< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

90/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: منشأ تفصیل بین فرع سوم و ششم در نجاست مجهوله / حجیت استصحاب / استصحاب
 
 مقدمه:
 در ادامهﻯ بحث از صحیحهﻯ دوم زراره، در فقرهﻯ سادسه که می فرماید «قُلتُ: إن رَأیتُه فِی ثَوبِی وَ أنَا فِی الصَّلاه؟ قَالَ (عَلَیهِ السَّلام): تَنقُضُ الصَّلاه، وَ تُعِیدُ إذَا شَکَکتَ فِی مَوضِعٍ مِنه ثُمَّ رَأیتَه» درابتدای این فقره، امام(ع) می فرمایند «اگر در ابتدای نماز شک کردی نجاستی اصابت کرده و بعد در اثناء نماز، همان نجاست را دیدی و متوجه شدی که شکّت به جا بوده و این مقدار از نماز را با نجاست خوانده ای، نمازت باطل است». همچنین در صورت دوم این فقره امام(ع) می فرمایند «وَ إن لَم تَشُکّ ثُمَّ رَأیتَه رَطباً قَطَعتَ الصَّلاه، وَ غَسَلتَه، ثُمَّ بَنَیتَ عَلَی الصَّلاه، لِأنَّکَ لا تَدرِی لَعَلَّه شَیءٌ اُوقِعَ عَلَیکَ، فَلَیسَ یَنبَغِی أن تَنقُضَ الیَقِینَ بِالشَّکِّ». یعنی اگر در ابتدا شکی نبود لکن در اثناء نماز نگاه کردی و نجاستِ رطبی را دیدی (این رطبیت هم به احتمال قوی علامت این است که نجاست، تازه به لباس رسیده است)، باید نماز را قطع کنی (منظور از قطع کردن، پشت به قبله کردن و رفتن نیست بلکه بدین معنی است که نماز را ادامه نمی دهی ولی حالت نماز را باید حفظ کنی) و نجاست را بشوری و به نمازت ادامه دهی. چون شک داری که آیا این نجاست از سابق بوده (که اگر اینطور باشد، نماز باطل است) یا الان رسیده است (که در این صورت نماز صحیح است) «لِأنَّکَ لا تَدرِی لَعَلَّه شَیءٌ اُوقِعَ عَلَیکَ، فَلَیسَ یَنبَغِی أن تَنقُضَ الیَقِینَ بِالشَّکِّ». پس چون احتمال می دهی نجاست الان رسیده است، نباید نقض یقین به شک کنی. لذا قدر متیقن، که اصابت فعلی نجاست است را می گیریم و نسبت به وجود آن از سابق، استصحاب عدم اصابت نجاست جاری می کنیم. قبلاً گفتیم علاوه بر فقرهﻯ ششم، در فقرهﻯ سوم هم، امام (ع) استصحاب را تطبیق کرده اند، البته در آنجا قاعدهﻯ إجزاء برای امام (ع) مفروغٌ عنه بود و به ضمیمهﻯ آن، به استصحاب استناد کردند.
 إن قلت: منشأ تفصیل در نجاست مجهوله چیست؟
 حکم جایی که نجاست را در اثناء نماز می بیند (فرع ششم) با جایی که نجاست را بعد از نماز می بیند (فرع سوم) متفاوت است. در صورت دوم، نماز صحیح است ولی در صورت اول، اگر همان نجاست سابقه باشد، نماز باطل است ولی اگر احتمال می دهد که نجاست سابقه نیست بلکه الان به لباس رسیده است، نماز صحیح است؛ به دلیل استصحاب.
 شبهه ای که در اینجا وجود دارد و مرحوم شیخ(ره) هم متعرّض آن شده اند، این است که چطور در آن صورتی که نجاست تا آخر نماز همراه لباس بود و نجاست را بعد از نماز می بیند و یقین دارد که این نجاست در حین نماز از اول تا آخر بوده است (فرع سوم)، قائل به صحت نماز شدیم اما در عین همین مسأله که نجاست از سابق بوده، اگر در اثناء نماز نجاست را ببیند، قائل به بطلان نماز می شویم؟ این دو صورت چه تفاوتی با هم دارند؟
 توجیه ما برای صحت نماز در فرع سوم، استصحاب به ضمیمهﻯ إجزاء بود و گفتیم به وسیلهﻯ استصحاب، دخول در نماز جایز است و در حین نماز هم استصحاب را ادامه می دهد تا نماز تمام شود، چون یقینی برایش حاصل نشده تا استصحاب نقض شود. پس کل نمازش را با تکیه بر استصحاب خوانده است و از طرفی هم قاعدهﻯ إجزاء را ضمیمه کردیم و گفتیم طهارتی که در نماز شرط است، اعم از طهارت ظاهریه و واقعیه است و أحدهما کافی است. پس طهارت ظاهریهﻯ او مجزی است. همین استدلال عیناً باید در ما نحن فیه که نجاست را در اثناء نماز دیده است، بیاید. چون تا زمانی که نجاست را ندیده بود، مستصحب الطهاره بود، وقتی هم که نجاست را می بیند، لباس را نزع می کند یا می شوید. پس در اینجا هم مثل فرع سوم، باید بگوئیم استصحاب طهارت کافی است و موجب إجزاء می شود. چه تفاوتی بین این دو فرع وجود دارد که در روایت هم تصریح به آن شده و اصحاب هم طبق این صحیحه، در نجاست مجهوله تفصیل می دهند بین جایی که نجاست را بعد از نماز می بیند یا اینکه در اثناء نماز می بیند و احتمال می دهد همین الان به لباس رسیده است، که در این دو صورت نماز صحیح است و بین جایی که در اثناء نماز نجاست را می بیند و می فهمد نجاست سابقه است، که در این صورت نماز باطل است.
 دو احتمال در بیان منشأ تفصیل:
 توجیهی که در جواب این اشکال، در برخی کتب آمده، این است که شاید نفسِ «وِجدَانُ النِّجَاسَه فِی أثنَاءِ الصَّلاه»، از قواطع و موانع باشد. اما از آنجا که در صورت دوم فرع ششم (لَعَلَّه شَیءٌ اُوقِعَ عَلَیکَ) باز هم نجاست را در اثناء نماز می بیند لکن امام (ع) حکم به صحت کرده اند، لازم است بین نجاست سابقه و نجاست فعلیه تفصیل دهیم و مانعیت را اینطور تصویر کنیم: «وِجدَانُ النِّجَاسَه السَّابِقَه فِی أثنَاءِ الصَّلاه».
 البته به نظر ما، این احتمال کمی مشکل است، چون از زمانی که نجاست را می بینیم تا وقتی آن را آب می کشیم، مقداری از أکوان صلاتیه، حین نجاست واقع می شوند، ولو اینکه چیزی نمی خوانیم.
 علاوه بر احتمال اول، احتمال دیگری هم به ذهن ما می رسد و آن اینکه، ولو طهارت را اعم از طهارت ظاهریه و واقعیه می دانیم، لکن احتمال می دهیم چون نماز یک واجب ارتباطی است نمی توان بین اجزاء نماز تفکیک کرد و بعضی از اجزاء نماز را با طهارت واقعیه خواند و بعضی دیگر را با طهارت ظاهریه (مثل ما نحن فیه که وقتی در اثناء نماز، نجاست را می بینیم، طهارت ظاهریه و استصحاب، تمام می شود و بقیهﻯ نماز را با طهارت واقعیه می خوانیم)، بلکه باید کل نماز را یا با طهارت ظاهریه خواند یا با طهارت واقعیه. هر چند که طبق قاعده، تفکیک بین اجزاء نماز موجب بطلان نمی شود و ارتباطیت نماز هم خللی به آن وارد نمی کند، ولی به دلیل اینکه در روایت، امام(ع) این نماز را باطل دانسته است، احتمال می دهیم اجزاء نماز، حالت وُحدانی دارند و تفکیک بین آنها، منشأ بطلان نماز می باشد. یعنی همهﻯ اجزا یا باید با طهارت ظاهریه باشند یا با طهارت واقعیه. مثل کسی که از اول تا آخر نماز، با یقین به طهارت واقعیه، نماز می خواند و کشف خلافی هم نمی شود یا مثل کسی که از اول تا آخر نماز، مستصحب الطهاره بوده و نجاست را بعد از نماز می بیند.
 کسی این اشکال را مطرح نکند که در صورت دوم این فرع هم (لَعَلَّه شَیءٌ اُوقِعَ عَلَیکَ) امام(ع) در اثناء نماز، استصحاب را جاری کرده اند که مستلزم تفکیک بین اجزاء نماز است. چراکه جریان استصحاب در این فرع، فقط برای اثبات این است که نجاست، الان رسیده است و نجاست سابقه نیست و به معنای این نیست که از همان ابتدا، نماز را به استناد استصحاب خوانده باشیم بلکه می خواهیم استصحاب را در وسط نماز جاری کنیم. به چنین استصحابی، طهارت ظاهریه گفته نمی شود. برخلاف صورت اول که به دلیل شک اولیه، از ابتدا نماز را با استصحاب شروع می کنیم و تا اثناء نماز ادامه می دهیم و از آنجا به بعد هم که متوجه نجاست سابقه می شویم، استصحاب قطع می شود. چون نقض یقین به یقین است و پس از نزع نجاست، می خواهیم نماز را با طهارت واقعیه ادامه دهیم. پس دلیل این حکم امام(ع) در این روایت، ممکن است این احتمال ثبوتی باشد که تنها دلیلش هم همین روایت است.
 تفصیل صاحب کفایه در فرع سوم:
 بحث دیگری را صاحب کفایه(ره) پیرامون این صحیحه مطرح کرده است و آن اینکه در فقرهﻯ «قُلتُ: فَإن ظَنَنتُ أنَّه قَد أصَابَه وَ لَم أتَیَقَّن ذَلِک، فَنَظَرتُ فَلَم أرَ شَیئاً، فَصَلَّیتُ، فَرَأیتُ فِیه؟ قَالَ (عَلَیهِ السَّلام): تَغسِلُه، وَ لا تُعِیدُ الصَّلاه قُلتُ: لِمَ ذَلِکَ؟ قَالَ (عَلَیهِ السَّلام): لِأنَّکَ کُنتَ عَلَی یَقِینٍ مِن طَهَارَتِکَ ثُمَّ شَکَکتَ، فَلَیسَ یَنبَغِی لَکَ أن تَنقُضَ الیَقِینَ بِالشَّکِّ أبَدَاً»، دو یقین قابل تصور است. یقین قبل از ظن به اصابت و یقین بعد از ظن به اصابت. این مورد، در صورتی از موارد استصحاب است که مراد از یقین، یقین قبل از ظن به اصابت باشد، ولی اگر مراد، یقین بعد از ظن به اصابت باشد، مطابق می شود با قاعدهﻯ یقین و از ما نحن فیه خارج است. أظهر این است که مراد، یقین قبل از ظن به اصابت باشد که مربوط به استصحاب می شود.
  توضیح فرمایش صاحب کفایه: در این عبارت، زراره می گوید «ظن به اصابت پیدا کردم ولی نگاه کردم و چیزی ندیدم». حال وقتی امام(ع)، کبرای «لا تَنقُض الیَقِینَ بِالشَّکِّ» را تطبیق می کند، مقصودش یقین به طهارت در چه زمانی است؟ یک صورت، یقین به طهارت سابق است قبل از اینکه ظن به اصابت پیدا کند (البته ظن غیر معتبر که به معنای شک است). همچنین از آنجا که بعد از شک، نگاه می کند و چیزی پیدا نمی کند، احتمال دارد مقصود از یقین، یقین به عدم نجاست بعد از نگاه کردن باشد. صاحب کفایه(ره) فرموده اند اگر مراد از یقین، یقین بعد از نظر باشد، منطبق با قاعدهﻯ یقین است. چون وقتی بعد از نماز، نجاست را می بیند، این همان نجاست سابق است که ظن به اصابتش داشت ولی پیدایش نکرد. پس معلوم می شود آن یقینی که بعد از نگاه کردن پیدا کرده بود، یقین غلطی بوده است و این معنای قاعدهﻯ یقین است. برخلاف استصحاب که یقین سابق از بین نمی رود و تبدیل به شک نمی شود بلکه زمان آن با زمان شک، فرق می کند. ولی اگر مراد از یقین، یقین سابق و اولیه به طهارت لباس قبل از نماز باشد، منطبق می شود بر استحصابِ هنگام دخول در نماز. پس مراد از «فَنَظَرتُ فَلَم أرَ شَیئاً»، یقین پیدا کردن نیست بلکه به این معنی است که نگاه کردم و چیزی ندیدم و بر شکّم باقی ماندم. در این صورت حضرت می فرماید «با استصحاب داخل در نماز شدی چرا که یقین قبلی به طهارت داشتی و بعد از شک هم چیزی ندیدی و بر شک باقی ماندی و تا آخر نماز هم این استصحاب باقی است و نمازت صحیح است، بدلیل اینکه استصحاب مجزی است».
 جواب از تفصیل صاحب کفایه:
 در جواب صاحب کفایه(ره)، باید بگوئیم در اینجا، اصلاً قاعدهﻯ یقین وجود ندارد، چون در قاعدهﻯ یقین باید شک ساری داشته باشیم. یعنی ابتدا یقین داریم و بعد از آن، شک می کنیم در صحت آن یقین. اما اگر یقین کردیم به بطلان یقین اول، به آن، قاعدهﻯ یقین گفته نمی شود. در ما نحن فیه هم همینطور است، چون نگاه می کند و چیزی نمی بیند و یقین به طهارت پیدا می کند و بعد از نماز، وقتی نجاست را می بیند، یقین پیدا می کند که این، همان نجاستی است که دنبالش گشته بود و یقین پیدا کردن به بطلان یقین سابق، ربطی به قاعدهﻯ یقین ندارد. چرا که در ما نحن فیه شکی وجود ندارد. پس روایت را نمی توان بر قاعدهﻯ یقین منطبق کرد و این مورد، از موارد استصحاب است و مراد از یقین، یقین اولیه و مراد از شک هم شکّی است که بعد از نگاه کردن و پیدا نکردنِ نجاست، حاصل شده و پس از آن نمازش را خوانده است. لذا حضرت می فرمایند به دلیل استصحاب، نمازش صحیح است. چون شک او مسبوق به یقین است.
  والسلام

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo