< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

93/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مبناي محقق نائيني
خلاصه اي از چهار رکني که محقق نائيني فرموده اند را بيان مي کنيم، رکن اول اين بود که معاني حرفيه ايجاديه اند به خلاف معاني اسميه که اخطاريه اند، رکن دوم اين بود که لازمه ايجادي بودن معاني حرفيه اين است که وجودشان در عالم ترکيب کلامي است و وجودي خارج از اين عالم ندارند، رکن سوم تفصيلي است ميان إخبار و إنشاء که اين مطلب بعدا خواهد آمد لذا ان شاء الله همان موقع مطرح خواهيم کرد.
رکن چهارم که بحث امروز ماست هم اين است که معاني حرفيه مُلتفَت اليه بالتفصيل نمي شوند، چرا؟ چون مُندَک در معاني اسميه هستند لذا مورد توجه تفصيلي واقع نمي شوند، مثال هم مي زنند به حروفِ کلمه، وقتي شما حرفهاي يک کلمه را مي شنويد آيا به آنها توجه مي کنيد؟ خير، توجه شما کلمه است نه حروف آن، مي فرمايد که معاني حرفيه هم همينگونه اند زيرا مُندَک در معاني اسمي هستند، مثلا وقتي مي گوييد «سرتُ مِن البصره» توجه تفصيلي مستمع به خود سير و بصره است، بله يک التفاتي هم به معناي «مِن» مي شود لکن التفات ضمني نه تفصيلي، زيرا معاني حروف از نظر تفصيلي مغفول عنه هستند.
با اين چهار رکن محقق نائيني تمام مطلب خودشان را در باب معاني حرفيه و اسميّه بيان کرده اند. سپس در انتها اين را اضافه کرده اند که اولين کسي که حق مطلب را در مورد معاني حرفيه ادا کرده است حضرت امير المومنين علي عليه السلام است، ايشان حديثي دارند به ابي الاسود دُوَلي و مرحوم آ سيد علي بهبهاني قدّس الله نفسه الذکيّه هم کتابي دارند به نام «الاشتقاق حول حديث ابي الاسود دُوَلي» که شرح همين حديث است.
حضرت امير صلوات الله عليه در اين حديث حرف را چنين تعريف کرده اند که «الحرف ما اوجد معنا في غيره» محقق نائيني به اين کلام استشهاد کرده اند و چنين استفاده کرده که معاني حرفيه ايجادي هستند، معناي حديث هم همين است، سپس مي فرمايند که بقيه دقت نکرده اند و غفلت کرده اند از کلام امام و وقتي خواسته اند حرف را تعريف بکنند ،گفته اند «الحرف ما دلّ علي معنا في غيره» اين جمله دقيق نيست و از آن برداشت مي شود که حرف معناي اخطاري دارد در حالي که کلام امام نشان مي دهد حرف معناي ايجادي است نه اخطاري.[1]
اشکالات محقق خوئي و حضرت امام به محقق نائيني
سيدنا الاستاد محقق خوئي رحمه الله عليه مي فرمايد که درست است که معاني حرفيه مستقل نيستند لکن ايجادي هم نيستند، تمام کلمات شأنشان حکايت از معني است حتي حروف، همانطور که معاني اسميه در خارج وجودي دارند خود نسبت و ربط هم يک چيزي است که در متن واقع وجود دارد و همانطور که اسمها از آن وجودشان حکايت مي کنند حروف هم از همان نسبت و معني حکايت مي کنند، از همان نسبتي که بالاخره در عالم واقع هست، مثلا وقتي مي گوييد «سرتُ مِن البصره» اينجا سه واقعيت داريم، سير و بصره و ابتدائيّت، همانگونه که بصره و سير واقعيّت دارند ابتدائيّت هم واقعيّتي دارد، لذا همانطور که معاني اسمي اخطاريه است معاني حرفيه هم اخطاريه هستند، حکايت ميکنند از آن معاني نسبي و ربطيشان، درست است که آن معناي نسبي مستقل نيست و ربطي است لکن به هر حال «مِن» از همان معني حکايت مي کند لذا معاني حرفيه هم اخطاريه اند.
به نظر ايشان اصلا معني ندارد که يک کلمه اي معناي خودش را ايجاد بکند بلکه همه کلمات اخطاريه هستند لکن هر کدام با توجه به محکي شان يک شأني دارند.[2]
سيدنا الاعظم حضرت امام رضوان الله تعالي عليه کما اورده المحقق الفاضل المعاصر في تهذيب الاصول اينگونه فرموده که معناي حروف ايجادي نيست بلکه حصول ربط به دليل حکايت از يک معناي خاصي است، لذا به نظر ايشان هم معاني حرفيه اخطاريه هستند و حکايت مي کنند از يک واقعيتي که لولا الکلام هم آن واقعيت وجود دارد، سير از بصره واقع شده است کلام حکايت از آن مي کند، لذا مي بينيد که ايشان هم همان اشکال سيدنا الاستاد را وارد مي دانند.[3]
خب پس تکليف کلام امير المومنين عليه السلام که محقق نائيني به آن تمسک کرده بود چه مي شود؟ مي گوييم آن هم صحيح است زيرا نتيجتاً حرف ايجاد ارتباط بين اجزاء کلمه هم مي کند، يعني منافاتي ندارد که هم دلالت(حکايت) از معناي ربطي بکند و هم ايجاد الارتباط بين اجزاء کلمه بکند، بنابراين اگر تعبير به ايجاديه بکنيم هم غلط نيست زيرا نهايتاً به وسيله حرف است که ايجاد الارتباط مي شود، به چه سبب؟ به سبب دلالتي که دارد بر معناي نسبت.
به اين معني حضرت امام هم اشاره کرده فرموده اند منافاتي ندارد که معاني حرفيه ايجاديه باشند لکن ثانيا و بالعرض، يعني اولا و بالذات دلالت بر معناي ربطي و آلي مي کنند(معناي اخطاريّه)، ثانيا و بالعرض بين اجزاي کلام ارتباط مي دهند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo