< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

93/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مبنای محقق خوئی رحمه الله
مقدمه
گفتیم که دو مبنای افراطی در باب معانی حرفیه داریم، یکی این بود که حروف اصلا معنایی ندارند و دیگری این بود که معانی حرفیه همان معنای اسمی هستند سپس به مبنای سوم رسیدیم و اقوال محقق نایینی و محقق اصفهانی و محقق عراقی را در همین مبنی از نظر گذراندیم و این اقوال هم در حوزه واحدی هستند زیرا افراط و تفریط دو مبنای اول شامل این اقوال نمی شود، اکنون به قول چهارم رسیدیم که قول محقق خوئی می باشد.
مبنای محقق خوئی رحمه الله
ایشان می فرمایند حروف بر دو قسم هستند، برخی از حروف بر سر مرکبات ناقصه و معانی افرادیه(مفردات) وارد می شوند، مرکباتی که نسبت اسنادی در آنها نیست مانند نعت و منعون و مضاف و مضاف الیه، مثلا در «سرتُ مِن البصره الی الکوفه» که «مِن» و «الی» بر مفرد وارد شده اند یا «غلامُ زید». برخی دیگر از حروف بر جملات اسنادی تام وارد می شود مانند حروف استفهام و تمنّی و عرض و تحضیض و امثال آن مانند «هل قام زید» «لیتَ زیدا قائم».
سپس می فرمایند قسم اول وضع شده اند برای تضییق معانی اسمیّه در عالم مفهوم. یعنی در عالم مفهومی این حرف معنای اسمی را تضییق می کند، مثلا کلمه «البصره» اطلاق دارد لکن وقتی گفتید «سرتُ مِن البصره» اطلاقش مضیق می شود و دلالت می کند بر نقطه مبتدأ منه از بصره، پس مِن دلالت کرده بر اینکه شما شهر بصره را مبتدأ سیر خود قرار داده اید از یک نقطه خاصی که ابتدای سیر شما باشد، لذا بصره به ضمیمه مِن مضیّق شده است، در «الی الکوفه» هم همینطور، کوفه یک معنای اسمی است که مورد استعمال شما واقع شده، اطلاق دارد و بر کل شهر کوفه دلالت می کند، لکن وقتی به الی ضمیمه شده مفهوم کلام شما مضیّق می شود به نقطه ای که منتهی الیه سیر شما واقع شده است. لذا ولو از باب تعدد دال و مدلول در معنای اسمی تضییق حاصل می شود چون به وسیله حرف قید پیدا می کند.[1]
دلیل اول ایشان
سپس می فرمایند پس نقش معنای حرفی دائما تضییق معنای اسمی است، و چون این تضییق خارجی نیست بلکه مربوط به عالم مفهوم و کلام است لذا می بینیم هم در مورد اعتباریّات و هم انتزاعیّات و هم در مورد واجب الوجود و هم ممتنع الوجود که وجودی در خارج ندارد استعمال می شود، اگر مانند آقا ضیاء گفتیم معنای حرفی عرض است ممتنع الوجود وجودی در خارج ندارد که عرضی بر او عارض شود، معقول نیست عروض عرض بر معدوم، در واجب الوجود هم قابل صدق نیست، در اعتباریات و انتزاعیات هم همینطور زیرا اعتباریات مربوط به عالم اعتبارند، انتزاعیّات هم مربوط به قلب است که انتزاع را خرع می کند و الا در خارج فقط منشأ انتزاع موجود است نه ما بإزاء، لکن طبق مبنای محقق خوئی دیگر چنین مشکلی نداریم زیرا طبق مبنای ایشان موضوع له حروف «تضییق معنای اسمی» است محل بحث مفهوم معنایی است که استعمال می شود والا ما اصلا کاری با واقعیّت خارجی نداریم، ممتنع الوجود در خارج نداریم لکن در ذهن ما مفهومی دارد که از آن صحبت می کنیم، لذا استعمال طبق این مبنی کاملا صحیح است.[2]

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo