< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

91/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: معلوم التاریخ بودن احد الحادثین و مجهول بودن دیگری / تنبیهات استصحاب / استصحاب
 شک در تقدم و تأخّر حادثین، در صورت معلوم بودن یکی و مجهول بودن دیگری:
 گفتیم شک در تقدم و تأخر حادثین، دو صورت دارد. یک صورت اینکه هر دو مجهول التاریخ باشند که به قدر کفایت پیرامون این صورت بحث کردیم. صورت دوم که الان محل بحث ما است این است که یکی از حادثین، معلوم التاریخ و دیگری مجهول التاریخ باشد. مثل اینکه بدانیم شخص وارث، در گذشته کافر بوده و در یک زمان معیّن مثل روز یکشنبه، مسلمان شده است لکن در تقدم و تأخر اسلام او شک داریم از جهت اینکه نمی دانیم موت پدرش در روز شنبه بوده یا در روز دوشنبه. اگر موت پدرش، روز شنبه باشد، او ارث نمی برد چون اسلامش متأخر است. اما اگر موت پدرش، روز دوشنبه باشد، ارث می برد چون حین موت، مسلمان بوده است. در این صورت نیز مانند صورت گذشته، گاهی وجود یکی از حادثین به نحو خاص، یعنی وجود نعتی آن، موضوع اثر شرعی می باشد. مثل وجود أحدهما مُتقدِّماً عَلَی الآخر. گاهی نیز تقدم یا تأخّر یا تقارن، به نحو کان تامه مأخوذ می باشد. یعنی نفس وجود تقدم یک حادث بر دیگری، موضوع اثر شرعی می باشد. تمام مطالبی که در صورت گذشته در رابطه با این دو فرض مطرح کردیم، در اینجا نیز صادق هستند. یعنی اگر کان تامه، موضوع اثر شرعی باشد، استصحاب در صورت عدم تعارض، اقتضای جریان دارد و در صورت تعارض، ساقط می شود. اما اگر کان ناقصه، موضوع اثر شرعی باشد، همانطور که صاحب کفایه(ره) فرمودند، در هیچکدام از حالت های آن، استصحاب به دلیل عدم وجود حالت سابقه، جاری نمی باشد.
  البته محقق خوئی(ره) تعلقه ای به کلام صاحب کفایه(ره) وارد کرده و فرموده اند در اینجا خود اتصاف، حالت سابقه ندارد لکن استصحاب عدم اتصاف، جاری می باشد. یعنی در صورتی که ندانیم اتصاف شیئی به شیء دیگر محقق شده یا نه، می توانیم عدم اتصاف سابق را ولو از باب سالبه به انتفاء موضوع، استصحاب کنیم. مرجع این کلام محقق خوئی(ره)، استصحاب عدم ازلی است که بحث آن را محوّل می کنیم به محل خودش. لکن اگر کسی در آنجا قائل به جریان استصحاب عدم ازلی باشد، اصل عدم اتصاف را نیز در اینجا می تواند جاری کند.
 معلوم بودن یکی از حادثین، در صورتی که عدم أحدهما منشأ اثر باشد:
 در صورتی که عدم یکی از حادثین، منشأ اثر شرعی باشد. بازهم مثل صورت قبل، گاهی به نحو لیس ناقصه می باشد، گاهی به نحو لیس تامه. در لیس ناقصه، تمام مباحث کان ناقصه، بدون هیچ تفاوتی تکرار می شود. یعنی مرحوم آخوند(ره) بازهم قائل به جریان استصحاب نمی باشند و تعلقهﻯ محقق خوئی(ره) نیز در این بحث وارد می شود.
 در لیس تامه نیز که اثر شرعی، بر نفس ثبوت عدم یکی از حادثین در زمان حادث دیگر، به نحو سالبهﻯ تامه مترتب می باشد، مرحوم آخوند(ره) می فرمایند استصحاب در معلوم التاریخ جاری نمی شود. مثل کرّیت که عدم آن، مساوق با قلّت است که منشأ اثر شرعی انفعال می باشد. یعنی اگر حالت سابقهﻯ آبی، قلّت باشد و دو حادثهﻯ ملاقات با نجاست و تبدیل به کرّیت برای آن اتفاق افتاده باشد، تقدم و تأخر این دو حادثه، منشأ اثر شرعی می باشد. چون ملاقات با نجاست، منجِس آب قلیل است. در اینصورت عدم کرّیت آب در زمان ملاقات نجاست، بر سبیل لیس تامه، منشأ اثر شرعی انفعال می باشد. چرا که اگر این آب، ابتدا به کرّیت رسیده و سپس ملاقات با نجاست کرده باشد، نجس نمی شود اما اگر ابتدا ملاقات با نجاست کرده و نجس شده باشد، سپس با اتمام به کرّیت نیز پاک نمی شود. حال بحث ما در صورتی است که یکی از این دو حادث، معلوم التاریخ و دیگری مجهول التاریخ باشد. مثل اینکه می دانیم کرّیت در روز یکشنبه اتفاق افتاده ولی نمی دانیم ملاقات با نجاست، روز شنبه بوده که در اینصورت آن آب، نجس شده است یا اینکه ملاقات، روز دوشنبه بوده که در اینصورت آن آب، پاک است، پس منشأ شک در تقدم و تأخر، فقط جهل به زمان ملاقات می باشد.
 عدم جریان استصحاب عدم، در معلوم التاریخ توسط مرحوم آخوند(ره):
 مرحوم آخوند(ره) می فرمایند در این مثال، استصحاب عدم کرّیت که معلوم التاریخ است در زمان ملاقات با نجاست، جاری نمی شود. چراکه باز هم به اشکال عدم احراز اتصال زمان یقین به زمان شک، مبتلا می شویم. این اشکال از این جهت به وجود می آید که ملاقات با نجاست به حسب واقع، همانطور که ممکن است روز شنبه باشد، همچنین امکان دارد روز دوشنبه باشد و اگر روز دوشنبه باشد، استصحاب عدم کرّیت تا زمان ملاقات، صحیح نمی باشد. چراکه ما علم به انتقاض آن و به وجود آمدن کرّیت در روز یکشنبه داریم. لذا کشاندن عدم کرّیت تا روز دوشنبه که ملاقات با نجاست حاصل شده است، مستلزم جمع ضدین (کرّیت و عدم کرّیت) می باشد. پس وقتی علم به زمان یکی از حادثین در روز یکشنبه داریم، نمی توانیم عدم آن را تا زمان حادث دیگر استصحاب کنیم. چون ممکن است حادث دیگر در روز دوشنبه به وجود آمده باشد که در اینصورت اتصال بین زمان یقین و زمان شک، از بین می رود. البته اگر به حسب واقع، ملاقات با نجاست، در روز شنبه باشد، استصحاب عدم کرّیت تا زمان ملاقات، صحیح می باشد. چون عدم کرّیت تا روز یکشنبه ادامه پیدا کرده است و اتصال زمان یقین با زمان شک، برقرار می باشد. لکن از آنجا که نسبت به زمان ملاقات، دو احتمال وجود دارد، اتصال زمان یقین به زمان شک، محرز نمی باشد و درنتیجه استصحاب جاری نمی شود. چون در دلیل استصحاب که می گوید «کُنتَ عَلی طَهارَتِکَ فَشَکَکتَ»، فاء نشانهﻯ اتصال زمان شک با زمان یقین است که اگر محرز نشد، استصحاب جاری نمی باشد.
 جواب ما از اشکال اتصال زمان یقین و شک:
 ما جواب از این اشکال مرحوم آخوند(ره) را قبلاً بیان کردیم و گفتیم شک کردن در اینکه آیا شک ما متصل به زمان یقین شده یا نه، بی معنی است. چرا که مقصود از اتصال زمان شک به زمان یقین، اتصال زمان مشکوک به زمان متیقن است نه اتصال صفت شک به صفت یقین. یعنی شک و یقین، طریق هستند. زمان مشکوک نیز به زمان متیقن، متصل است. چون زمان متیقن، روز جمعه است که نه کرّیتی وجود داشت نه ملاقاتی. زمان مشکوک نیز شنبه است که نسبت به ملاقات شک داریم و هرچند می دانیم کرّیت، در روز یکشنبه واقع شده است لکن از آنجا که ملاقات، یک طرف شک می باشد، بقاء عدم کرّیت تا زمان ملاقات، در روز شنبه نیز مشکوک است و قطعاًُ زمان مشکوک، متصل به زمان یقین می باشد. چرا که احتمال دارد در روز شنبه، ملاقاتی اتفاق نیفتاده باشد و درنتیجه عدم کرّیت تا زمان ملاقات نیز محقق نشده باشد. پس در هر صورت، روز شنبه برای ما مشکوک است و به روز جمعه که زمان یقین ما می باشد، متصل می باشد. بنابراین به نظر ما، اتصال بین زمان یقین و زمان شک، لازم است لکن این اتصال، به لحاظ متیقن و مشکوک می باشد که چنین اتصالی نیز در اینجا برقرار هست. درنتیجه فرمایش مرحوم آخوند(ره) را مطلقاً قبول نداریم.
 استدلال محقق نائینی(ره) بر عدم جریان استصحاب در معلوم التاریخ:
 محقق نائینی(ره) برای عدم جریان استصحاب در معلوم التاریخ، استدلال دیگری مطرح کرده و فرموده اند برخلاف مجهول التاریخ که استصحاب در آن جاری می باشد، در معلوم التاریخ مثل کرّیت، اصالت العدم جاری نمی باشد. به دلیل اینکه معنای استصحاب، جرّ زمانی و کشاندن متیقن در عمود زمان از مرحلهﻯ حدوث به مرحلهﻯ بقاء می باشد. جرّ زمانی نیز درصورتی صحیح است که یک چیزی برای ما مجهول البقاء باشد. حال آنکه در رابطه با معلوم التاریخ، هیچگونه شک و جهلی وجود ندارد. چون کرّیت که معلوم التاریخ می باشد، قطعاً روز یکشنبه محقق شده و بعد از آن نیز ادامه پیدا کرده و ساقط نمی شود. در روز شنبه نیز معلوم العدم می باشد. پس وضعیت معلوم التاریخ در هر صورت برای ما معلوم است. هم عدم آن معلوم است هم وجودش. لذا مجهولی وجود ندارد که قابل استصحاب باشد بلکه امر آن، دائر بین المعلومین می باشد.
  والسلام

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo