< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

90/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تقسیمات مختلف استصحاب / استصحاب
  در ابتدای بحث استصحاب، لازم است فهرستی از مباحث آینده که أعلام و مقدم بر آنها شیخ انصاری(ره)، آنها را به صورت تقسیمات استصحاب بیان کرده اند، ذکر کنیم. البته این اقسام مورد اختلاف هستند و اقوال مختلفه از همین تقسیمات شروع می شود.
 تقسیم استصحاب به اعتبار مستصحب:
 مستصحب، گاهی موضوع خارجی است. مثل استصحاب حیات زید که بر آن اثر شرعی مترتب است. یعنی اگر حیات زید اثبات شد، آثاری مثل تقسیم اموال و حلّیت تزوّج زوجاتش بعد از عدّهﻯ وفات که مربوط به موت زید هستند، مترتب نمی شوند. گاهی هم مستصحب، حکم شرعی است که خودش هم انواعی دارد. یک مرتبه حکم وضعی است، مثل استصحاب طهارت یا نجاست که دو حکم وضعی هستند و در صورت شک در نجاست یا طهارتِ یک شیء، جاری می شوند. یک مرتبه هم این حکم مورد استصحاب، حکم تکلیفی است، مثل استصحاب وجوب تمام بودنِ نماز، درجایی که مسافتی را طی می کنیم و نمی دانیم نمازمان شکسته شده یا نه. یا مثل استصحاب وجوب قصر، در زمانی که از سفر بر گشته ایم و نمی دانیم به حدّ ترخص رسیده ایم یا نه. همچنین مثل استصحاب حرمت در جایی که عنب تبدیل به زبیب می شود و شک می کنیم که عصیر زبیب هم مثل عصیر عنب، هنگام غلیان، حرام می شود یا نه؟ در اینجا مستصحب، حکم تکلیفی حرمت است.
 قسم دوم استصحاب که مستصحب ما یک حکم شرعی است، با هر دو قسمش (چه حکم شرعی وضعی چه حکم شرعی تکلیفی)، به دو قسم دیگر تبدیل می شود: گاهی اوقات یک حکم شخصی خاص را استصحاب می کنیم و گاهی اوقات یک حکم کلی را استصحاب می کنیم (که البته فاضل نراقی و محقق خوئی، استصحاب را در شبهات حکمیهﻯ کلیه جاری نمی دانند). شبههﻯ حکمیهﻯ کلیه مثل نجاست الماءُ المُتَمِّم کُرّاً یا مثل نجاست مَاءُ المُتَغَیِّر إذا زالَ تَغَیُّرُه عَن قِبَلِ نَفسِه، یا مثل استصحاب حرمت تعلیقی در عصیر عنبی زمانی که تبدیل به زبیب می شود، که یک شبههﻯ حکمیهﻯ کلیه است. یا مثل استصحاب بقاء وجوب نماز جمعه از زمان حضور (در فرض زمان حضور پیامبر (ص) و حضرت امیر (ع)، که حضور با تسلّط بوده و تقیّه ای هم وجود نداشته و نماز جمعه یقیناً واجب تعیینی بوده است)، نسبت به زمان غیبت، البته بر فرض اینکه شک بکنیم. وگرنه وقتی اخبار و ادلهﻯ اجتهادی داریم، باید به آن ادلهﻯ اجتهادی رجوع کنیم. همچنین مثل موارد استصحاب عدم نسخ در هنگامی که شک می کنیم حکمی که در شریعت بوده، نسخ شده است یانه. در اینجا هم چون شک در نسخ داریم و نسخ هم متعلّق به حکم کلی الهی می شود، حکم مستصحب، یک حکم کلی است. این دو قسم، هم در حکم شرعی وضعی جاری هستند، هم در حکم شرعی تکلیفی.
 تقسیم استصحاب به اعتبار منشأ یقین یا منشأ شک:
 گاهی منشأ یقین سابق ما به یک حکم شرعی، دلیل عقلی است که در این صورت شیخ انصاری(ره) فرموده اند استصحاب جاری نمی باشد. گاهی نیز منشأ یقین، غیر دلیل عقلی است که ایشان استصحاب را در این صورت جاری می دانند. این صورت خود دو قسم دارد. گاهی ممکن است منشأ یقین، دلیل نقلی باشد، گاهی هم ممکن است منشأ یقین ما، علم خارجی به موضوعات باشد. مثل علم شخصی خودمان به حیات زید که مثلاً از طریق رؤیت زید حاصل شده است.
 تفصیل دیگری نیز در استصحاب به واسطهﻯ منشأ شک، به وجود می آید و آن اینکه علت و منشأ شک در بقاء متیقن سابق، یک مرتبه شک در مقتضی است و مرتبهﻯ دیگر شک در رافع است (این تفصیل بین شک در مقتضی و رافع، غیر از قاعدهﻯ مقتضی مانع است که قبلاً بیان کردیم). توضیح اینکه گاهی اوقات شک ما در بقاء شیء سابق، از باب شک درمقدار استعداد بقاء آن است مثل اینکه هر حیوانی یک مقدار متفاوتی نسبت به حیوان دیگر عمر می کند و اگر رافعی هم نباشد، عمر این حیوان، از آن چند سال بیشتر نمی شود. پس اگر شک کنیم در بقاء آن حیوان، این شک ما به خاطر شک در مقتضی و استعداد آن حیوان است. یعنی شک در عمر آن است. اما گاهی اوقات علم به مقتضی داریم و می دانیم که مثلاً استعدادش صد سال بوده ولی احتمال زوال آن را می دهیم از بابت احتمال رافع و قاطعی که آن را از بین برده باشد.
 در اینجا مرحوم شیخ(ره) تفصیل داده است و محقق نائینی(ره) هم در این تفصیل از شیخ تبعیّت کرده است. آن تفصیل این است که استصحاب در شک در مقتضی جاری نیست و فقط در شگ در رافع جاری می باشد. یکی از بهترین مثالهای این تفصیل در شرعیات، عبارت است از اینکه اگر عقد نکاح، دائم باشد، استعداد بقاء برای همیشه را دارد مگر اینکه موت یا طلاق یا ایلاء یا ... آن را منقطع کند. پس اگر در بقاء آن شک کردیم، شک ما به خاطر شک در رافع است. اما در عقد موقت که زمان دارد و ما نمی دانیم زمان آن چقدر بوده است و از این بابت شک در بقاءش پیدا می کنیم، از آنجا که شک ما از بابت استعداد عمر این عقد موقت است، لذا از مصادیق شک در مقتضی می باشد.
 تقسیم استصحاب به اعتبار ذات مستصحب:
 گاهی اوقات ذات مستصحب، کلی است. مثل کلی انسان، لذا در تنبیهات، از استصحاب کلی بحث می شود. گاهی هم ذات مستصحب، شخصی است مثل زید.
 تقسیم دیگر اینکه گاهی اوقات مستصحب ما حالی است، گاهی هم مستصحب، استقبالی است. یعنی مشکوک، استقبالی است که به آن استصحاب استقبالی گفته می شود و مثال صحیح شرعی آن هم عبارت است از جایی که شک می کنیم عذر شرعی ما که منشأ تبدیل وضو به تیمم است، مستوعب تمام وقت است یا نه؟ یعنی نمی دانیم این عذر تا آخر وقت می ماند که همین الان تیمم صحیح باشد، یا تا آخر وقت نمی ماند که لازم است صبر کنیم تا عذر برطرف شود.
 در این صورت طبق نظر محقق خوئی(ره) که استصحاب استقبالی را جاری می داند (خلافاً للمشهور که قائل به عدم جریان هستند) می توانیم استصحاب بقاء عذر تا آخر وقت را جاری کنیم.
 تقسیم دیگر استصحاب به اعتبار ذات مستصحب، این است که گاهی ذات مستصحب تنجیزی است مثل استصحاب طهارت و نجاست بالفعل، و گاهی هم ذات مستصحب، تعلیقی است مثل همان استصحاب حرمت علی تقدیر الغلیان. یعنی زمانی که انگور بود، اگر عصیرش غلیان می کرد، نجس می شد ( یا حداقل حرام می شد )، الان که عنب، زبیب شده، ولو اینکه غلیان نکرده و حتی عصیر هم نشده ( چون اگر غلیان می کرد یا عصیر می شد که تبدیل به زبیب نمی شد)، همان حرمت علی تقدیر الغلیان که یک حرمت تعلیقی است را استصحاب می کنیم. چون در سابق، حرمت بالفعل و منجزی نداشتیم بلکه حرمت، در گرو غلیان بود و غلیانی هم در خارج پیدا نشده است.
 برخی از علماء مثل مرحوم امام(ره) در بعضی از صور، استصحاب تعلیقی را جاری دانسته اند ولی برخی دیگر مثل محقق خوئی(ره) و مرحوم نائینی(ره)، مطلقاَ استصحاب تعلیقی را جاری نمی دانند. نظر ما نیز متمایل به نظر حضرت امام(ره) است که می فرمایند استصحاب تعلیقی در بعضی از صور قابل جریان است.
 تقسیم دیگری که منشأ بحث شده است، این است که گاهی مستصحب ما یک حکم شرعی یا موضوع خارجی است، اما گاهی از اوقات، یک امر اعتقادی است، در اینجا هم اختلاف شده و برخی معتقدند که استصحاب در اعتقادیات جاری نیست.
 تقسیم دیگر به حسب ذات مستصحب، این است که گاهی از اوقات مستصحب ما یک حکم اصولی است، یعنی یک حکم فرعی مثل طهارت و نجاست و وجوب و حرمت نیست، بلکه یک حکم اصولی مثل حجّیت است که عند الشک در بقاء حجیّت، استصحاب حجیّت جاری می شود که از احکام اصول فقه است.
 تقسیم دیگر اینکه گاهی مستحب ما، قارّ است و گاهی اوقات هم تدریجی است. مستصحب تدریجی آن چیزی است که لا تَجتَمِعُ أجزائُه فِی الوُجود. یعنی وقتی وجود پیدا می کند، فقط یک جزءش موجود است و لحظهﻯ بعد جزء دیگرش و لحظهﻯ بعد جزء دیگر آن. مثل نهار که از اول طلوع فجر تا شب، همهﻯ لحظات و ساعات، اجزاء آن هستند. همچنین لیل که از حین استتار قرص (غروب آفتاب) تا طلوع فجر ادامه دارد و امکان ندارد همهﻯ لحظات آن و آنات با همدیگر موجود شوند بلکه در هر لحظه، فقط یک جزء آن موجود است. اما مستصحب قارّ، شیئی است که تَجتَمِعُ أجزَائُه فِی الوجُود. مثل بدن انسان که همهﻯ اجزائش در هر لحظه ای در خارج موجود هستند. در این تقسیم، بعضی استصحاب تدریجی را جایز نمی دانند. مثال استصحاب تدریجی در شرعیات، استصحاب وجوب روزه است. زمانی که شک می کنیم نهار تمام شده یا نه، یعنی وجوب روزه ادامه دارد یا اینکه أکل جایز است؟ منشأ این شک، بقاء نهار است که یک موجود تدریجی می باشد. مشهور گفته اند استصحاب تدریجی جاری است. البته استصحاب تدریجی، هم شامل زمان می شود مثل لیل و نهار، هم شامل زمانیات، یعنی چیزهایی که در زمان وجود دارند و اجزائشان در وجود مجتمع نمی شوند، مثل تکلّم کردن و قرائت کردن که همهﻯ اجزائشان در آنِ واحد موجود نیستند. همچنین همانند اکثر افعال انسان مثل طواف و سعی و... که همگی تدریجی الحصول هستند.
 والسلام

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo