنَ قَالَ إِلَى طَرَفِ الْأَنْفِ قَدْرَ مَا تُبْصِرُ.[3]

نقاب ستر ثابتی ‌روی صورت است و تا موقعی که دلش می خواهد، هست. اما اسدال الوجه چیز مقطعی و‌ فوری بوده و ثابت نیست. زن به‌ مجرد اینکه‌ نگاه‌ نامحرم، این کار را می‌کند و به محض بر طرف شدن نگاه مرد، دوباره باید به حالت اول برگردد و ‌صورتش را آشکار کند. حضرت(ع) فرموده است: "اسدلی حتی یتغیر لون وجهک بالاحرام" باید صورتت را باز کنی تا اینکه سوزش آفتاب اثر بگذارد و رنگ‌صورتت را تغییر دهد. اما نقاب چیز ثابتی است که روی صورت؛ چه نامحرمی باشد چه‌ نباشد. پس فرق این ‌دو‌واضح است.

حد اسدال:

‌اما حد اسدال در ادامه روایت ذکر‌ شده است.

"قُلْتُ حَدُّ ذَلِكَ إِلَى أَيْنَ قَالَ إِلَى طَرَفِ الْأَنْفِ قَدْرَ مَا تُبْصِرُ".

سوال کرده که تا کجا اسدال کند فرمود:‌ تا اول بینی از طرف اعلی نه اسفل. طرف اعلی، بالای بینی است یعنی جلوی چشم‌ها گرفته نشود و بتواند جلوی پای خودش را ببینید.

کره در این روایت به معنای تحریم است. گاهی از اوقات این کلمه برای حرمت هم به کار می‌رود.

صاحب وسائل(ره) هم فرموده: اینجا که "کره النقاب" دارد، این کراهت به معنای تحریم است.

3. وَ عَنْ عَلِيٍّ (علی‌بن ابراهیم) عَنْ أَبِيهِ (ابراهیم بن هاشم) عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ (روایت صحیحه است) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَرَّ أَبُو جَعْفَرٍ ع بِامْرَأَةٍ مُتَنَقِّبَةٍ وَ هِيَ مُحْرِمَةٌ فَقَالَ أَحْرِمِي وَ أَسْفِرِي وَ أَرْخِي ثَوْبَكِ مِنْ فَوْقِ رَأْسِكِ فَإِنَّكِ إِنْ تَنَقَّبْتِ لَمْ يَتَغَيَّرْ لَوْنُكِ فَقَالَ رَجُلٌ إِلَى أَيْنَ تُرْخِيهِ قَالَ تُغَطِّي عَيْنَيْهَا قَالَ قُلْتُ: تَبْلُغُ فَمَهَا قَالَ نَعَمْ.[4]

این روایت از بحث‌ ما خارج است.

4. وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا (تعبیر به "عده" ‌فقط‌ درکتاب کافی ‌آمده و در غیر کتاب کافی نیست؛ پس معلوم می شود این روایت از شیخ کلینی(ره) است)عَنْ سهلِ بْنِ زِيَاد ٍ(روایت ضعیف به ‌سهل بن زیاد ضعیف است) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: مَرَّ أَبُو جَعْفَرٍ ع بِامْرَأَةٍ مُحْرِمَةٍ قَدِ اسْتَتَرَتْ بِمِرْوَحَةٍ فَأَمَاطَ الْمِرْوَحَةَ بِنَفْسِهِ عَنْ وَجْهِهَا.[5]

5. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ (شیخ طوسی(ره)) بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ (صحیح است) عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ (صحیح است) عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ(صحیح است) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَطُوفُ الْمَرْأَةُ بِالْبَيْتِ وَ هِيَ مُتَنَقِّبَةٌ.[6]

می فرماید: نقاب در طواف نباشد؛ ولی مقصود همه حالات احرام‌ است.

۶. مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْمُحْرِمَةُ تَسْدُلُ الثَّوْبَ عَلَى وَجْهِهَا إِلَى الذَّقَنِ.[7]

در اینجا فرموده: می تواند یا باید اسدال کند؛ یعنی چادرش را روی صورتش تا چانه اش بیاندازد. در روایت دیگر فرموده: "الی طرف الانف" ولی اینجا می فرماید: "الی الذقن".

۷. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْمُحْرِمَةَ تَسْدُلُ ثَوْبَهَا إِلَى نَحْرِهَا.[8]

در این روایت زراره، آمده حد اسددال تا گلو است؛ یعنی تا زیر ذقن.

روایات دیگری نیز به این مضمون وجود دارد.

روش بررسی اسنادات شیخ صدوق(ره)

اینجا دو‌ سه روایت از صدوق خواندیم. مثلا در یکی از روایات فرمود: "محمد بن علی بن حسین یعنی شیخ صدوق(ره) باسناده عن حماد" اگر بخواهیم بدانیم این اسناد صحیح است یا نه، چه‌ باید بکنیم‌؟ در روایت دیگری دارد که "باسناده عن زراره"؛ روایت دیگری دارد "باسناده عن معاویه بن عمار"؛ اگر این اسناد صحیح باشد، روایت معتبر است. بررسی این امر کاری ساده است. باید به جلد آخر "من لایحضره الفقیه" مراجعه شود. در قسمت آخر‌کتاب، مرحوم صدوق (ره) مشیخه ای را ذکر‌نموده است.

کاربرد مشیخه راوی های واسطه در اسناد را بیان می کند؛ یعنی هرجا در شیخ صدوق بگوید: "باسناده عن فلان" و راوی های واسطه را ذکر ننماید در مشیخه اسامی حذف شده را می آورد.‌ محقق مشیخه، سید حسن‌ موسوی خرسان از بزرگان حوزه‌ نجف است. شیخ صدوق‌(ره) بدون هیچ ترتیبی این مشیخه را روی‌ هم ریخته است و اگر‌کسی بخواهد شخصی را پیدا کند از اول کتاب تا آخر‌باید بگردد. این به درد نمی خورد. سید حسن، فهرستی برای آن درسته کرده و آن را برحسب حروف‌الفبا‌ مرتب نموده است؛ مثلا باسناده عن زراره بن اعین که در ص ۹ از مشیخه است. عدد صفحات مشیخه، جدا هستند و دنباله بقیه کتاب نیست.

شیخ صدوق (ره) می‌فرماید:

و‌ما کان فیه (در این‌کتاب من لایحضر) عن زرارة بن اعین فقد رویته‌عن ابی رضی الله عنه (علی‌بن باویه از اعاظم‌بوده‌است) عن عبدالله بن جعفر الحمیری (ایشان صحیح، ‌صاحب کتاب قرب الاسناد و خیلی جلیل القدر است؛ اما آقای خویی(ره)، در کتاب قرب الاسناد به دلیل خاصی مناقشه می‌کرد؛ نه از بابت عبدالله بن جعفر؛ ایشان از اجله بوده‌ اند.) عن محمد بن عیسی بن عبید رحمه الله (هرچند بحث مختصری درباره ایشان وجود دارد، ولی در مجموع‌ ایشان هم ثقه است) و الحسن‌بن ظریف و‌علی‌بن اسماعیل بن عیسی کلهم عن‌ حماد بن‌عیسی عن حریز بن‌عبدالله عن زرارة بن اعین.[9]

پس در روایات هرچه‌ که فرمود: باسناده عن زراره، دارای سندی صحیح است.

در روایت دیگری باسناده عن حماد بود. شیخ صدوق(ره) می فرماید:

"و کذلک ما کان فیه عن حماد بن عیسی"[10] هرچه که از حماد بن عیسی ‌نقل کرده ام مثل سند قبلی است. سند قبلی سند زراره بوده است؛ یعنی اسناد از حماد همین کسانی هستند که از زراره نقل کرده اند و ‌تصادفا حریز هم همین گونه است.

پس در این سه روایت که اینجا خواندیم، کاملا مشخص شد که شیخ صدوق(ره) یک‌جا فرموده: "باسناده عن حماد" در جای دیگر‌فرمود: "باسناده عن زراره"، "باسناده عن حریز" و"باسناده عن معاویه بن عمار". پس باید اول به فهرست مرجعه کنیم و نام شخصی را که روایت از اوست، درآورده و بعد صحت اسناد را بررسی کنیم.

شیخ صدوق(ره) درباره إسنادش به معاویه بن عمار می فرماید: و ما کان فیه‌عن معاویه بن عمار فقد رویته عن ابی (علی بن بابویه) و‌محمد بن الحسن (که ابن الولید است و‌استاد شیخ صدوق(ره) بوده است) عن سعد بن عبدالله (الاشعری القمی اعلی الله مقامه) و الحمیری (عبدالله بن جعفر الحمیری) جمیعا عن یعقوب‌ بن یزید (صحیح بوده است) عن صفوان بن یحیی و محمد بن ابی عمیر جمیعا عن معاویه بن عمارالدهنی الغنوی الکوفی مولی بجیلة و‌ یکنی اباالقاسم.[11]

بنابراین هرجا آمد که "باسناده عن معاویه بن‌عمار"، ‌اسناد صحیح است. پس باید وسائط را نگاه کرد. اگر می‌شناسیم‌ مثل حالا که وسائط را شناختیم، مشکلی ندارد. ولی اگر‌نشناختیم باید به کتب رجال مراجعه کرده و وضعیت هر راوی را که بررسی کنیم.

تعارض بین روایات حد اسدال در بیان محقق خویی(ره) و رد آن

بحث کوتاهی باقی ‌ماند که درباره قضیه اسدال است. عجیب است که سیدناالاستاد (ره) این بحث را مهم کرده است. بحث درباره این است که غایتی که در روایات مختلف برای اسدال ذکر شده، متفاوت است؛ یک جا "الی طرف الانف"، در جای دیگر "الی الذقن" ‌و در جای دیگر "الی نحرها" فرموده است. مثل اینکه از کلمات سیدناالاستاد(ره) این طور استفاده می شود که بین این روایات تعارض است.[12] ولی واقعا هیچ‌تعارضی وجود نداشته و ما از این گونه بیانات در روایات متعدد داریم. در مواقعی که حدی معین می شود -مثلا درباره طواف دور کعبه که می خواهد حدی معین شود- روایات متفاوت وجود دارد. اگر آن روایات ‌متباین باشند، باهم تعارض می کنند؛ ولی اگر اقل و‌اکثر باشند، اقل بر مقدار واجب و ‌مازادش بر مستحب حمل می شود. هیچ‌ تعارضی هم وجود ندارد. مانند این مورد، در فقه، موارد زیادی وجود دارد.

پس مورد ما این طور می شود که تا طرف الانف که حداقل است واجب و مازاد بر آن مستحب بوده و برای تعفف بیشتر عیبی هم ندارد.

فرمایش شیخ طوسی(ره) درباره اسدال

شیخ(ره) بحث دیگری را که مطابق با احتیاط مستحب است مطرح می کند و می فرماید: در اسدال، نباید آن حائل به صورتش بچسبد و باید فاصله ای ایجاد کند.[13] لکن این احتیاط مستحبی است؛ چرا که این قید، در روایات وجود ندارد و همچنین غالب و ‌متعارف در اسدال این است که بعضی‌ از قسمت هایش به صورت می رسد. اگر ‌این نکته لازم بود، باید در روایت بیان می شد و ‌چون هیچ ‌بیانی نیست، اسدال از این‌جهت لا بشرط است.

بحثی درباره کفاره پوشاندن صورت در احرام

در مناسک محقق خویی(ره) آمده که برای پوشاندن صورت بنابر احتیاط واجب باید گوسفندی را کفاره دهد.[14] ولی مرحوم امام(ره) در مناسک کفاره را واجب نداسته و می گوید:‌ این امر کفاره ندارد.[15]

به نظر ما هم فرمایش امام(ره) اقواست؛ زیرا تصریح شده که ما نصی بر لزوم‌کفاره نداریم. تنها چیزی که هست اقوال علمایی همچون شهید(ره) است که از شیخ طوسی(ره) نقل کرده که کفاره پوشاندن صورت گوسفند است.[16] [17] ولی محقق‌خویی(ره) خود اعتراف کرده که نه نص و نه ‌شهرتی بین علما وجود ندارد.[18]

گاهی که نصی نیست ولی چون شهرت فقها وجود دارد، احتیاط‌ واجب می‌کنیم. اما در ‌این‌جا خودشان تصریح کرده اند که شهرتی هم نداریم. منشا این احتیاط واجب که محقق خویی(ره) فرموده، خبر علی بن جعفر[19] است که هم سندش محل اشکال است و هم دلالتش. این روایت نسخه بدلی دارد که مردد بین "خرجت" یا "جرحت" است. اگر‌ "جرحت" باشد، دلالت بر کفاره دارد. اما اگر "خرجت" باشد، ‌دلالت در آن نیست. معنی نسخه بدل این است که معلوم ‌نیست کدام ‌است و وقتی معلوم‌ نباشد و شک به وجود آید، اصاله البرائه جاری می شود. پس ما نظر مرحوم ‌امام را تقویت کرده و قائل به احتیاط واجب نمی شویم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo