< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : مقدمات/ صحیح و اعم/ علائم صحیح و اعم/ ادله القول بالصحیح
ایراد دیگری بر استدلال آخوند به روایات
مرحوم آخوند استدلال کرده بود به «الصلاه معراج المومن» و گفته بود نمازِ فاسد که نمی تواند معراج المومن باشد، پس معلوم می شود که لفظ «صلاه» وضع برای صحیح شده و مراد از روایت هم همان ماهیّت صحیحه نماز است. ایرادِ دیگری وارد است و آن اینکه برخی از این آثار از آثار نمازِ مقبوله است، یعنی صحیح بودنِ نماز هم برای معراج المومن بودن کافی نیست و خصوصِ نمازِ مقبوله است که می تواند معراج المومن باشد.
آخوند اینگونه استدلال کرده که آنچه منشأ از برای این اثرِ معراجیّت است ماهیّتِ نماز است و از اینجا کشف می شود که لفظِ صلاه نمی تواند وضعِ برای اعم شده باشد، ما به ایشان اشکال می کنیم که آنچه مومن را به معراج می رساند نمازِ صحیح نیست بلکه نمازِ مقبول است، لذا این استدلال ما را می کشاند به اینجا که بگوییم لفظِ «صلاه» وضع برای نمازِ مقبول است نه مطلقِ نمازِ صحیح.
آخوند می گوید لفظِ «صلاة» ظهور در حقیقت و ماهیّتِ نماز دارد و این اثرِ معراجیّت ثابت از برای خودِ ماهیِّت صلاتی است، پس چون ماهیّتِ صلاه بنا بر اعم چنین اثری ندارد معلوم می شود لفظ برای صحیح وضع شده نه اعم، ما می گوییم مطلقِ نماز صحیح این فایده را ندارد، این اثر اثرِ هر نمازِ صحیحی نیست بلکه این اثرِ برخی از نمازهای صحیحه است، پس اگر لفظِ صلاه برای ماهیت صحیح هم وضع شده باشد در اینجا باید قیودِ دیگری به آن اضافه می نمود، اضافه نکرده است، در تقدیر گرفتن هم خلاف اصاله الاطلاق است، پس معلوم می شود از این عبارات و روایت نمی توان وضع برای صحیح را اثبات نمود.
الرابع: طریقه الواضعین
خلاصه استدلال این است که ما نگاه می کنیم می بینیم که وقتی واضعی ماهیّتِ مرکبّی را خودش اختراع می کند و می خواهد اسمی را روی آن ماهیت بگذارد متعارف این است که اسم را برای ماهیّت صحیحه می گذارند نه ماهیّتِ فاسد و ناقص، مثلا ابن سینا معجونی را اختراع کرده که بیست و چهار جزء دارد بسیار هم مُقوّی است، خودش هم اسم «سُقمونیا» را برای آن انتخاب کرده است، آیا این اسم را بر روی معجون صحیح گذاشته یا بر معجون فاسد و ناقص؟ متعارف این است که اسم را برای معجون صحیح می گذارد نه فاسد.
صاحب کفایه به همین استدلال می کند و می گوید : «رابعها :دعوى القطع بأن طريقة الواضعين وديدنهم، وضع الألفاظ للمركبات التامة» مخصوصا وقتی خودشان آن را اختراع کرده باشند، در الفاظ عبادات مانند صلاه هم همینطور، شارع وقتی نماز را اختراع کرد و لفظِ «صلاه» را بر روی آن گذاشت آیا بر روی نمازِ صحیح قرارداد یا فاسد؟ جواب می دهند «والظاهر أن الشارع غير متخط عن هذه الطريقة»[1]
ان قُلتَ: مطلب صاحب کفایه حرف درستی است لکن تفصیلی وجود دارد میان ابتدای وضع و استعمالِ آن بعد از گذشت زمان، ابتدا که بوعلی سینا لفظِ «سُقمونیا» را وضع کرد از برای معجونِ بیست و چهار جزئی مسلّماً برای صحیح وضع کرده و متعارف هم همین است، لکن بعد از مدتی اگر کسی درست کرد و مثلا یادش رفت برخی از اجزائش را یا حتی فاسد شد آیا به این معجونِ جدید «سُقمونیا» نمی گویند؟ در ابتدا مجازا می گویند چون لفظِ دیگری برایش ندارند، خود بخود مجبور می شوند مجازا از همان لفظ استفاده بکنند، همین استعمالِ مجازی است که بعدا در اثر کثرت استعمال کم کم تبدیلِ به حقیقت می شود. اصلا بعید نیست.
قُلتُ: این جواب درست لکن یک نکته ای دارد و آن اینکه محلّ بحث ما الفاظ وارده در استعمالات شارع است، ما می خواهیم تمسّک به اطلاقِ کلامِ شارع بکنیم و شارع هم همان واضعِ اول است که لفظ را برای مرکّبِ تام و صحیح وضع نموده است، پس چون در اصطلاحِ خودِ واضع اول بدون شک موضوع له صحیح است نه اعم و ما هم با همان استعمالات کار داریم لذا صحیحی می شویم و مشکلی هم نداریم.
در صحیح این را گفتیم که نمی توانیم به اصاله الاطلاق تمسّک بکنیم لکن در رجوع به اصاله البرائه مشکلی نداریم، کما اینکه شیخ اعظم و آخوند و نائینی هم صحیحی بودند ولی تمسک به اصاله البرائه می کردند، این بحث را هم قبلا مفصّل توضیح داده ایم.
ادله القول بالاعم
دلیل اول : التبادر
دلیل اول تبادر اسم و اعمی ها ادعا کرده اند که متبادر از الفاظِ عبادات اعم است نه صحیح، مرحوم آخوند جواب می دهند که چگونه می گویید متبادر اعم است در حالی که جامعِ اعمی ندارید که آن را موضوع له قرار بدهید، شما قائل به اشتراک لفظی که نیستید قائل به اشتراکِ معنوی هستید لذا باید جامعی داشته باشید تا آن را جامع قرار بدهید. [2]
إن قُلتَ: طبق حرف شما ما چه صحیحی بشویم چه اعمی نیازمند جامع هستیم تا آن را موضوع له قرار بدهیم، حال آنکه ما قبلا گفته ایم که جامعِ صحیحی هم نداریم، پس این اشکال مشترک الورود است.
قلتُ: ما قبلا جواب داده ایم که جامع نمی خواهیم بلکه لفظِ «صلاه» وضع شده برای همان فردِ اعلای نماز چهار رکعتی مختار و تسرّی آن به بقیه افراد از باب اعتبار العینیّه است، یعنی بگوییم تجلّیِ آن نماز چهار رکعتیِ کامل در حال عجز به شکلِ جلوسی است، در حالِ سفر به شکلِ قصر است، موضوع له را مثلا اگر نمازِ مغرب سه رکعتی قرار دادیم در وقتِ نماز ظهر به صورت چهار رکعتی تجلّی می کند و یا بالعکس.
برای تقریب ذهن مثال هم زدیم به همان قضیه حقیقت ادّعائیه که در آنجا قبول داریم که لفظِ اسد موضوع برای حیوانِ مُفترس است لکن استعمالش در رجل شجاع هم حقیقت است، چرا؟ زیرا این رجل شجاع عین همان حیوانِ مُفترس اس لکن بحسب ادّعاء. در ما نحن فیه هم به همین صورت.
به هر حال غرض این است که ما بنا بر صحیح و اعم جامع نداریم و این جامع نداشتن اشکال عمده ای است، لکن بنابر مبنای ما مسئله حل می شود. مضاف بر این جوابِ دیگری هم داریم و آن اینکه محقق خوئی و حضرت امام رحمهما الله در عین حالی که هر دو اعمّی شده اند لکن برای فاسد هم جامع تصویر کرده اند که إن شاء الله بعدا خواهیم گفت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo