< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/03/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : مقدمات/ استعمال اللفظ فی اکثر من معنی/ مبنای محقق اصفهانی
وجه دیگری برای امتناع
برخی برای امتناعِ استعمال اللفظ فی اکثر مِن معنی وجه دیگری ارائه کرده اند و آن اینکه لازمه استعمال اللفظ فی اکثر من معنی این است که ذهنِ انسان به دو سمت حرکت بکند حال آنکه ذهن انسان چنین قدرتی ندارد، آنِ استعمال آنِ واحدی است و در آنِ واحد ذهن نمی تواند متوجه دو ناحیه بشود، بعد از آیه شریفه هم استفاده می کنند که می فرماید: «ما جعل الله لرجل من قلبینِ فی جوفه»، نمی تواند مقصودِ آیه صرفِ معنای لفظیِ آن باشد زیرا معلوم است که خداوند در سینه هر انسانی دو دِل قرار نداده است، اگر مرادِ آیه این باشد که توضیحِ واضحات است، بنابراین مقصودِ آیه این است که در آن واحد نمی شود مثلا هم نماز بخوانی و هم معامله بکنی، فکر انسان در هر آن متمحّض به یک چیز است.
به این استدلال جواب داده اند که خلافِ این مطلب زیاد دیده شده است، انسانی هم رانندگی می کند هم مواظبِ گاز و ترمز است و هم با کناری اش صحبت می کند، لذا این استدلال خیلی قوی نیست.
در جواب به این اشکال گفته شده بله، انسان می تواند چند کار را همزمان انجام بدهد لکن آن کارها نباید خیلی بی ربط از هم باشند، مثلا کاتب هم با گوشش می شنود و همزمان با دستش می نویسد، استماع و کتابت دو کار است و همزمان هم انجام می شوند اما خیلی بی ربطِ از هم نیستند، علی ایِّ حال این استدلال به نظر ما چنگی به دل نمی زند.
مبنای محقق اصفهانی
ایشان در باب وضع فرموده بودند که استعمال عبارت است از «ایجاد المعنی باللفظ» یعنی وقتی لفظ را در معنای خودش استعمال می کنید در حقیقت معنی را به وجودِ لفظی ایجاد می کنید، این حقیقت الاستعمال است، بعد می فرماید اگر این حرف را پذیرفتید لازمه اش این است که در اکثر من معنی واحد امکان ندارد، چرا؟ زیرا ایجاد و وجود عین یکدیگرند، فرض این است که یک لفظ بیشتر نداریم که وجودِ واحدی دارد و به واسطه این لفظِ تنها می خواهید چند معنی را ایجاد بنمایید، معانی یی که می خواهید به وجود بیاورید متعدّد اند در حالی که لفظ واحد است، وقتی وجودِ لفظ واحد است ایجادِ صادره از او هم واحد است در حالی که شما می خواهید دو معنی ایجاد بکنید، پس ایجاد بالقیاس الی اللفظ واحد است و بالقیاس الی المعانی متعدّد.
دو وجود دو ایجاد می خواهند، اگر بخواهید دو معنی ایجاد بکنید به دو ایجاد نیاز دارید، پس به دو لفظ احتیاج دارید، اگر یک لفظ را در دو معنی استعمال بکنید یلزم تعدّد الواحد وحدت المتعدّد، لازم می آید در عین تعدّد واحد باشد و در عین وحدت متعدّد باشد، ایجاد بالقیاس به معنی دو ایجاد است و بالقیاس به لفظ یک ایجاد.[1]
و فیه
اولا ما مبنا را قبول نداریم، سر جای خودش گفتیم که حقیقت الوضع جعل علامیّت است مانند سایر علائم، مثل کتابت مثل تابلوهای راهنمایی و رانندگی، وقتی می گوید نام پسرم را حسن قرار دادم یعنی لفظِ «حسن» را علامت برای پسرم قرار دادم، حرف محقق اصفهانی (ایجاد المعنی باللفظ) یعنی ایجاد معنی بوجود تنزیلی، آیا متکلّم که می خواهد حرف بزند می خواهد معانی را در ضمن الفاظ بوجود بیاورند؟ این خلاف واقع است و با ذوق عرفی متکلّمین عرفی هم سازگاز نیست، هیچ متکلّمی نمی خواهد معنی را ایجاد بکند بلکه از طریق الفاظ که علامت هستند می خواهد آن معانی را به مخاطب بفهماند، علامت یعنی چه؟ علامت یعنی ما یُعلم به الشئ، متکلّم هم در صدد اعلامِ معانی است، لذا الفاظ را که علامت هستند می آورد تا ذهن مخاطب را به معنای مرادش متقل بکند.
ثانیا یک ایرادِ کبروی هم وارد است و آن اینکه ایشان فرمودند محال است از لفظِ واحد معانی متعدد ایجاد بشود زیرا تعدد ایجاد محتاج تعدد وجود است، لفظ واحد نمی تواند علّت برای دو ایجاد بشود لذا لازم می آید وحدت المتعدد و تعدد الواحد، به ایشان جواب می دهیم که ان حرف در وجودات حقیقیه و تکوینی صحیح است، اما در ما نحن فیه بحث ما وجودِ تکوینی نیست بلکه وجودِ تنزیلیِ اعتباری است، متکلّم معنی را به وجودِ تنزیلیِ اعتباری ایجاد می کند نه به وجودِ حقیقی، و الامر فی الاعتباریّاتِ سهل. والسلام علیکم و رحمه الله .



[1] نهایه الدرایه، محمد حسین اصفهانی، ج1، ص152.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo