< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

91/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی توجیهات آقا ضیاء(ره) در حجیت مثبتات امارات / تنبیهات استصحاب / استصحاب
 توجیه اول آقا ضیاء (ره) نسبت به کلام مرحوم آخوند(ره):
 در جواب از اشکالی که مستشکلینِ مرحوم آخوند(ره) مطرح کرده و گفتند ایشان، حکایت از لوازم و ملزومات را میزان و مبنا قرار داده است، درحالی که در اکثر موارد، لوازم مغفولٌ عنه هستند و تحت حکایت واقع نمی شوند، آقا ضیاء(ره) دو توجیه مطرح کرده اند. توجیه اول اینکه شاید مراد مرحوم آخوند(ره) از حکایت، همان دلالت تصوریه باشد نه دلالت تصدیقیه. لذا از آنجا که در دلالت تصوریه، قاصد بودن متکلم اهمیتی ندارد، اشکال مذکور مرتفع می شود. چون لوازم، در حین غفلت متکلم نیز به ذهن مخاطب می رسند.
 جواب از توجیه اول آقا ضیاء(ره):
 به نظر ما این توجیه آقا ضیاء(ره) قابل قبول نیست چرا که بحث ما در حجیت اماره است که مرحلهﻯ سوم از مراحل ظهورات کلامیه می باشد و قبل از آن، ابتدا دلالت تصوریه و سپس دلالت تصدیقیه قرار دارد. به دلیل اینکه حجیت، به معنای کشف از مراد جدی می باشد که رتبهﻯ آن بعد از کشف از مراد استعمالی که همان دلالت تصدیقیه است، می باشد. پس مرحلهﻯ اول، مطلق الدلاله است که به آن، دلالت تصوری گفته می شود. مرحلهﻯ دوم، دلالت تصدیقیه است که کاشف از مراد استعمالی می باشد، مرحلهﻯ سوم، حجیت است که کاشف از مراد جدی می باشد. این سه مرحله، حلقاتی پشت سر هم هستند که بدون عبور از حلقهﻯ دوم، نمی توان به حلقهﻯ سوم رسید.
 توجیه دوم آقا ضیاء(ره) نسبت به کلام مرحوم آخوند(ره):
 توجیه دوم آقا ضیاء(ره) که مورد قبول ما است، عبارت است از اینکه حکایت از لوازم و ملزومات، مثل حکایت از اجزاء در باب دلالت تضمنیه، احتیاجی به قصد تفصیلی ندارد بلکه قصد اجمالی متکلم هم کافی است. توضیح اینکه گاهی انسان نسبت به کلام خود، اصلاً قصد جدی ندارد بلکه می خواهد شوخی کند، چنین شخصی در هیچکدام از اجزاء و حتی در معنای مطابقی نیز قصد جدی ندارد. چون میزان در حجیت، قصد جدی می باشد. اما اگر نسبت به معنای مطابقی، قصد جدی داشته باشد، خود به خود نسبت به معنای مطابقی و تضمنی و التزامی بالاجمال قصد جدی دارد. یعنی لازم نیست همهﻯ اجزاء را تک تک بررسی و قصد کند. مثلاً وقتی متکلم می گوید زید آمد، اینطور نیست که به تعداد سلول ها یا موهای بدن او هم علم داشته باشد. درحالی که سلول ها یا موهای بدن زید از اجزاء بدن او هستند و نسبت به آنها دلالت تضمنی دارد لکن حجیت کلام، متوقف بر قصد همهﻯ این اجزاء که داخل در دلالت تضمنیه هستند، نمی باشد. دلالت التزامی نیز از این جهت همانند دلالت تضمنی است و اگر قصد تفصیلی لازم نباشد، در هیچکدام لازم نیست. بنابراین قصد اجمالی متکلم در تمام این موارد کافی است. یعنی وقتی متکلم می گوید زید آمد، و نسبت به معنای مطابقی آن، قصد جدی دارد، بالاجمال می داند او دارای اجزاء و لوازمی است و خود به خود نسبت به همهﻯ آن اجزاء و لوازم، هرچه هستند، قصد دارد و لازم نیست تک تک و به تفصیل به آن ها توجه کند.
 تأیید توجیه دوم آقا ضیاء(ره):
 به نظر ما این فرمایش آقا ضیاء(ره)، حرف صحیحی می باشد چرا که امکان ندارد متکلم نسبت به تک تک اجزاء و لوازم، توجه و قصد داشته باشد و هیچکس هم چنین شرط و ادعایی را مطرح نکرده که همهﻯ اجزاء باید بالتفصیل ملفوظ باشند. بلکه همه می گویند کلام متکلم دلالت تضمنی بر اجزاء و دلالت التزامی بر لوازمش دارد و این دو دلالت، حجت و معتبر هستند و مقصود از اینکه در دلالت تصدیقیه گفته می شود باید احراز شود که متکلم ارادهﻯ معنا را داشته و آن را قصد کرده است، همین قصد بالاجمال می باشد نه قصد بالتفصیل. یعنی درست است که متکلم نباید نسبت به خود معنی و همهﻯ اجزاء و لوازم آن، غفلت داشته باشد بلکه باید ارادهﻯ جدی داشته باشد و اگر در مقام استعمال لفظ، ارادهﻯ غیر جدی داشته باشد، دلالت تصدیقیه محقق نمی شود، لکن در همهﻯ این موارد، اراده و قصد اجمالی نیز کفایت می کند. چون اجزاء، منفک از کل نیستند و اگر متکلم نسبت به کل، قصد جدی داشته باشد، خود به خود نسبت به اجزاء هم قصد جدی دارد و در مقام شوخی نیست. همچنین نسبت به لوازم قطعیه ای که منفک نمی شوند نیز خودبه خود چنین قصدی بالاجمال وجود دارد. برخلاف جایی که متکلم حتی بالاجمال هم قصد جدی ندارد. مثل اینکه متکلم حرفی را از روی شوخی و مزاح بزند یا اینکه با این کلمات مثلاً بخواهد بلندگو را امتحان بکند که در اینصورت دلالت تصدیقیه حاصل نمی شود. پس در تحقق دلالت تصدیقیه، باید قصد جدی متکلم و قصد تفهیم معنی نسبت به مخاطب، وجود داشته باشد لکن قصد بالاجمال نیز کفایت می کند. لذا این فرمایش آقا ضیاء(ره) صحیح می باشد.
 نتیجهﻯ کلی بحث در حجیت مثبتات امارات:
 باتوجه به مطالب مطرح شده، می توان حجیت مثبتات امارات را از دو راه ثابت کرد. راه اول، استدلال مرحوم آخوند(ره) به واسطهﻯ توجیه دوم آقاضیاء(ره) است و راه دوم نیز همان مطلبی است ما که قبلاً بیان کردیم و گفتیم در جمیع امارات، بناء عقلا بر ترتیب لوازم، قائم شده و بناء عقلاء نیز برای ما کافی و حجت می باشد. درنتیجه لوازم و ملزومات تمام امارات شرعیه ای که در حقیقت، امضاء سیرهﻯ عقلا می باشند، به تبع سیرهﻯ عقلاء، حجت هستند. چون شارع به صورت کلی، آنها را تأیید و امضا کرده است.
 مستثنیات اصل مثبت در اصول عملیه:
 پس از اثبات عدم حجیت اصل مثبت در اصول عملیه و عدم ترتب لوازم عقلیه و آثار شرعیهﻯ مترتبهﻯ بر لوازم عقلیه در اصول عملیه، از جمله مباحث دیگری که در اصل مثبت مطرح است، عبارت است از مستثنیات اصل مثبت که این بحث از مرحوم شیخ(ره) شروع شده و سپس مرحوم آخوند(ره) و سایر اعلام نیز آن را مطرح کرده اند.
  استثناء اول، خِفاءُ الواسِطِه می باشد که به معنای خفی بودنِ واسطهﻯ عقلی نزد اکثر مردم است. یعنی درصورت کنجکاوی و دقت زیاد می توان آن واسطه را کشف کرد و الا اکثر مردم متوجه آن واسطه نمی شوند و به دلیل خفاء آن واسطه، فکر می کنند این اثر شرعی، مربوط به خود مستصحب است و واسطهﻯ عقلی وجود ندارد.
 مرحوم شیخ(ره) می فرماید از آنجا که میزان، نظر عرف است و عرف نیز به دلیل خفاء واسطهﻯ عقلی، متوجه این واسطه نمی شود، استصحاب در این موارد، آثار شرعیِ مترتب بر آن واسطهﻯ عقلی را اثبات می کند.
 مثال خفاء واسطهﻯ عقلی در کلام مرحوم شیخ(ره):
 مثالی که مرحوم شیخ(ره) برای خفی بودن واسطه مطرح کرده عبارت است از اثر شرعیِ تنجس ملاقی که بر سرایت رطوبت به ملاقی مترتب می شود. یعنی اگر سرایت رطوبت برای ملاقی حاصل شده باشد، ملاقی، متنجس می شود و إلا صِرف برخورد ملاقی با شیء نجس بدون اینکه سرایتی حاصل شود، موجب تنجس آن نمی شود. پس موضوع اثر شرعی، سرایت است و اگر نسبت به حصول سرایت، شک کنیم و منشأ شک ما این باشد که مثلاً یک ساعت پیش، آن شیء نجس رطوبت زیادی داشت که قطعاً موجب تنجس و سرایت به ملاقی می شد ولی الان بعد از گذشت یک ساعت، نمی دانیم آن رطوبت، به همان وضعیت مُسری بودن باقی است و موجب تنجس ملاقی می شود یا اینکه به قدری کم شده که موجب سرایت نمی شود یا اصلاً خشک شده است، در اینصورت می توانیم استصحاب بقاء آن رطوبت مُسری را جاری کنیم درحالی که اثر شرعی تنجس، مربوط به بقاء آن رطوبت نیست بلکه در حقیقت، مربوط به نفس سرایت است که به معنای انتقال رطوبت مختصر به ملاقی در اثر ملاقات می باشد که لازمهﻯ عقلی بقاء آن رطوبت است.
 لذا مرحوم شیخ(ره) می فرماید از آنجا که پس از شک در سرایت، به دلیل عدم وجود حالت سابقهﻯ یقینی برای سرایت، نمی توان استصحاب را در خود سرایت جاری کرد، می توان استصحاب را در رطوبت که منشأ سرایت است، جاری و لازمهﻯ عقلی آن که تحقق سرایت است را مترتب و اثر شرعی تنجس را نتیجه گرفت. چرا که در اینجا واسطه، خفی است و عرف با دیدن رطوبت، انتقال و تنجس را نتیجه می گیرد. لذا از نظر مرحوم شیخ(ره) اصل مثبت در این مثال، به دلیل خفاء واسطه اشکالی ندارد.
 ردّ خفاء واسطه به عنوان استثناء اصل مثبت در کلام علماء:
 اکثر اعلام این استثناء را رد کرده اند و فرموده اند خفاء واسطه، اثری ندارد. به دلیل اینکه جریان استصحاب در موضوعات، صغرای یک کبرای شرعی را درست می کند و آن کبرای شرعی با تحقق موضوع خود به واسطهﻯ تعبد، خود به خود منطبق می شود. درحالی که در این مثال، وقتی صغرای بقاء رطوبت را با استصحاب درست می کنیم، کبرایی برای این موضوع در شرع وجود ندارد که بگوید هرگاه رطوبت در شیء نجس باقی باشد، ملاقی نیز نجس می شود بلکه آن کبرایی که در شرع داریم، این است که هرگاه سرایت در ملاقی تحقق پیدا کند و در اثر ملاقات، رطوبتی در ملاقی پیدا شود، ملاقی نجس می شود. لذا با استصحاب بقاء رطوبت در شیء نجس، صغرایی برای این کبرای موجود در شرع، درست نمی شود. چون بقاء رطوبت در شیء نجس، ربطی به متأثر شدن ملاقی ندارد. بلکه با این استصحاب، صغرایی درست می شود که کبرایی در شرع ندارد. پس این استصحاب چون برای کبرای شرعی، موضوع درست نمی کند، اثری ندارد. چه واسطه، خفی باشد چه واسطه، جلی باشد.
  والسلام

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo