< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موارد ترتب ثمره بر بحث مشتق/مشتق
مقدمه
اصل بحث مشتق عبارتست از اینکه آیا مشتق در خصوص متلبس حقیقت است یا اعم از متلبس و ما انقضی، سایر مباحثی که مطرح شده اولا لا طائل تحته می باشند و ثمره ای بر آنها مترتب نیست، ثانیا وقتی دقت می کنیم می بینیم در نزاع هایی که صاحب کفایه از فصول نقل نموده در مواردی حق با صاحب فصول است نه با آخوند، صاحب کتاب منتهی الدرایه مواردی را که استعمال مشتق در متلبس و منقضی است را در فقه بررسی نموده و چند مورد را ذکر کرده، چون این بحث ثمره دار است ما نیز آن را مطرح می کنیم.
موارد ترتب ثمره بر بحث مشتق
کراهت بول تحت الشجره
آقایان این گونه نقل کرده اند: اگر مشتق در منقضی حقیقت باشد کراهت ثابت است. اما اگر مشتق حقیقت در خصوص متلبس باشد، کراهت مشتق ثابت نیست. لکن آقای مروج اینجا اشکالی وارد کرده و می گوید: ممکن است تلبّس از نوع ملکه باشد، در این صورت اگر درخت در غیر فصل اثمار نیز باشد، کراهت ثابت است. ولو اینکه بالفعل ثمری نداشته باشد. پس انقضاء چه زمانی بر او صدق می کند؟ زمان انقضاء ملکه.
ظاهر عبارات فقها همان اولی است اما ایشان به نظر دوم تمایل دارند، به نظر ما هم حق با ایشان است، کسی که تحت شجره مثمره بول یا تغوط کند آثار تبول و تغوطش تا مدتها باقی مانده و بلافاصله از بین نمی رود و استحاله شدن آن بول و تغوط امکان دارد بیش از یک سال به طول بینجامد، لذا این آلودگی تا فصل اثمار باقی می ماند، و رعایت بهداشت برای درختان مثمره با اراده ملکه اثمار تناسب دارد نه با اراده فعلیّت اثمار، اگر بناست بهداشت رعایت شود تا زمانی که درخت ملکه اثمار را دارد باید از تغوط و تبول تحت آن پرهیز نمود. این مناسبت حکم و موضوع طبق نظر عرف و از قرائن معروفه است، یعنی حکم قرینه می شود برای تشخیص موضوع.
آقای مروج اشاره به روایات هم نموده اند و می فرمایند ظهور بدوی روایات همان تلبس بالفعل است، یک روایت از حسین بن زید عن الصادق علیه السلام، عن ابیه عن آبائه عن امیرالمومنین علیهم السلام فی حدیث المناهی، این حدیثی است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله ) از یک چیزهایی نهی نمود که در برخی کتب تا چهارصد مورد هم می رسد، از جمله مناهی این است که «نهی رسول الله صلّی الله علیه و آله ان یبول تحت الشجره المثمره»
در حدیث دیگری از رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله ) نقل می کنند که «کره ان یُحدث الرجل تحت شجره مثمره قد اینعت» یعنی درختی که میوه اش رسیده و فصل میوه دادنش باشد. آقای مروج (اینعت) را به اثمرت معنی کرده لکن به نظر ما این کافی نیست، بلکه به معنای رسیدن میوه ها می باشد.
روایت بعدی مرفوعه علی ابن ابراهیم است، این روایت درباره این است که یک روز ابوحنیفه از محضر مبارک امام صادق علیه السلام خارج می شد که امام کاظم علیه السلام را می بیند در حالی که امام نوجوان بودند سوالاتی می پرسد و امام جواب او را می دهند، قال خرج ابو حنیفه من عند ابی عبد الله، و ابو الحسن موسی قائم و هو غلام، فقال له ابو حنیفه یا غلام این یضع الغریب ببلدکم؟ (منظور از یضع قضای حاجت است) حضرت فرمود «اجتنب افنیه المساجد(یعنی اطراف درب مساجد) و شطوط الانهار(ساحل نهر ها) و مساقط الثمار» یعنی آنجا که میوه درختان می افتد، آن حدودی از درخت مثمره که احتمال سقوط میوه اش وجود دارد، از آن محدوده باید اجتناب نمود، چه الان میوه باشد چه نباشد، «و منازل النزال» یعنی بار انداز قافله ها که قافله رحل اقامت می اندازد، الحدیث0 اینها موارد لعن است که همین مقدارش محل بحث ما می باشد.
سپس آقای مروج روایاتی را نقل می کنند که تصریح دیگری دارد، مثلا در خبر سکونی آمده «او تحت شجره فیها ثمره» یا در روایت دیگری که در علل از آقا امام باقر علیه السلام نقل نموده اند که «انما نهی رسول الله صلّی الله علیه و آله ان یضرب احد المسلمین خلائا تحت شجره او نخله قد اثمرت لمکان الملائکه الموکلین بها، قال و لذلک انیسا اذا که فیه حمله(بار و میوه اش) لان الملائکه تحضره»
همه این روایات را که مورد بررسی قرار دادیم نتیجه اش این می شود مثمره بودن ظهور در فعلیت پیدا می کند لذا از آن قرینه ای که قبلا بیان کردیم باید صرف نظرکنیم و ارجح همان تلبّس بالفعل است نه بالملکه.[1]
کراهت الوضوء و الغسل بالماء المُشمَّس
بحث اینجاست که آبی که مسخّن بالشمس( آبی که به واسطه آفتاب گرم شده ) است اگر شب خنک شد، آیا هنوز هم وضو و غسل با آن کراهت دارد؟ اگر قائل به خصوص متلبس شدیم دیگر کراهتی ندارد ولی اگر اعمی شدیم حکم کراهت وضو گرفتن با این آب باقی است.
چرا این آب کراهت دارد؟ عایشه برای غسل آب را در آفتاب قرار می داد تا گرم بشود، پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به عایشه فرمودند «لا تعودی لمثل هذا فانها تورث البرص»[2]
ما اذا جعل عنوان خاص موقوفا علیه
یک عنوان مشتقی داشتیم که موقوف علیه واقع شد، مثلا باغی وقف شده برای عنوان فقرا، یا محلی وقف شده برای عنوان غرباء، اگر کسی در گذشته غریب بود اما الان دیگر غریب نیست آیا می تواند از آن محل استفاده بکند؟ یا الان دیگر فقیر نیست آیا می تواند از آن باغ استفاده بکند؟ اگر اعمی بشویم باید بگوییم می تواند استفاده کند، البته قطعا از نظر فقهی مسئله مشخص است و اختلافی هم نیست که نمی تواند استفاده کند. [3]
رابعها عنوان الجلّال
یکی از نجاسات خُرء حیوانی است که نجاست خوار بشود، مثلا مرغی که غذایش نجاست انسان باشد هم گوشتش حرام می شود و هم فضله اش نجس می شود، این جلّال موضوع است برای خصوص متلبس، یعنی ما دام الجَلَل، انقضای این تلبّس هم به عروضِ مطهِّر است و مُطهِّرش هم استبراء است، هر حیوانی هم استبراء خاص خود را دارد مثلا استبراء مرغ و خروس سه روز است، بطی که قدری بزرگتر است پنج روز است، گاو یک ماه است و هکذا.
این مثال بیشتر موافق این مطلب است که مشتق اعم از متلبس بالفعل و منقضی باشد، چرا؟ زیرا تا زمانی که مُطهِّر نیامده حکم جلّال بر سر او جاری است ولو اینکه سالها از دوران جلَل او بگذرد، پس حتی اگر مدتها از زمان تلبس او هم گذرد باز هم محکوم به حکم جَلَل است تا زمانی که مطهرش فرا برسد، لکن این صحیح نیست چرا؟ زیرا این هم از مقوله همان احکامی است که صرف حدوث عنوان برای بقاء حکم کفایت می کند مانند ملاقات النجاسه که حدوثش برای بقاء حکم کافی است. [4]
خامسها الدار اللتی یشتیها المُکتسِب فی اثناء سنه الاکتساب لسکنی
هر چیزی که در دوره ای مئونه باشه چه خانه و چه غیر خانه دیگر خمس ندارد، اما زمانی که عنوان مئونه بودن از آن منقضی شد آیا باز هم از خمس مستثنی است؟ بحث مشتق اینگونه پیش می آید،که اگر گفتیم مشتق برای خصوص متلبس وضع شده الان دیگر مئونه نیست و باید خمسش را بپردازد، اما اگر قائل به اعم شدیم عنوان مئونه بر او جاری است و دیگر خمس ندارد.
در عروه الوثقی مثال زده به حُلیِّ نسوان، زنها تا زمانی که جوان هستند از زیور آلاتی استفاده می کنند، وقتی پا به سن گذاشتند دیگر احساس احتیاج به آنها نمی کنند، چون مورد احتیاج نیستند دیگر جزو مئونه هم به حساب نمی آیند حالا آیا شخص خمسشان را باید بپردازد؟ دو نظر وجود دارد، مشهور می گوید همان سال اول ملاک است، اگر تا اقضاء سنه مئونه بود دیگر مُستثنی است و میزان راس سنه همان سال است، لکن حضرت امام می فرمایند که نه، هر زمان که مئونه نبود باید خمسش را بپردازد. [5]

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo