< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری - مقدمات و مباحث الفاظ

93/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مختار محقق نائینی
نظر اول که مناسبت ذاتیّه بود را گفتیم و رد کردیم، نظر دوم، فرمایش محقق نائینی است که نظر ایشان مانند امر بین الامرین است، یعنی فر موده اند مناسبت ذاتی بین لفظ و معنی وجود دارد که بر اساس آن وضع صورت گرفته و اینگونه نیست که وضع صرفا جعلی و اعتباری باشد، واضع هم خداوند تبارک و تعالی است، خداوند اطلاع و علم از مناسبت ذاتی دارد و وضع می کند الفاظ را برای معانی، اصحاب لغات که وضع می کنند فی الواقع خداوند به ایشان الهام کرده است، پس در بخشی از نظر ایشان الهامی هم در کار هست.
سپس می فرمایند امور بر دو قسم اند، برخی تکوینی محض اند مانند گرسنگی و تشنگی که کاملا تکوینی است، خداوند یک سری غرایظی درون انسان قرار داده که این امر تکوینی را تشخیص می دهد، در واقع گرسنگی و تشنگی نیاز به آب و غذا است و در مورد تشخیص اینها خداوند الهام نمیکند، بلکه غرایزی را قرار می دهد تا آنها را تشخیص بدهیم، مانند احساس رقت قلب. برخی از امور تشریعی هستند که با غریزه دیگر فهمیده نمی شوند بلکه نیازمند ارسال رسل و انزال کتُب آسمانی هستند مانند احکام طهارت و نجاست و صلاه و امثال اینها.
دسته سومی هست مانند وضع که نه کاملا تکوینی اند که انسان باغریزه آنها را بفهمد، نه کاملا تشریعی اند که بیان آن نیاز به بعث رسل و انزال کتُب داشته باشد، بلکه دسته ثالثی هستند که خداوند تبارک و تعالی به قلوب انسان الهام می کند. پس دسته اول شناخته می شوند به وسیله غرایز، دسته دوم شناخته می شوند با بیان انبیاء و اولیاء، دسته سوم که همین اوضاع لغویّه اند از هیچ کدام ازدو قسم نیستند بلکه الهامی هستند.
بعد فرموده اند دلیل بر اینکه واضع لغت خود بشر نیست بلکه خداوند است این است که حقایق و وجودات خیلی زیاد هستند و احاطه علمی به اینها فقط در صلاحیّت خداوند است، ثانیا اگر چنانچه این کار بشر بود این یک خدمت بسیار بزرگ و حادثه بسیار مهم تاریخی می شد و هر آینه مورّخین از آن نمی گذشتند و در تواریخ ثبت می شد، حال آنکه در تواریخ نیامده، پس معلوم می شود که وضع لغات واضع بشری نداشته بلکه خود خداوند وضع کرده و به قلوب انسانها الهام کرده که چنین استعمال بکنند، لذاست که می بینید همه فارسها به آب می گویند آب در حالی که خیلی ارتباطی هم با یکدیگر نداشتند، و الّا کجا در تاریخ آمده که مردم نشسته باشند لغتی را وضع کرده باشند. [1]
و فیه
این فرمایش ایشان صرف احتمال است و امکان هم دارد که اینگونه نباشد زیرا ممکن است نیاز بشر به شناخت موجودات خارجیه ازطریق بیان یک امر تدریجی باشد، کما اینکه نسبت به مصنوعات جدیده همین گونه است، دلیلی هم نداریم که کاشف باشد که این امر خدایی و به واسطه الهام است بلکه خود بشر یه چیزی اختراع می کند بعد اسمش را می گذارد یخچال، یا هواپیما، همه الفاظ همینگونه به صورت تدریجی وضع شده اند، یا اعلام شخصیه، اسم فرزندش را گذاشته حسن یا فاطمه چه دلیلی هست که بگوییم به او الهام شده؟ خودش دوست دارد بگذارد فاطمه، لذا فرمایش ایشان قول بلا دلیل است و کاشفی ندارد، البته ممکن است و نمی توانیم بگوییم غلط است لکن دلیلی بر آن نداریم، خداوند تبارک و تعالی عقل و فطرتی به انسان داد تا خودش به وسیله عقل و فطرت خودش مسیرش را انتخاب بکند، چه دلیلی داریم که به انسان الهام بکند در وضع لغات؟
در مورد الفاظ متضادّه و مشترکات هم می فرمایند کار خداست، خداوند خواسته تا این لفظ در چند معنی استعمال بشود، البته در متضادّین مرحوم حاج شیخ شوشتری نکته ای می فرمود که قرء که موضوع است برای دو معنای ضدّین یک فرقی هم دارند و آن این است که اگر به معنای حیض باشد جمعش اقراء است و اگر به معنای طُهر باشد جمعه قروء است، جا به جا هم نمی شوند، لذا یک نکاتی هست برای متتبّعین و محقّقین.
اما جواب از آن قسمت از فرمایش ایشان که فرموده بودند موجودات لا تعدّ و لا تُحصی هستند و خارج از توان علمی بشر می باشند این است که مسئله وضع تدریجی و به مرور زمان بوده است کما اینکه در مورد مصنوعات جدیده هم همینگونه است. در مورد اینکه گفته بودند اگر کار بشر می بود از حوادث مهم تاریخی می بود و حتما در تواریخ منعکس می شد باز همین جواب را می دهیم زیرا زمانی یک چیزی از حوادث مهم تاریخی می شود که دفعتا رُخ بدهد اما اگر گفتیم تدریجی بوده دیگر صدق نمی کند که حادثه مهمه باشد، کما اینکه در فرهنگستان زبان هم همین کار را می کنند، برای مقابله با زبان اجنبی لغات جدید را وضع می کنند.
اما در مورد آیه شریفه ﴿علّمه البیان[2] این به معنای این نیست که خود خداوند واضع لغت باشد بلکه به معنای این است که خداوند قوّه نطق به بشر کرامت فرموده که به واسطه آن می توانند تکلّم بکنند و حرف بزنند به خلاف حیوانات.
مختار محقق عراقی
ایشان هم مانند محقق نائینی فرمایششان بینابین است لکن تفاوتهایی هم دارد، می فرماید که اصل وضع جعل و اعتبار است و لکن به سبب این جعل و اعتبار یک امر ذاتی متولِّد می شود، پس تلازمی پیدا می شود که واقعی است و اعتباری نیست لکن خود، متولّد از جعل و اعتبار شده است[3]. شرح مطلب بماند برای جلسه بعد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo