< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری - مقدمات و مباحث الفاظ

93/02/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی مختار محقق عراقي
گفتیم که ایشان می فرمود وضعِ واضع یک امر اعتباری هست لکن از او یک امر واقعی متولّد می شود به نام ملازمه، ملازمه واقعیّه ذهنیّه میان لفظ و معنی بحیث ینتقل الذهن مِن سماع اللفظ الی المعنی، دو ایراد گرفتیم و رسیدیم به ایراد سوّم
ایراد سوّم به محقق عراقی
ایشان فرموده بودند که انتقال ذهن به معنی یک ملازمه واقعیه است که معلول وضع است، سوال ما این است که آیا کسی که جاهل به وضع است آیا باز هم ذهنش منتقل به معنی می شود؟ اگر این ملازمه واقعیّه ناشی از وضع شده باشد باید در مورد جاهل هم صدق بکند، حال آنکه این خلاف وجدان است چون مادامی که جاهل به وضع است ذهنش منتقل به معنی نمی شود، چه زمانی ملازمه در او صدق می کند و ذهنش منتقل به معنی می شود؟ زمانی که علم به وضع پیدا بکند. علم هم حقیقت جداگانه ای است و متأخّر از وضع است و دخالتی هم در وضع ندارد، کأنّه منشأ انتقال ذهن همین علم است. لذا اینکه بگوییم وضع سبب ملازمه میان لفظ و معنی است این واقعیّت ندارد زیرا ملازمه متوقّف بر علم است و علم به وضع متأخر از خود وضع است و علم به وضع است که سببیّت برای انتقال ذهن دارد، لذا نمی توانیم ملازمه را نسبت بدهیم به وضع بلکه مسبَّب از علم به وضع است.
البته به نظر ما خود علم به وضع هم امر واقعی درست نمی کند زیرا با صرف علم، ملازمه درست نمی شود، بلکه شنونده تعبّدا به نظر واضع عمل می کند و تبعیّت می کند، چه زمانی تبدیل به ملازمه واقعیّه می شود؟ زمانی که در اثر کثرت استعمال، ذهن انس پیدا بکند و وقتی لفظ را می شوند خود به خود بدون تأمّل به معنی انتقال پیدا بکند، پس مضاف بر علم به وضع، کثرت استعمال هم باید اضافه بشود تا آن ملازمه واقعیّه که آقا ضیاء گفتند به وجود بیاید و وضع به تنهایی نمی تواند تولید ملازمه بکند.
القول بان الوضع ملازمه اعتباریّ محض
قول اول این بود که وضع مناسبت ذاتیّه است، قول دوم قول محقق نائینی بود که می فرمود وضع یک امر اعتباری خشک و خالی نیست بلکه همراه با مناسبت ذاتیّه است، قوم سوم فرمایش آقا ضیاء بود که فرموده بودندوضع یک امر اعتباری است که یک ملازمه حقیقی از آن متولّد می شود.
لکن این مبنی می گوید وضع اعتباری محض است و هیچ چیز واقعی هم در کار نیست، بلکه یک امر اعتباری است که ازواضع سر می زند، فلانی که اسم پسرش را گذاشته حسن آیا کار تکوینی کرده؟ نه فقط اعتبار کرده مانند خیلی دیگر از امور اعتباری هم اینطور هستند . مثلا در زوجیّت زمانی که عقد خوانده می شود قبل از عقد زوجیّتی وجود ندارد، به واسطه خواندن عقد زوجیّت به وجود می آید، حالا آیا به واسطه عقد یک امر تکوینی به وجود آمده؟ یعنی آیا مانند عدد چهار و دو که زوج هستند (در مقابل فرد) قابل انقسام هستند؟ خیر، میان مرد و زن که چنین چیز تکوینی وجود ندارد، بلکه توجَد بوجود اعتباری که به واسطه انشاء زوجیّت چیزی میان زوجین به وجود نمی آید به حسب عالم تکوین، بلکه اعتباری محض است.
یا وقتی وکیل می شویم از طرف متبایعین که صیغه بیع بخوانیم، مشتری مالک مبیع می شود و بایع مالک ثمن، ما هستیم که انشاء ملکیّت می کنیم نسبت به ثمن و مثمن، آیا ملکیّت حقیقی است؟ خیر، ملکیّت حقیقی همان مقوله جده از اعراض تسعه است و هیچ ربطی به انشاء بیع و عقود ندارد، در آنجا مالک احاطه و تسلّط خارجی نسبت به مملوک دارد که یک امر تکوینی است ولی ملکیّتی که به واسطه بیع حاصل می شود تسلّط حقیقی و خارجی نیست بلکه به منزله تسلّط است و تسلّطی است که ما اعتبار کردیم برای متبایعین، در وضع هم همینگونه است، یعنی ملازمه ای یا اختصاصی میان لفظ و معنی اعتبار می کند، البته طبق مبنای ما جعل علامیّت می کند، الفاظ و نُصُب و خطوط و انواع علائم همه عرفاً علامت هستند و ما قائل به جعل علامیّت هستیم، مرحوم آخوند گفته اند اختصاص، حضرت امام گفته اند تخصیص، عداه ای گفته اند جعل ملازمه، به نظر ما اقرب و اقوی جعل علامیّت است که به زودی توضیح خواهیم داد.
موطن ملازمه
آقا ضیاء می گوید ملازمه واقعیّه ایجاد می شود ولی این چیزی که الان می خواهیم بگوییم جعل ملازمه است، ملازمه ای که معتبر در عالم ذهن خودش ابداع و ایجاد کرده، بسیاری از اعلام –در عین حال که قبول دارند وضع یک امر لفظی و اعتباری است- جعل ملازمه را قبول ندارد، زیرا مقصود ازاین ملازمه یا خارجیّه است یا ذهنیّه، خارجیّه که قطعا مقصود نیست زیرا به این معنی است که وقتی معنی در خارج موجود شد لفظ هم در خارج موجود بشود، این خلاف واقع است، پس حتما مراد ملازمه ذهنیه است.
اشکال محقق خوئی به ملازمه
ایشان می فر مایند اگرمراد ملازمه ذهنی است بدین معنی که هر وقت لفظ را شنید معنی به ذهنش منتقل می شود، پس موطن این ملازمه در ذهن است که علم به لفظ موجب علم به معنی می شود، در این صورت سوال می کنیم که این ملازمه آیا اختصاص به عالم دارد یا اعم از عالم و جاهل؟ اگر این ملازمه اعم از عالم و جاهل است این ملازمه لغو است زیرا جاهلین هیچ بهره ای از این ملازمه ندارند، اینکه واضع وضع بکند «کلّما قرع سمعک اللفظ توجَد المعنی فی ذهنک» حتی برای جاهلین؟ چنین تلازمی میان لفظ و معنی در ذهن جاهل وجود ندارد، هزار بار هم که بگویی ایّها الناس این ملازمه را برای جاهلین هم وضع کرده ایم، جاهل ذهنش به معنی منتقل نمی شود، پس قهرا ملازمه اختصاص به عالمین دارد.
این معقول است که عالمِ به وضع، ذهنش منتقل به معنی بشود لکن مشکل این است که همین علم به وضع باعث می شود ملازمه واقعیّه برای او حاصل بشود. زیرا خارجا و تکوینا از شنیدن لفظ ذهنش منتقل به معنی می شود، لذا ملازمه به صورت تکوینی برایش حاصل است پش چه لزومی دارد که واضع لفظ، وضع بکند؟ تحصیل حاصل است زیرا چیزی را که وجود تکوینی دارد شما به صورت اعتباری می خواهید جعلش بکنید، این بدترین انواع تحصیل حاصل است. [1]
این اشکالی است که در محاضرات آمده، و گفتیم وضع اعتباری است و معتبَر، ملازمه است در وعاء ذهن، ایشان دو شقّ کرده، شقّ اول غلط و شقّ دوم تحصیل حاصل است، فردا ان شاء الله بررسی خواهیم کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo