درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
97/07/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: طواف/اعمال عمره تمتع/کتاب الحج
دومین واجب از واجبات عمره؛ طوافپیشتر احرام -و تروکش- که اولین واجب از واجبات عمره تمتع بود را بررسی کردیم.
واجب دوم در عمره تمتع، طواف است.
محقق خویی(ره) در مناسک می فرماید: "الطّواف هو الواجب الثاني في عمرة التمتّع و يفسد الحج بتركه عمداً، سواء أ كان عالماً بالحكم أم كان جاهلًا به أو بالموضوع".[1]
ترک طواف عمدا به هر صورتی که باشد، موجب فساد حج می شود. ولی ترک آن بهواسطه فراموشی، مبطل حج نیست. در اینصورت(فراموشی) اگر حاجی بعدا بتواند، واجب است آن را قضا نماید و اگر خود نتواند، باید نائب بگیرد.
اما ترک عمدی طواف مبطل حج بوده و در این مساله شکی نیست. حتی اگر طواف جاهلا نیز ترک شود -یعنی اگر ترک طواف به واسطه ندانستن مساله یا جهل به موضوع باشد- موجب بطلان حج است؛ مثال جهل به موضوع، آن است که کسی به دور محلی غیر از کعبه به تصور اینکه آنجا کعبه است طواف نماید.
بنابراین اگر ترک طواف از سر جهل به حکم یا جهل به موضوع باشد، حج باطل است. این مربوط به طواف واجب است.
دلیل وجوب طوافدر وجوب طواف، همین مقدار کافیست که اسمش طواف الفریضه است؛ چون به عملی که واجب نباشد، فریضه نمیگویند. فریضه به معنای واجبی است که به نص قرآن واجب شده و وجوبش از جانب خدای متعال باشد. اما آنچه را پیامبر واجب کرده است را سنّهُ النّبی می گویند.
در قرآن کریم آمده است، ﴿ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾.[2] پس طواف به نص قرآن واجب شده است.
در مقابل طواف الفریضه، طواف نساء است که آن را پیامبر(ص) واجب نموده و وجوبش به سنت رسول خداست. لهذا طواف نساء را طواف فریضه نمیگویند. اما طواف عمره و طواف حج طواف فریضه هستند. در هرصورت شکی در وجوب طواف نیست.
روایات دال بر وجوب طوافروایات در این موضوع بسیار است. از جمله روایات وارده، روایاتی در کیفیت اعمال حج هستند.
۱. "وَأَمَّا الْمُتَمَتِّعُ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَعَلَيْهِ ثَلَاثَةُ أَطْوَافٍ بِالْبَيْتِ وَ سَعْيَانِ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَة"[3] تعبیر مذکور در روایت به این دلیل است که متمتع باید سه طواف - عمره، حج و نساء- و سعی صفا و مروه را یک بار برای عمره و باردیگر برای حج، انجام دهد. با همین مضمون روایات زیادی داریم که واجبات را شرح دادهاند.
۲. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: عَلَى الْمُتَمَتِّعِ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ ثَلَاثَةُ أَطْوَافٍ بِالْبَيْتِ (اولین آنها طواف عمره، دومی طواف فریضه در حج و سومی طواف نساء است.) وَ سَعْيَانِ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ.[4] " دلیل بالاتر از آنچه گفتیم، آیه شریفه 29 سوره حج است که میفرماید: ﴿وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ﴾[5] .
بطلان حج با تعمد در ترک طوافمحقق خویی(ره) می فرماید: "و من تركه عامداً بطل حجّه أو عمرته، لأنّه لم يأت بالمأمور به و بما وجب عليه و هذا أمر واضح لا يحتاج إلى دليل خاص، بل نفس الجزئية تقتضي البطلان إذا لم يؤت به" [6]
یعنی ما نیازی به دلیل برای بطلان نداریم. مقتضای قاعده این است که اگر جزء واجبی از عمل انجام نشود، عمل به تمامه باطل خواهد شد؛ چون المرکب ینتفی بانتفاء جزئه؛ مگر اینکه دلیلی خاص برای تصحیح عمل اقامه شود. پس قاعده اولی بطلان است. مضاف به این، روایات نیز دال بر همین مطلب هستند.
بررسی روایت علی بن یقطیناما صحیحه علی بن یقطین که در ادامه می آید، راجع به ترک طواف از روی جهل است. در هرصورت چنانکه بیان شد، بطلان حج در اثر ترک عمدی طواف، واضح است.
"مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ جَهِلَ أَنْ يَطُوفَ بِالْبَيْتِ- طَوَافَ الْفَرِيضَةِ قَالَ إِنْ كَانَ عَلَى وَجْهِ جَهَالَةٍ فِي الْحَجِّ أَعَادَ وَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ.[7] "می فرماید: اگر از روی جهل و نادانی طواف نکرد، باید عمل را اعاده و یک شتر در راه خدا قربانی کند. در این روایت تفاتی میان جاهل قاصر و مقصر نبوده و لسان آن اعم است.
محتمل است که این روایت در مورد حج باشد و شامل عمره نشود؛ زیرا در آن عبارت "عَلَى وَجْهِ جَهَالَةٍ فِي الْحَجِّ" آمده. و"فِي الْحَجِّ" عمره را شامل نمیشود.
البته گاهی لفظ حج، هم بر حج و هم بر عمره اطلاق می شود؛ چرا که هر دو اجزاء حج واجبند. پس دو اصطلاح داریم. گاهی حج در مقابل عمره است و گاهی به معنای اعم؛ مثلا اگر به کسی گفته شود: "حج رفتی یا نه؟" یعنی آیا مجموع را که اعم از عمره و حج است، بجا آوردهای یا خیر. به نظر ما نیز ظهور عرفی کلمه حج در مناسک حج و اعم از عمره و خود حج است. اما اگر تشکیک شد و گفتند که شامل نیست، به مقتضای قاعده رجوع میکنیم. بنا بر مقتضای قاعده، جزء واجب به هر دلیلی که انجام نشود موجب بطلان کل است. پس حج نیز باطل خواهد شد. رکنیت طواف هم به همین معناست.
اما چنانکه بعداً خواهیم گفت، ناسی این حکم استثناء شدهاست. صحیحه ای از علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر(ع) نقل شده که فرمود: اگر کسی که طواف را فراموش کرده، باید آن را اعاده کند. اما اگر نمی تواند، باید نائب بگیرد و در این صورت حج او صحيح است.
حد صدق ترک طوافحال به بررسی معنای عدم اتیان طواف می پردازیم. میدانیم که طواف زمان معینی ندارد و وقتش موسع است. نگفته اند که مثلا طواف را هنگام ورود به مکه یا مثلا در روز شنبه یا جمعه یا در فلان ساعت انجام دهید.مکلف ابتدا باید عمره را انجام دهد تا بتواند حج را به جا آورد. حج ایام معینی دارد. از جمله اعمال مهم آن، وقوف در عرفه است که روز معین و مشخصی دارد. وقوف عرفه از ظهر تا غروب روز عرفه است. همچنین یقیناً باید عمره را قبل از حج انجام داد؛ یعنی بین این دو، ترتیب معتبر است. پس اگر طوافِ عمره و اعمال بعد از آن مثل نماز طواف، سعی، تقصیر و احرام حج که بعد از آنها باید به وقوف عرفات رفت، انجام نشود، طواف ترک شده است؛ چون حج متقوم به عرفه است و یکی از اعمال عمده و اصلی حج وقوف در عرفات است. در روایت داریم که: "الحج عرفه".
البته اقوال زیادی به سبب اختلاف روایات در این رابطه وجود دارد. قطعا بعضی از این روایات بخاطر تقیه و بعضی دیگر به دلایل دیگری صادر شدهاند.
فرمایش حضرت امام (ره) و محقق خویی(ره) در این مسالهمرحوم امام می فرماید: اگر مکلف عمره را انجام داده ولی به اصل واجب وقوف در عرفات نرسد، حج او باطل است.[8]
در وقوف عرفات دو امر واجب است؛ یکی اصل واجب -یعنی وقوف از ظهر تا غروب- است و دیگری رکن آن -یعنی حد اقل یک لحظه وقوف در فاصله ظهر تا غروب در عرفات- است. وقوف به این مقدار با توجه به حصول رکن کافیست تا حج باطل نشود. لذا هرچند به جهت مقداری که نبوده، واجبی را ترک کرده است، اما اگر آناما در عرفات و بین ظهر تا غروب باشد کافی بوده و دیگر حج باطل نیست.
مرحوم امام واضح ننموده که منظور از اینکه شخص به اصل واجب در عرفات نرسد چیست؟ آیا مقصود، نرسیدن به ابتدای ظهر روز عرفه است و یا مقصود نرسیدن به رکن وقوف در عرفه است. رکن وقوف با رسیدن به لحظهای قبل از غروب آفتاب حاصل می شود.
اما محقق خویی(ره) واضح و صریح می فرماید: منظور از نرسیدن این است که به رکن نرسد؛ یعنی حتی به آناًمایی قبل از غرب آفتاب نرسد. اما اگر میتواند به همین مقدار برسد، باید طواف و اعمال دیگر عمره -یعنی نماز طواف، سعی صفا و مروه و تقصیر- را انجام دهد تا عمره را به اتمام رسانده و برای حج احرام ببندد.[9] مستحب است که احرام از مسجد الحرام باشد. ولی علی الاحوط از هرجای مکه قدیم که باشد، اشکال ندارد.البته دلیل این اختلاف اقوال، اختلاف و تعارض بین روایات و تساقط آنهاست و البته مقتضای قاعده نیز همین است. لذا باید به قاعده رجوع کنیم؛ چراکه اگر به هر علتی طواف انجام نشود، حج باطل است. پس با توجه به شرطیت ترتیب برای صحت حج، تا طواف انجام نشود، حج تصحیح نمیگردد. بنابراین در هرصورت باید آن را انجام دهد؛ حتی اگر تنها به مقدار رکن، برای وقوف برسد. البته اگر عمداض تاخیر کند، چون واجبی که باید از اول ظهر انجام شود را به تاخیر انداخته، یقینا معصیت نموده، ولی در هرصورت حج باطل نمیشود.
حال اگر به رکن رسید، ولی از روی جهل وقوف از ابتدای ظهر را ترک نمود، معذور است؛ زیرا نمیدانست و از روی کم عقلی یا بیسوادی ترک کردهاست.
دلیلِ وقوفِ آناًما، رکنیت را به همین مطلب معنا کرده و فرموده: وقوف آناًما برای صحت کافیست؛ حتی اگر عمدا از ابتدای وقت عرفات نیامده باشد. لکن در این فرض واجبی ترک میشود.البته باید توجه داشت که معنای رکنیت در نماز با رکن در حج متفاوت بوده و این دو معنا هیچ ربطی به هم ندارند.