درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
97/10/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: احکام سعی/سعی/اعمال عمره تمتع/کتاب الحج؛
احكام سعيترک سعی از روی علم و عمد یا جهلتقدّم أن السعي من أركان الحج، فلو تركه عمداً عالماً بالحكم أو جاهلًا به أو بالموضوع إلى زمان لا يمكنه التدارك قبل الوقوف بعرفات بطل حجّه و لزمته الإعادة من قابل، و الأظهر أنه يبطل إحرامه أيضاً، و إن كان الأحوط الأولى العدول إلى الافراد و إتمامه بقصد الأعم منه و من العمرة المفردة[1] .
بیان شد که سعی همچون طواف یکی از ارکان حج است. لذا ترک آن -با علم و یا عمد و یا جهل- همان احکام ترک طواف را دارد. پس اگر شخص در عمره باشد، تا روز عرغه برای انجام اعمال مهلت دارد. لذا ترک سعی با علم و عمد و یا جهل، با شروع اعمال حج و اتمام وقت عمره، موجب بطلان عمره وحج خواهد شد. در این صورت مکلف باید حج و عمره را در سال آتی اعاده نماید. همچنین زمان سعی در حج تا آخر ذی الحجه است. لذا ترک آن با عمد و علم یا جهل تا آن زمان، همان احکام ترک در عمره را دارد؛ یعنی موجب بطلان حج و لزوم اتیان مجدد در سال بعد میشود.
و بالجملة: لو ترك السعي عمداً و لو جاهلًا، فان لم يمكن تداركه بطل حجّه أو عمرته المتمتع بها أو المفردة.[2]
همه این احکامی در مورد طواف بیان شد، بر سعی نیز صادقند. ترک عمدی و عالمانه سعی موجب بطلان حج است. این مسئله نیاز به استدلال ندارد؛ زیرا حداقل مقتضای جزئیت برای یک عمل، بطلان عمل در صورت ترک عالمانه و عامدانه جزء است. اگر این عمل، باطل نباشد، جزئیتِ جزء، بیمعنا خواهد بود. این نکته را نیز اضافه کنیم که بنابر اطلاق ادله، جهل نیز حال علم را دارد و احکام تارک عامد برای تارک جاهل نیز ثابت هستند.
لکن در فرض مسئله، ترک نسیانی سبب بطلان عمل مرکب نیست. چراکه در محل بحث تدارک جزء منسی، برگردن ناسی واجب است. لکن ترک عامدانه، امکان تدارک وجود نداشته و عمره و حج باطل خواهند شد.
نحوه خروج از احرام در صورت بطلان عمره و حجمحقق خویی(ره) این سوال را مطرح کرده که اگر خروج از احرام با انجام عمره یا حج صحیح است، چگونه در فرض بطلان عمره و حج مُحل میشود؟
در جواب این سوال دو قول وجود دارد. قائل قول اول میگوید: باید عمره و حج خود را به عمره مفرده تبدیل کرده و با آن از احرام خارج شود. عمره مفرده، زمان معین و شرط خاصی ندارد. لذا انجام آن در هر زمانی ممکن است.
قول دوم، پاسخ خود محقق خویی(ره) است. ایشان میفرماید: معنای احرام بستن برای عمره تمتع این است که در زمان احرام برای انجام آن توانایی داشته است. اما اگر نتوانست عمره تمتع را انجام دهد، عمره او خود به خود باطل شده و چون احرام هم جزئی از آن است، با بطلان کل، جزء نیز باطل خواهد شد.[3]
در پاسخ ایشان احرام، حال تکبیرة الاحرام مصلی را دارد. اگر حین نماز مانعی عارض و موجب بطلان نماز شود؛ تکبیرة الاحرام نماز نیز باطل خواهد شد.
هرچند نظر محقق خویی(ره) ظاهراً خوب است، لکن قول مشهور، موافق آن نیست. لهذا بنا بر احتیاط باید مُحرم برای خروج از احرام، نیت خود را به عمره مفرده تغییر دهد و آن را تمام نماید.
سیدناالاستاد(ره) در ادامه میفرماید: و إن كان الأحوط الأولى العدول إلى الإفراد و إتمامه بقصد الأعم منه و من العمرة المفردة[4] .
منظور از "منه" در اینجا عمره تمتع است. محقق خویی(ره) میفرماید: باید عمره را به قصد اعم انجام دهد تا شامل عمره مفرده نیز باشد.
پس منظور از افراد، عمره مفرده است و نه حج افراد؛ چراکه اگر عمره تمتع نباشد، حجی هم نمیتواند انجام دهد. فرض نیز این است که ترک سعی در عمره تمتع واقع شدهاست؛ بنابراین در آن سال حج امکانپذیر نخواهد بود. یعنی با بطلان عمره تمتع، امکان حج تمتع نیز از بین میرود. در این حال حج إفراد هم امکان ندارد؛ چون حج باید در عام قادم باشد.
اما انجام عمره مفرده، فقط برای خروج از احرام است. لذا محقق خویی(ره) به انجام عمره مفرده تصریح نمودهاست.
محقق خویی در مانحن فیه استصحاب بقاء احرام در شبهه حکمیه را هم جاری نمیکند؛ زیرا اولا؛ ایشان در اینجا قطع به بطلان دارد و با قطع جایی برای استصحاب باقی نمیماند. ثانیا؛ ایشان اساساً استصحاب را در شبهات حکمیه جاری نمیداند.
ترک سعی به سبب فراموشیمسألة ۳۴۱: لو ترك السعي نسياناً أتى به حيث ما ذكره، و إن كان تذكّره بعد فراغه من أعمال الحج، فان لم يتمكن منه مباشرة أو كان فيه حرج و مشقّة لزمته الاستنابة و يصحّ حجّه في كلتا الصورتين.[5]
بخلاف صورت ترک عالمانه، فراموشی سعی در عمره تمتع تا زمان خروج از احرام به وسیله تقصیر، سبب بطلان عمره و حج نیست. لکن در این فرض انجام سعی در ذمه مکلف باقی میماند تا هنگام تذکر آن را قضا کند. حتی در صورتی که آن شخص از مکه رفته و به شهر خود بازگشته، باید به مکه آمده و سعی را انجام دهد. اما اگر قادر به رجوع به مکه نباشد، وظیفه او استنابه است.
ادله حکم مسالهمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ النَّخَعِيِّ أَبِي الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ (روایت صحیحه است.) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ نَسِيَ السَّعْيَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ، قَالَ يُعِيدُ السَّعْيَ قُلْتُ فَإِنَّهُ خَرَجَ (رفت.) قَالَ يَرْجِعُ فَيُعِيدُ السَّعْيَ إِنَّ هَذَا لَيْسَ كَرَمْيِ الْجِمَارِ إِنَّ الرَّمْيَ سُنَّةٌ وَ السَّعْيَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَرِيضَةٌ الْحَدِيثَ[6] (حضرت(ع) فرمود: سعی با رمی جمره تفاوت دارد. رمی جمره، سنت است و در صورت عدم تمکن، ترک آن اشکال ندارد. اما سعی، فریضه است و حتما باید انجام شود. حتی اگر حاجی به وطن خود رفته، باید بازگشته و آن را قضا نماید.)
روایت دیگر، صحیحه محمد بن مسلم است. مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْعَلَاءِ (علاء بن رزین) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ أَنْ يَطُوفَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ قَالَ يُطَافُ عَنْهُ.[7] (حضرت(ع) فرمودند: نائبی از طرف او طواف کند.)
در صحیحه معاویة بن عمار نیز آمد که خود شخص باید طواف کند. اما صحیحه محمد بن مسلم قائل به استنابه بود. این اختلاف مفاد در روایات، سبب شد تا محقق خویی(ره) چند صفحهای در مورد مدلول آنها بحث کند.[8]
اما ریشه اختلاف در علت وجه جمع است. مکلف، در صورت تمکن و حرجی نبودن، خود باید سعی را انجام دهد؛ اما در فرض مشقت و عدم تمکن نسبت به رجوع به مکه، استنابه لازم میشود. این مطلب مسلم است. محقق خویی(ره) و سایر اصحاب نیز در فتاوای خود به همین صورت میان روایات جمع کردهاند.
البته این وجه جمع نه در صحیحه محمد بن مسلم آمده و نه در صحیحه معاویة بن عمار. لذا اصل مشکل، -چنانکه گفتیم- بیانِ علت این وجه جمع است.
وجه جمع بین دو روایت از نظر مرحوم نراقیمرحوم نراقی در کتاب مستند الشیعه میفرماید: مقتضای قاعده در جمع بین دو روایت، تخییر است. زیرا عمل به روش واجب نبوده و تنها باید به یک طریق عمل شود.[9] پس واجب یکی است و به دو کیفیت آمده که در این صورت مقتضای قاعده، تخییر است.
درنتیجه جمع میان دو روایت دلیلی نداشته و مکلف میان دو روش مخیر است.
نظر محقق خویی(ره) در وجه جمع و رد آنمحقق خویی(ره) در صدد اثبات قول مشهور در تفصیل بین قادر و عاجز است. لکن در توجیه آن دچار مشکل شده و صور و شرحهای مختلفی بیان نموده که به نظر ما ضرورتی در بیان آنها نیست.
در محل بحث دو دستور آمده که قطع داریم که تنها یکی واجب بوده و یک سعی در ذمه مکلف است. ولی چون این امر به دو شکل گفته شده، مورد، محل تخییر است.
لکن چون این احتمال هم وجود دارد که سعی بر خود شخص قادر واجب باشد و در فرض مشقت نوبت به نائب برسد، بحث از دوران بین تعیین و تخییر پیش میآید. در این حال محقق خویی(ره) طبق مبنای اصولی خود، باید قائل به تخییر شود.
دوران بین تعیین و تخییر یعنی اینکه شخص یا مخیر است و یا معیناً باید یکی را انجام دهد. در این بحث، قول مشهور، اصالة التعيين است. ولی محقق خویی(ره) میفرماید: قیدِ اختصاص به تعیین، قیدی و تکلیفی زائد است که در مورد آن اصالة البرائة جاری میکنیم. نتیجه اجرای اصل نیز، اثبات تخییر است. لذا محقق خویی(ره) با تمسک به این مبنای اصولیِ خود نمیتواند قائل به لزوم رجوع به مکه در فرض تمکن شود.
مختار ما در جمع بین دو روایتما راه میانبری پیدا کردیم. میگوییم: ظاهر قضای سعی، معنای اصطلاحی قضا را ندارد. در قضای اصطلاحی وجوب عمل با فوتِ وقت، ساقط شده و امر به قضا تکلیف جدیدی به گردن مکلف میگذارد. لکن محل بحث چنین نیست. در ما نحن فیه، وقتِ سعی نسبت به ناسی، تعمیم پیدا کرده و سعیِ بعد از تقصیر همان واجب اولی محسوب میشود؛ که به خاطر نیسان، محدوده زمانی آن -که بعد از نماز طواف و قبل از تقصیر بود-، توسعه پیدا کرده و میتوان آن را بعد از همه اعمال و در زمان تذکر انجام داد.
از سوی دیگر امر به اعمال حج، ظهور در مباشرت دارد؛ یعنی شخص در حج باید هر عملی را خودش انجام دهد. لذا مخیر نیست که یا خودش انجام دهد یا نائب بگیرد.
درنتیجه این سعی، همان سعی واجب حین عمره است که وقت آن به خاطر نسیان، تا زمان تذکر تعمیم و توسعه یافته است.
حضرت(ع) میفرماید: "السعی فریضة". این سعی چون فریضه است، ساقط نمیشود. به عبارت دیگر انجام سعی همچون قضای اصطلاحی نیست که امر به عمل با فوت وقت ساقط شده و امر دیگری موجب لزوم قضا شود. این همان سعیی است که در عمره یا حج واجب بود. اما اگر سعی با امر جدیدی مثل قضا واجب شود، دیگر نه فریضه خواهد بود و نه سنت.
بنابراین ما در تایید جمع مذکور بین صحیحتین میگوییم: چون انجام سعی -حتی در زمان اصلی- به گردن خود مکلف و در فرض عدم تمکن به عهده نائب است؛ در صورت تذکر بعد از نسیان و خروج از مکه نیز، امر ظهور در مباشرت دارد. اما اگر مکلف قادر بر رجوع نبود، نوبت به استنابه میرسد.
همین مطلب در قضای اجزاء فراموش شده نماز نیز صادق است؛ یعنی اگر کسی یک سجده یا تشهد را فراموش کرد، باید بعد از نماز، ابتدا، سجده یا تشهد را قضا کرده و بعد سجده سهو بهجا آورد. در این مثال نیز قضای به معنای قضای اصطلاحی نیست. این همان سجده یا تشهد واجب نماز است که وقتش تا بعد از نماز توسعه یافتهاست. لذا همه شرایط نماز را دارد و باید فوری انجام شود.
نتیجه این مقدمه، ظهور کل اعمال حج در اتیان بالمباشره است. لذا بر مکلف قادر لازم است که خود مباشرتاً اعمال را انجام دهد. اما اگر قدرت بر مباشرت وجود نداشت، نوبت به استنابه میرسد. حتی اگر امر به اجزاء عمره و حج، امری ارشادی باشد، این امر ظهور در مباشرت دارد.
بنابر آنچه گفتیم: باید اطلاق روایت محمد بن مسلم که فقط شامل فرض استنابه است را بر مقید حمل کرده و بگوییم: چون سعی اوّلی در فرض قدرت، مقید به مباشرت است، اطلاق این روایت نیز مقید به تمکن بوده و تنها در صورت عدم توانایی، استنابه جایز میشود.
تا اینجا سه صورت ترک سعی بیان شد؛ سعی یا عالما و عامدا ترک شده که موجب بطلان حج است؛ یا جاهلا انجام نشده که بازهم حج را باطل میکند و یا ترک آن مستند به نسیان است. در فرض اخیر گفتیم: اگر نسبت به آن تمکن دارد، باید خودش آن را تدارک نماید و اگر قادر نیست، باید نائب بگیرد.
عدم تمکن مکلف از سعیمسألة ۳۴۲: من لم يتمكن من السعي بنفسه و لو بحمله على متن إنسان أو حيوان و نحو ذلك استناب غيره فيسعى عنه و يصح حجّه[10] .
مطلب دیگر این است که مکلف اراده انجام سعی نماید و لکن قبل از انجام آن ناگهان دچار عذری -مثلا شکستگی پا- شود و نتواند سعی بین صفا و مروه را خودش انجام دهد.
روایات دال بر این فرع دو دسته هستند. دسته اول عبارت "یطاف به" را آورده اند و دسته دوم "یطاف عنه". همان مطالب فرع قبل در اینجا نیز جاری میشوند؛ یعنی در مرحله اول اگر خودِ شخص قادر بر طواف باشد، این واجب بر عهده خود اوست. اما اگر قدرت بر طواف ندارد، باید او را بر تختهای -مثل برانکارد- و یا حتی شانه دیگری گذاشته و طواف یا سعی دهند. در مرحله سوم، اگر دو مرحله گذشته، به هیچ نحو امکان پذیر نبود، نوبت به استنابه میرسد. همان ادله طواف در اینجا هم دلالت دارند.
روایاتِ تفصیل بیان شده، در ابواب طواف باب چهل و هفتم با عنوان "بَابُ أَنَّ الْمَرِيضَ يُطَافُ بِهِ مَعَ عَجْزِهِ.... وَ كَذَا الْمُغْمَى عَلَيْهِ..."[11] وارد شدهاند.
به عبارت دیگر حکم از بحث طواف به سعی نیز تعدی میکند. محقق خویی(ره) هم به همین نکته اشاره نمودهاست.[12] علت این است که بر سعی صفا و مروه هم طواف، اطلاق میشود. آیه شریفه میفرماید: ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ﴾.[13] بنابراین روایاتی که در آنها هر سه مرحله ذکر شده، هم در مورد طواف صادقند و هم در مورد سعی.