< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

93/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : مقدمات/ صحیح و اعم/ مقدمه سوم/ تصویر جامع بنابر اعم
تصویر دوم برای جامع اعمی
صاحب کفایه می فرماید دومین جامعی که برای جامع تصور شده این است که لفظ وضع شده باشد برای مُعظَم اجزاء، چه مقدار باید باشد؟ آن مقداری که صدق عرفی دایر مدار آن باشد، اشکالی هم ندارد که اجزاء تبادل بکنند، فقط به مقداری باید باشد که عرفا صدق بکند.
سپس دو ایراد به این مطلب گرفته است، اول اینکه لازمه این حرف این است که لفظ «صلاه» که وضع برای مُعظم الاجزاء شد وقتی در صحیح استعمال می شود مجازی باشد، ما به دنبال جامعی هستیم اعم باشد یعنی همانطور که در فاسد استعمال می شود در صحیح هم استعمال می شود، اصلا جامعِ اعمی به همین معنی است، حال آن نماز صحیحه جمیع الاجزاء است نه مُعظم الاجزاء، لذا از باب استعمال الجزء فی الکل می شود استعمال مجازی.
ایراد دوم این است که وقتی که گفتیم مُعظم الاجزاء دست روی هر جزئی که گذاشتیم معلوم نیست دخیل در ماهیّت هست یا نیست، اگر یکی از اجزاءِ مُعظم باشد می شود دخیل در ماهیّت، اگر نباشد دخیل نیست، پس‌دست روی هر جزئی که بگذاری نمی توانی بگویی دخیل در ماهیّت هست یا نه، حالا اگر جمیع الاجزاء موجود باشند دست روی هر جزئی که بگذاری در مقام ثبوت مردد می شود بین اینکه دخیل در ماهیت باشد یا نباشد، هر طرف را هم که بخواهی انتخاب بکنی ترجیح بلا مرجح است زیرا همه اجزاء در یک ردیف هستند، حالا ما قطع داریم برخی از این اجزاء کافی هستند و ما بقی زائدند اما نمی‌دانیم کدام‌یک کافی است، این ابهام هم ابهامی است که در مقام ثبوت است که بسیار غیرمعقول است.
شما قائل شدید که موضوع له لفظ «صلاه» مُعظم الاجزاء است، پس بسیاری از افعالی که در نمازِ صحیح انجام می شود جزء حقیقت و ماهیّتِ نماز نمی دانید، پس استعمال لفظ «صلاه» در نماز صحیح استعمال مجازی است زیرا در نماز صحیحه جمیع الاجزاء دخیل‌اند نه مُعظم الاجزاء، اگر بگویید هر جزئی به‌صورت مردد می‌تواند داخل در مُعظم الاجزاء باشد پس در نماز صحیحه که جمیع الاجزاء اتیان می‌شوند دست روی هر جزئی که بگذارید نمی‌توانید بگویید دخیل در ماهیت نماز هست یا نه، این ابهام هم حقیقی است و به‌حسب مقام ثبوت است که غیرمعقول است.[1]
تصویر سوم برای جامع اعمی
قیاس کرده‌اند به الفاظ اعلام شخصیه، مثلاً لفظ «زید» وضع‌شده برای یک فرد معیّن، زید از زمانی که متولّد شد نامش زیذ است، بزرگ می شود، رُشد می‌کند، لا غر می شود، چاق می شود، در همه حالات هم به او زید می‌گویند، لفظ «صلوه» هم همین‌گونه است، یک حقیقت است لکن گاهی مثلاً چاق و سرحال است (نماز کامل مختار)، گاهی لاغر و بیمار است(نماز عاجز و مسافر) و هکذا.
آخوند جواب می‌دهد که وضعِ لفظ «زید» با وضعِ «صلوه» تفاوت دارد، کلمه زید برای خصوصیات زید وضع نشده، لذا مثلاً قد و وزن و رنگ زید دخیل در وضع نیست، بلکه برای شخص خاصی از وجود وضع‌شده است، لذا خصوصیات فردیه زید هم مُلابسات و مقارنات زید هستند و خارج از مسمّا هستند، لفظ «زید» برای یک حصّه خاصه از وجود وضع‌شده، بله این حصّه خاصّه مقارنات و ملابساتی دارد ولی همه این‌ها خارج از معنا و موضوع له وجود هستند و تا زمانی که این نفس ناطقه زنده است همان حصه خاصه از وجود باقی است ولو اینکه ملابسات و مقارنات آن تغییر بکند، زیرا اینها دخیل در مسمّی نیستند.
به خلاف لفظ «صلاه» که لفظ شده برای مرکّب، موضوع له یک مرکّب است که حقیقتی به جز این اجزاء ندارد، خود این اجزاء هستند که یا لفظ برای آنها وضع شده یا نشده، لذا قیاس مع الفارق است، در مورد زید ما یک فرد خاصی داریم که خصوصیاتش مقارنات آن هستند و خارج از ماهیت او هستند، اما در مورد نماز آیا جدای از اجزائش روح جدایی دارد؟ نه، لذا نمی توان این دو را با هم قیاس نمود. [2] والسلام علیکم و رحمه الله .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo