< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

93/12/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : مقدمات/ صحیح و اعم/ مقدمه سوم/ مبنای محقق بروجردی
مبنای محقق بروجردی
ایشان فرموده اند: ما مثلا در کلمه «صلاه» جامع ذاتی نداریم زیرا حقایق خارجیه جامع ذاتی دارند نه اعتباریات، در مثل نماز که افرادش مقولات متباینی هستند در مرتبه واحده هم جامعی ندارند چه برسد در مراتب مختلفه، اما جامع عرضی معقول است و همه این نمازهای مختلف در ظرف خودشان صحیح اند، آن جامع چیست؟ اشتراک همه این صلوات مختلف در این است که همه یک نحوه توجّه و تخشُّع هستند در برابر خداوند متعال، جمیع مراتب نماز چه قیامی چه جلوسی چه قصر و چه تمام در همه این انواع مختلف این جامع هست، نسبت این توجّه و تخشّع با اصل نماز نسبتِ صورت و هیولا است(ماده مشترکه) زیرا آن افعال مخصوصه بدون توجّه و تخشّع نماز نیستند، پس نماز مانند مادّه ای است که صورتِ آن و مُقوِّم صلاتیّت آن همین توجّه و تخشُّع است که در همه اقسام نماز نیز هست.
«و لیست الصلاه عباره عن نفس الافعال و الاقوال حتی لا یکون لها حقیقه باقیه بل هی عباره عن حاله توجّه خاص، یحصل للعبد و یوجد بالشروع و یبقی ببقاء الاجزاء و الشرایط» هر نمازی هم باید این صورت را داشته باشد و قوام صلاتیّت نماز همین است، «فیکون الموضوع له للفظ الصلاه هذه العباده المخصوصه و المعنی المخصوص و یکون هذا المعنی محفوظا فی جمیع المراتب» چه آن نماز مختار که اکمل صلوات است و چه نماز عاجز، چه قصر و چه تمام، مانند طبیعت انسان که در ضمن کوچک و بزرگ، عالم و جاهل، سالم و معلول، در ضمن همه مصادیقش موجود است، در ما نحن فیه هم همینطور، این صورتِ صلاتیِ توجّه و تخشّع الی الله در همه نمازها موجود است، مُسمّای لفظ «صلاه» همین است که در تمام افرادش موجود است.[1]
و فیه
اولا این توجّه و تخشّع که می فرمایند مراد توجّه قلبی و خضوع قلبی است، اصل این عمل در نماز مستحب است و از شرایط نماز مقبول است نه نماز صحیح، و الا اگر کسی نمازش را با حواس پرت هم بخواند صحیح است، ما الان جامع برای نماز صحیح می خواهیم نه مقبول، مراد ایشان هم التفات در تمام آنات نماز است و تصریح نموده «یوجد بالشروع و یبقی ببقاء الاجزاء و الشرایط» این نوع توجه قطعا مستحب است.
ثانیا خود توجّه و تخشّع فعلی است از افعال قلب، این فعلِ جوانحی نمی تواند صورت برای افعال جوارحی بشود، زیرا وجوداتشان مستقل اند، دو چیز که در وجود از هم جدا هستند چگونه صورت و هیولی باشند؟ صورت و هیولی مُندمِج می شوند و وجود واحدی تشکیل می دهند، زید یک وجود است که هم مصداق هیولی است و هم مصداق صورت، در ما نحن فیه فعل قلب وجودی متمایز و منفک از افعال جوارحی دارد.
معنای توجّه حضور قلب و التفات است، و تخشّع به معنای فعل قلب است، با این تعبیری که ایشان فرموده اند نمی توان توجیه نمود، بهترین راه این است که این الفاظ را تغییر بدهیم و تعبیر بکنیم به عبودیّت، عبودیّت مانند تعظیم است و دیگر فعل قلبی نیست و فعل خارجی است لکن درک مطلب نیازمند توضیح بیشتری است، انسان وقتی مقابل کسی قیام می کند نفس قیامش مصداق تعظیم است، لذا تعظیم منطبق بر قیام می شود و دیگر امر قلبی نیست بلکه خود نفس قیام خارجی است، عبودیّت هم همینگونه است، لهذا اگر تاویل بکنیم و عبارتشان را تفسیر بکنیم به عبودیّت و تعظیم اشکال مندفع می شود زیرا فعل قلبی نیست و نفس افعال خارجی یک نحوه عبودیّت و تعظیم اند.
این تعظیم را اگر بسیط باشد به منزله شک در محصِّل می شود و مجرای اشتغال است، لکن اگر مرکب فرضش کردیم و گفتیم جزء بردار است اشکال دیگری پیش می آید که خواهیم گفت ان شاء الله.


[1] نهایه الاصول، سید حسین طباطبایی، تقریرات امام خمینی، ص40.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo