< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

97/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت از دو حدث/شرایط طواف/طواف/اعمال عمره تمتع

بسم الله الرحمن الرحيم

سومین شرط طهارت از خبث

الثالث من الأُمور المعتبرة في الطّواف: الطهارة من الخبث، فلا يصح الطّواف مع نجاسة البدن أو اللباس، و النجاسة المعفو عنها في الصلاة كالدم الأقل من الدرهم لا تكون معفواً عنها في الطّواف على الأحوط[1]

تا الآن هر چه خواندیم راجع به طهارت از حدث بود .حالا در یکی دیگر از شرایط بحثمان درباره طهارت از خبث است؛ یعنی کسی که طواف می کند باید بدن و لباسش پاک باشند و الا طوافش باطل است. این مطلب معلوم است.

خون کمتر از درهم در نماز معفوٌعنه است. ولی در طواف حتی این اندازه هم معفو نیست؛ چون در نماز دلیل داریم که این اندازه مستثناست. ولی در طواف دلیلی بر این استثنا نیست. پس طبق قاعده، این مقدار هم مضر است.

ادله مساله

1. یکی از ادله، روایت یونس بن یعقوب است که درباره سند آن نیز بحث خواهیم کرد.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ بُنَانِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ يَرَى فِي ثَوْبِهِ الدَّمَ وَ هُوَ فِي الطَّوَافِ قَالَ يَنْظُرُ الْمَوْضِعَ الَّذِي رَأَى فِيهِ الدَّمَ فَيَعْرِفُهُ ثُمَّ يَخْرُجُ وَ يَغْسِلُهُ ثُمَّ يَعُودُ فَيُتِمُّ طَوَافَهُ.[2]

در این روایت، عبارت "يَرَى فِي ثَوْبِهِ الدَّمَ" اطلاق داشته و شامل کمتر از درهم نیز هست. لذا می‌بینیم که امام(ع) از این مقدار نیز نگذشته است؛ یعنی دلیلی بر استثنا خون در باب طواف وجود ندارد.

دو مطلب دیگر از این روایت استفاده می شود؛ یکی این که نجاست برای طواف مضر است. پس حتی اگر حین طواف متوجه خون شد، ضروری است که آن را تطهیر نموده، سپس بازگردد و طواف را ادامه دهد.

اما مطلب دوم این است که نجاست مجهول مضر به طواف نیست. زیرا در روایت آمده در آن مقداری که نجاست مجهول بوده، طواف صحیح است. امام(ع) نفرمود که طواف باطل است؛ بلکه می‌گوید: تطهیر کرده و طواف را از همان جایی که رها کرد، ادامه دهد.

از این مطلب معلوم می‌شود که طواف با نجاست مجهوله صحیح است و اگر کسی تا آخر طواف متوجه نجاست نشد، طواف او صحیح واقع می‌شود. پس فقط نجاست معلومه مضر به طواف است.

اشکال سندی روایت یونس و جواب آن

اشکال این روایت سند آن، از جهت وجود "محسن بن احمد" است. محقق خویی(ره) می‌فرماید: ایشان شناخته شده نبوده و توثیقی ندارد.[3] لکن ما او را بوسیله اسناد نوادر الحکمه -که تالیف محمد بن احمد بن یحیی القمی است- توثیق کردیم. قبلا در مورد اسناد نوادر الحکمه بارها گفته‌ایم که شیخ صدوق(ره) از استاد خود ابن الولید(ره) نقل می‌کند که ایشان فرمود: همه روات اسناد نوارد الحکمه را قبول دارم، مگر 25 نفر. راویان اسناد این کتاب در حدود 600-700 نفر هستند. پس هرکس که در اسناد این کتاب قرار داشت و جزء آن 25 نفر نبود، صحیح است. شیخ صدوق(ره) نیز می‌فرماید: "کلما صححه استاذي ابن الولید فانا اصححه"؛ یعنی هرچه را که استادم ابن‌الوليد تصحیح نمود، من نیز صحیح می‌دانم. همچنین هرکه را او رد کرد، من هم رد می‌کنم.

ابن‌الولید(ره) شخصی جلیل القدر و عظیم الشان است که شیخ صدوق(ره) شاگرد ایشان بوده و ارادت خاصی به او دارد. شیخ صدوق(ره) به دو نفر بسیار ارادت داشته؛ یکی پدر بزرگوار خود (علی بن بابویه قمی(ره)) و دیگری ابن الولید(ره).

حاصل این‌که طبق آن‌چه که گفتیم، "محسن بن احمد" یکی از رجال نوادر الحکمه بوده و جزء آن 25 نفر هم نیست. فلذا صحیح است و ما اشکال سندی به این روایت را وارد نمی‌دانیم.

شیخ صدوق(ره) تمام اسناد نوادر الحکمه را پذیرفته و بحثی در بی واسطه یا با واسطه بودن روایت ندارد. البته ما در بعضی از این 25 نفری که ابن الولید(ره) استثنا کرده، مناقشه داریم؛ مثلا یکی از کسانی که استثنا شده‌اند، "محمد بن عیسی" است که علت تضعیف او مشخص نیست. این روایت توسط شیخ صدوق(ره) نیز نقل شده‌است.

2. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ فِي ثَوْبِهِ دَمٌ مِمَّا لَا تَجُوزُ الصَّلَاةُ فِي مِثْلِهِ فَطَافَ فِي ثَوْبِهِ فَقَالَ أَجْزَأَهُ الطَّوَافُ ثُمَّ يَنْزِعُهُ وَ يُصَلِّي فِي ثَوْبٍ طَاهِرٍ.[4]

در این روایت آمده که شخص در اثنا طواف متوجه نجاست نشد و بعد از آن و قبل از نماز فهمید که نجاستی در لباسی وجود دارد. امام(ع) فرمود: طوافش صحیح است و باید لباس را در آورده و تعویض نماید. همان‌طور که گفتیم نجاست مجهوله اشکال ندارد.

بحثی درباره مرسله بودن این روایت

اختلاف دیگر ما با سیدناالاستاذ(ره) در مشایخ ثقات است. شیخ طوسی(ره) فرموده: "اگر راوی ای را بشناسیم که فقط از ثقه روایت و ارسال می کند، -حتی اگر روایتش مرسله باشد-، ما به آن روایت عمل می‌کنیم". ایشان نام سه نفر را به عنوان مثال ذکر می‌کند؛ یکی صفوان بن یحیی و دیگری محمد بن ابی عمیر و نفر سوم احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی ‌است. ما با این شهادت شیخ(ره)، مرسلات این بزرگواران را می‌پذیریم. اما سیدنا الأستاذ(ره) این مطلب را قبول ندارد.[5]

نکته دیگر که باید توجه داشت عدم امکان تمسک به قاعده فراغ در محل بحث است؛ چراکه قاعده فراغ در مورد شک بوده و ما به وجود نجاست یقین داریم. همچنین قاعده فراغ تنها در موضوع –مثل شک در صحت و بطلان عملی بعد از فراغ از آن- جاری می‌شود. پس فقط در چنین مواردی است که با قاعده فرا؛ به شک اعتنا نمی‌شود.

نجاساتی که در طواف اشکال ندارند

مسألة ۲۹۷: لا بأس بدم القروح و الجروح فيما يشق الاجتناب عنه، و لا تجب إزالته عن الثوب و البدن في الطّواف، كما لا بأس بالمحمول المتنجس، و كذلك نجاسة ما لا تتم الصلاة فيه.[6]

محقق خویی(ره) در این مساله، سه فرع را بیان می فرماید.

فرع اول درباره خون قروح و جروح بوده و حکم آن در نماز مقداری آسان‌تر از طواف است. محقق خویی(ره) در این مورد قید "ما یشق الاجتناب عنه" را آورده‌است؛ چرا که در این‌جا دلیل خاصی برای مورد نداریم. معنای قید مذکور حرجی شدن اجتناب و دلیل آن، قاعده نفی حرج است.

در آیه شریفه می‌فرماید: ﴿مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ﴾[7] بین شما و ابراهیم رابطه پدر و فرزندی بود و او در حق شما محبت داشت. لذا همه این شریعت اسلامی، سمحه و سهله بوده و سخت گیری‌ای بر شما نشده است. پس شریعت فی نفسه سخت نیست؛ خودتان به دست خودتان آن را سخت نکنید.

فرع دوم "ما لاتتم الصلاة فیه" است. شان لباس این است که ساتر عورت باشد و اگر بزرگی لباس به اندازه‌ایست که می‌تواند ستر عورت کند، حتما باید پاک باشد. پس اگر نجس بود، مبطل نماز می‌شود. اما لباس‌هایی مثل جوراب، عرقچین یا تکه[8] که به این اندازه نیستند و به تنهایی نمی توانند ساتر عورت باشند، در صورت نجاست مبطل نماز نخواهد شد. پس شرط در مبطلیت نماز این است که بزرگی لباس به اندازه‌ای باشد که بتواتد ستر عورتین کند.

فرع سوم، لباس محمول و نجس است. مثل پارچه‌ای که بزرگ باشد و بتواند ستر عورتین کند ولی از آن به صورت لباس استفاده نشده، بلکه تا شده و در جیب قرار گرفته‌است. نجاست چنین پارچه‌ای هم موجب بطلان نماز نمی‌شود. البته این حکم محل خلاف است.

حالا ببنیم احکام آن‌ها در طواف چگونه است. در مورد اول نیز یعنی دم قروح و جروح گفتیم: چون مستلزم مشقت است، مشمول قاعده نفی حرج شده و آن‌ها هم ساقطند.

در مورد "ما لا تتم الصلاة فیه" که مورد دوم بود از باب این‌که چیزی که در این روایات ذکر شده، عنوان "لباس" و "ثوب" است و در آن‌ها آمده که "رایت فی ثوبی نجاستا" یا "رایت فی لباسی نجاستا" و همچنین می‌بینیم که بر مثل عرقچین و تکه، این عناوین صادق نیستند، لذا از حکم آن نیز خارجند.

سومین مورد محمول متنجس بود که بر آن هم ثوب صدق نمی‌کند؛ چون در روایت آمده "رایت فی ثوبی" که مقصود لباسی بوده که بر تن داشته، پس ظاهر از ثوب، ثوب ملبوس است. اما اگر لباسی تا شده و در جیب قرار گرفته، مشمول روایت نمی‌شود.


[8] پیش از کِش، به جای آن استفاده می‌شد و بعد ها کِش جای گزین آن شد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo