< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

97/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محل ذبح کفاره/تروک الاحرام/کیفیت احرام/احرام/اعمال عمره تمتع/کتاب الحج؛

شمول حرمت کندن درخت، نسبت به کل و جزء درخت

قبلا گفتیم: حرمت کندن درخت هم شامل تمام و هم شامل بعض آن است. بعضی از روایات بر این مطلب دلالت دارند.

صحیحه سليمان بن خالد: "لا ینزع من شجر مکة شی ء الا النخل و شجر الفاکهة"[1] این روایت موید به روایت سهل است که فرموده: "لا ینزع من شجر مکة"[2] . عبارت "لا ینزع من شجر" در این دو صحیحه دلالت واضح تری دارد چون در این‌ها "من" تبعیضیه است؛ یعنی نباید چیزی از درخت کنده شود. این بیان به وضوح شامل اجزاء نیز هست. البته در سایر روایات نیز وقتی گفته می شود -جنس- درخت نباید کنده شود، بیان شامل کل و جزء خواهد بود.

محل ذبح کفاره

محقق خویی(ره) بحث محل ذبح را در دو مقام مطرح نموده است؛ یکی مقام کفاره صید و دیگری مقام سایر کفارات.

الف؛ محل ذبح کفاره صید

آیه شریفه ﴿و من قتله منکم متعمدا فجزاء مثل ما قتل من النعم﴾[3] بر بخش اول یعنی کفاره صید دلالت داشته و می فرماید: جزاء آن یک حیوان مثل همان حیوان است؛ یعنی اگر صید کوچک است، گوسفند، اگر متوسط است، گاو و اگر بزرگ است کفاره آن شتر خواهد بود. اما تشخیص این‌که صید مشابه کدامیک بوده، بر دو عادل خبره است. پس هرچه ایشان حکم کردند، باید انجام شود.

‌اما محل ذبح حیوان مشابه، کعبه است. پس کسی که در عمره بود، باید در مکه ذبح کند. لذا ذبح حیوان در محل وقوع صید، خلاف صریح قرآن است.

روایات این باب علاوه بر ضعف سندی و دلالی، مخالف قرآن نیز هستند؛ مثلا فرموده اند که همان جایی که خلاف واقع شده، ذبح انجام شود. این خلاف قرآن است؛ چرا که در کلام الله شریف آمده: ﴿هدیا بالغ الکعبه﴾[4] . هدی یعنی این‌که باید حیوان فرستاده شود تا به کعبه برسد.

‌یکی از روایات این باب، صحیحه عبدالله بن سنان است.

1. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ (قدس الله نفسه الزکیه. ایشان احمد بن ادریس و از فقهای بزرگ و از بزرگان ثقات است) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ(ثقه و جلیل القدر) عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى(ایشان نیز از اصحاب اجماع و بزرگان است) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ (از اجله ثقات است. البته دو ابن سنان داریم یکی محمد بن سنان و دیگری عبدالله است. در وثاقت عبدالله بحثی نیست. اما در مورد محمد بحث است) قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ وَجَبَ عَلَيْهِ فِدَاءُ صَيْدٍ أَصَابَهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ (در حال احرام بود که مبتلا شد) فَإِنْ كَانَ حَاجّاً (اگر در حال حج است) نَحَرَ هَدْيَهُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِ بِمِنی (ذبح باید در منا انجام شود؛ چون در مناسک حج است) وَ إِنْ كَانَ مُعْتَمِراً نَحَرَهُ بِمَكَّةَ قُبَالَةَ الْكَعْبَةِ.[5] (اما اگر در حال عمره بوده، باید حیوان را در مکه و روبروی کعبه نحر کرد.)

البته مستحب است که نحر کردن روبروی کعبه باشد. این سنت رسول الله(ص) است. لکن ذبح در مکه کافی است؛ ولو در منزل باشد. نام کعبه آمده از باب این‌که همه مکه حول آن است. لکن این عنوان موضوعیت ندارد.

دلالت ‌این روایت واضح است.

۲. وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ (محمد بن یعقوب از حسین بن محمد نقل می کند) عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: فِي الْمُحْرِمِ إِذَا أَصَابَ صَيْداً فَوَجَبَ عَلَيْهِ الْفِدَاءُ فَعَلَيْهِ أَنْ يَنْحَرَهُ إِنْ كَانَ فِي الْحَجِّ بِمِنًى حَيْثُ يَنْحَرُ النَّاسُ فَإِنْ كَانَ فِي عُمْرَةٍ نَحَرَهُ بِمَكَّةَ الْحَدِيثَ.[6]

زراره و ابان معلوم هستند و حتی بعضی، ابان را از اصحاب اجماع می دانند. لذا ثقه بودن او بدیهیست. حسن بن علی الوشاء از خواص اصحاب امام رضا(ع) بوده که شکی در وثاقتش نیست. حسین بن محمد هم ثقه است.

بحثی در وثاقت معلی بن محمد

محقق خویی(ره) در معجم درباره معلی بن محمد می فرماید: من حیث المجموع ثقه است[7] . اما نجاشی درباره او گفته فرموده: ایشان مضطرب الحدیث و المذهب است.[8] شیخ(ره) نیز عبارتی دال بر که توثیق او ندارد.

محقق خویی(ره) درباره مضطرب المذهب بودن معلی می فرماید: اضطراب در مذهب منافاتی با وثاقت ندارد. مگر بنا بر مبنای صاحب مدارک(ره) که قائل به حجیت صحیح اعلایی است؛ یعنی برای مستند بودن حدیث باید مذهب راوی تام و وثاقت او درست باشد. لکن ما این بیان را قبول نداریم.

اما معنای اصطلاح مضطرب الحدیث این است که گاهی راوی، احادیثی نقل کرده که مطابق مذاق علما نبوده و غلو محسوب می شده. این در بین قمی ها رایج بوده؛ مثلا احمد بن محمد بن عیسی که بسیار جلیل القدر است، مع ذلک احمد بن محمد بن خالد برقی را از قم بیرون کرد و به او گفت که حدیث‌هایت غلو آمیز و موجب گمراهی مردم است. حال آنکه احمد بن محمد بن خالد برقی از اجله ثقات و صاحب کتاب محاسن است. احمد بن محمد بن عیسی بعدها از کاری که کرد، پشیمان شد و خیلی در صدد عذرخواهی برآمد. برقی از دنیا رفت و احمد بن محمد بن عیسی در تشییع جنازه او پابرهنه و بی عمامه حاضر شد. غرض این است که این نکات در آن ازمنه وجود داشت. پس این اشکال نیز اهمیتی ندارد؛ چون از باب احتمال غلو است. ائمه(ع) مقامات بسیار بالایی داشتند و گاهی که بعضی این‌ها را می دانستند و مطرح می کردند، موجب می شد که دیگران که آدم های خوبی هم بودند لکن از این مقامات را اطلاع نداشتند یا تحمل نمی کردند، آن‌ها را به غلو متهم می نمودند. پس مضطرب الحدیث ناظر به بحث غلو است.

مطلب دیگر این است که نجاشی بعد از این‌که درباره معلی گفت: ایشان مضطرب الحدیث و المذهب است، فرموده: "و کتبه قریبة"[9] یعنی کتابهایش نزدیک به مبانی مذهب است. او خواسته با این جمله ایشان را تایید کند؛ یعنی احادیثی که ایشان به صورت شفاهی بیان کرده مضطرب بوده، ولی هرچه که در کتابهایش آمده و ما نقل کردیم، خوب است. با این بیان خواسته کتاب‌ها را تایید کند.

به هر حال محقق خویی(ره) بدون این‌که استدلال واضحی را بیاورد، این‌ها را نقل می کند. لکن در آخر می فرماید: "فالظاهر أن الرجل معتمد عليه"[10] . لهذا اینجا از روایت زراره تعبیر به صحیحه زراره نموده است؛ یعنی معلی بن محمد را نیز مورد تایید قرار داده است. شاید توثیق محقق خویی(ره) از بابت این است که کتاب‌های معلی خیلی خوب و قابل قبولند. ایشان از بسیاری از اصحاب روایت کرده و علاوه بر این خود نجاشی نیز می فرماید: کتبه قریبه.

ممکن است ما نیز با تفحص در باره معلی، به وثاقت او پی ببریم. البته ما وجود راویان در اسانید کامل الزیارات را برای وثاقت قبول نداریم. اما اگر مثلا معلی در راویان تفسیر قمی باشد که مولف در ابتدای کتاب، آنها را توثیق عام نموده یا از کسانی باشد که بعضی از بزرگان از ایشان روایت کرده اند؛ اینها می تواند قرینه ای بر وثاقتش باشد. به هر حال شاید قرائن دیگری به این کیفیت بر وثاقت او وجود داشته باشد. این‌ها احتیاج به تفحص دارد.

اگر از مطالب قبل درباره معلی بگذریم، حداقل شیعه بودن او مسلم است و تعبیر نجاشی که فرمود:"کتبه قریبه"، مدحی برای اوست. هر امامی ممدوحی نیز حسنه است و این برای حجیت روایت او کفایت می کند. اما در هر صورت محقق خویی(ره) معلی را صحيح محسوب نموده است.

فرمایش محقق اردبیلی(ره) درباره محل ذبح کفاره و نقد آن

همان طور که گفتیم: چنانچه شخص در عمره، قبل از رسیدن به مکه، محرم شود و صید کند، حتما باید گوسفند، گاو یا شتر را تا کعبه بیاورد و در مکه ذبح یا نحر کند. قرآن کریم می فرماید: ﴿هدیا بالغ الکعبة﴾. هم آیه شریفه و هم دو صحیحه مذکور، بر این مطلب دلالت دارند. اما مقابل این قول، قولی از اردبیلی(ره) هست که می فرماید: باید همان جایی که صید اتفاق افتاد، ذبح صورت گیرد.[11] این قول مستند به روایت زیر است.

1. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: يَفْدِي الْمُحْرِمُ فِدَاءَ الصَّيْدِ مِنْ حَيْثُ أَصَابَهُ.[12]

این روایت می فرماید: همان جایی که صید را انجام داده ذبح کند و لازم نیست که حیوان را تا مکه بیاورد.

محقق خویی(ره) دو اشکال به این روایت نموده است.

در اشکال اول می فرماید: "یفدی المحرم" این فداء به معنای ذبح نیست؛ بلکه به معنای خرید و تهیه بدل است. پس فدیه، همان حیوانیست که تهیه و خریده می شود.

اشکال دیگر و عمده تر این است که ظاهر عبارت این است که این مطلب فتوای معاویه بن عمار بوده و از امام معصوم(ع) نیست. البته ظن قوی وجود دارد که او از معصوم نقل کرده باشد؛ چون ایشان کسی نیست که از خود حرفی بزند. اما این‌که به طور قطع این روایت را حجت بدانیم و بتوانیم به آن عمل کنیم، محل اشکال است.

همان طور که گفتیم: محقق خویی(ره) فرموده: یفدی به معنای ذبح نیست؛ بلکه به معنای این است که اگر مثلا آهو یا بزی کوهی را در صحرا کشته، گوسفند یا گاو را باید همان مکان صید، تهیه کرده و طبق آیه شریفه، به سمت کعبه ببرد تا در مکه ذبح کند.

اما این بیان، مجمل است. فداء به معنای ذبح و ک شدن چیزی به جای چیز دیگر است. وقتی می گویند، فدیه داد که گوسفندی را در راه خدا ذبح کرده باشد. بنابراین، خود جواب محقق خویی، خالی از اجمال نیست. اما ایراد دوم ایشان ایراد واردی است.

روایت بعد:

۲. وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: فِي الْمُحْرِمِ إِذَا أَصَابَ صَيْداً فَوَجَبَ عَلَيْهِ الْفِدَاءُ فَعَلَيْهِ أَنْ يَنْحَرَهُ إِنْ كَانَ فِي الْحَجِّ بِمِنًى حَيْثُ يَنْحَرُ النَّاسُ وَ إِنْ كَانَ فِي عُمْرَةٍ نَحَرَهُ بِمَكَّةَ وَ إِنْ شَاءَ تَرَكَهُ إِلَى أَنْ يَقْدَمَ مَكَّةَ وَ يَشْتَرِيَهُ فَإِنَّهُ يُجْزِي عَنْهُ.[13]

عبارت "ان شاء ترکه" قرینه ایست در این روایت. معنی این جمله، طبق بیان شیخ(ره) این است که "ان شاء ترک الفدیه" و "ترک الفدیه" یعنی آن را نمی خرد. لهذا بعدش "یشتریه الی ان یقدم" دارد؛ یعنی تا این‌که به مکه برگردد؛ یا اگر در حج بوده به شهر خود بازگردد. عبارت "و یشتریه فانه یجزئ عنه" در مقابل عبارت قبل قرار دارد. کل عبارت به این معنا خواهد شد که " مستحب است آن کار را انجام دهد. اما اگر خواست که از آن‌جا نخرد، خریدن را به تاخیر اندازد".

پس مطلبی که در این روایت وجود دارد قرینه ایست بر معنای فدیه در ابتدای کلام. فدیه ذبح نیست، بلکه خرید حیوان در آن محل است. در مقابل نیز گفته شده: اگر دلش خواست، خریدن را به تاخیر اندازد. پس مراد از فدیه اول خریدن در آن محل بود. بنابراین این معنای روایت، روایت سابق را نیز این گونه معنا کرده اند که فدیه دادن یعنی آماده کردن فدیه و خریدن آن از همان محل. اما ذبح باید در مکه انجام شود.

منتهی این ذیلی که دارد معمول به نیست. ذیل نیز قرینه برای مطلب بوده و بر این دلالت دارد که شخص می تواند، حیوان را خریده و را تا مکه ببرد. این عیبی ندارد؛ اما اگر مراد از قدوم، شهر خود شخص باشد، این فایده ای ندارد. لذا باید گفت: مراد، اختصاص آن به عمره بوده و منظور از قدوم، قدوم به مکه است؛ یعنی میل خودش است چه آن‌جا بخرد و چه در مکه بخرد. اما ذبح به هر تقدیر در مکه است.

اما با توجه به آیه ای که می فرماید ﴿هدیا بالغ الکعبه﴾ ظاهر این روایات خلاف قرآنند چون قرآن کریم تصریح کرده که فدیه را باید از جایی تا مکه ببرند. در معنای "هدی"، بُردن هست. ولی این روایات می فرمایند: می توانید همان جا بخرید و بیاورید و می توانید بگذارید در مکه بخرید.

لکن اگر حیوان از مکه خریداری شود، هدی صادق نخواهد بود. لذا نمی توان گفت: قربانی را از مکه بخرد و به کعبه ببرد؛ چون منظور از کعبه در آیه شریفه کل شهر مکه است. در این صورت اگر در مکه بخرد تحصیل حاصل می شود.

احتساب سوق و هدی به عنوان عملی مستحب نیز خلاف ظاهر بوده و ظاهر قرآن بر وجوبی بودن هدی است. هرچند روایت نص و آیه ظهور است، ولی باز نمی توان به این مقدار خلاف قرآن عمل نمود.

به هر حال این روایات مُعرض عنه بوده و اصحاب به آن‌ها عمل نکرده اند؛ مگر آن‌چه که به اردبیلی نسبت داده شده؛ که ایشان نیز از متاخرین است. بالاترین منشا ضعف این روایات نیز همین است؛ هر چند که محقق خویی(ره) این را مطرح نکرده است.


[4] همان.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo