< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ماده امر/اوامر
المقصد الاول فی الاوامر
صاحب کفایه فرموده «الأول: فيما يتعلق بمادة الأمر من الجهات، وهي عديدة : الأولى: إنّه قد ذكر للفظ الأمر معانٍ متعددة، منها الطلب، كما يقال، أمره بكذا» این از معانی شایع امر هم هست، مانند آنجا که می فرماید ( ان الله یأمر بالعدل و الاحسان).
از معانی دیگر ماده امر شئ است، لکن تفاوت این معنی با معنای قبلی(طلب) در این است که شئ یک معنای حدثی نیست و جامد است، لذا اگر لفظ امر به معنای طلب باشد صیغه های مختلفی دارد و صرف می شود مانند «اتأمرون الناس بالبر» اما اگر به معنای شئ باشد دیگر صرف نمی شود مانند «رأیت امرا عجیبا»
گاهی هم امر به معنای شأن به کار می رود مانند «و ما امر فرعون برشید یقدم قومه یوم القیامه فاوردهم النار فبئس الورد المورود» امر فرعون مشتمل بر هدایت نبود، یعنی چه؟ یعنی شأن و وضعیت فرعون مشتمل بر هدایت نبود.
گاهی امر به معنای فعل به کار می رود «صدر منه امر» فعلی از او سر زد.
گاهی امر به معنای فعل عجیب به کار می رود.
گاهی امر به معنای حادثه می آید، «اعجبنی هذا الامر» البته اعجبنی در عربی بیشتر به معنای خوشم آمد است تا تعجب.
گاهی امر به معنای غرض است، «جئتک لامر کذا» بغرض و هدف فلان کار آمدم.
صاحب کفایه می فرمایند: « يخفى أن عد بعضها من معانيه من اشتباه المصداق بالمفهوم» شمردن برخی از این معانی به عنوان معنای ماده امر از قبیل اشتباه مصداق به مفهوم است، مثلا جایی که به معنای غرض یا حادثه یا فعل عجیب به کار رفته هیچ کدام معنای ماده امر نیستند، بلکه مثلا به معنای فعل به کار رفته است لکن چون مصداقش فعل عجیبی بوده برخی گمان کرده اند که فعل عجیب از معانی ماده امر است، لذا اینها مُحقِّق مصداق بوده و دخیل در مفهوم امر نیستند.[1]
تقسیم صاحب فصول
صاحب فصول فرموده که معانی ماده امر در دو معنی خلاصه می شوند، یکی طلب و دیگری شأن، بقیه معانی هم به این دو معنی بر می گردند، یعنی همه معانی ماده امر را داخل در شأن نموده است، مرحوم آخوند این نظر را نمی پذیرد و می فرمایند اگر بخواهیم یک معنای جامعی برای ماده امر پیدا کنیم آن معنی شئ است نه شأن و همه آن معانی که برای ماده امر بیان شده داخل در طلب و شئ می شود لذا جناب آخوند اینچنین نتیجه می گیرد که ماده امر دو معنی دارد، یکی طلب و دیگری شئ. [2]
و فیه
ما اشکالی وارد کردیم وآن اینکه اگر شئ را به عنوان معنای ماده امر انتخاب کردیم شئ بسیار دایره وسیعی دارد، شامل اعیان و همه اشیاء خارجیه می شود حال آنکه امر در اعیان خارجیه به کار نمی رود، واصلا مصطلح نیست، مثلا آیا شخصی می تواند بگوید رایت امرا عجیبا بعد منظورش جدار باشد؟ خیر. غرض این است که ایراد آخوند بر صاحب فصول ممکن است وارد باشد ولی فرمایش خودش هم محل ایراد است، لذا نهایتش این است که بگوییم معانی امر جامع ندارند.
فرمایش محقق نائینی
ایشان می فرمایند کلمه امر به معنای یک واقعه ای است که فی الجمله اهمیتی داشته باشد (لها اهمیه فی الجمله) مثلا زلزله ای واقع بشود، جنگی در بگیرد، در این موارد کلمه امر به کار می رود. بعد فرموده «و سایر المعانی یرجع الیه حتی الطلب» یعنی اصل معنای امر همین است و همه معانی دیگر مصادیقش هستند و به این معنی بر می گردند حتی طلب، چون خود طلب واقعه مهمی است و اهمیت دارد به آن امر می گویند. [3]
و فیه
دیگر ایراد صاحب کفایه به ایشان وارد نمی شود لکن دو ایراد دیگر وارد می شود، اول اینکه گاهی کلمه امر به کار می رود در حالی که هیچ دلالتی بر با اهمیت بودن ندارد، مثلا اگر گفته بشود «وقع امر سهل» آیا غلط است؟ خیر، کما اینکه مرحوم شیخ در مورد سهل فرمودند «والامر فی سهل سهل» سهولت با اهمیت منافات دارد، اگر امر را به با اهمیت بودن مقید کردیم، دیگر قابل استعمال در امور سهله نیست در حالی که می بینیم امر در امور سهل و غیر مهم استعمال می شود و ما هم تناقضی استشمام نمی کنیم.
ایراد دوم و قسمت عجیب کلام ایشان ارجاع طلب به این معنای مذکور است، مثلا وقتی می فرماید «ان الله یأمر بالعدل و الاحسان» اگر امردر آیه به معنای طلب باشد مطلب واضح است، اما اگر امر به معنای واقعه مهم باشد معنایش چگونه می شود؟ خداوند واقعه مهم میکند؟ واقعه مهم اصلا معنای حدثی ندارد چگونه اشتقاقات امر را از واقعه مهم به دست آوریم؟ حالا در سایر معانی کار آنقدر سخت نیست اما در معنای طلب واقعا حرف عجیبی است.
فرمایش محقق اصفهانی
ایشان برای اثبات وحدت معنی خود را به تکلّف انداخته و فرموده اند که امر موضوع برای طلب و اراده است، یعنی گاهی امر در معنای طلب به کار می رود مانند «ان الله یأمرکم بالعدل و الاحسان» گاهی هم امر به معنای اراده به کار می رود، یعنی همه مواردی که ذکر شده اعم از شأن و واقعه مهم و غرض همه اینها داخل در اراده الله هستند، اعیان خارجیه و صفات و حالات و وقایع هیچ کدام بدون اراده باری تعالی ممکن نیستند و به اراده خداوند واقع می شوند پس همه مشمول معنای اراده هستند پس ماده امر دو معنی دارد، یکی طلب و دیگری اراده الله، لذا وقتی می گویید «رایت امرا عجیبا» در واقع به این معنی است که من چیز عجیبی که تحت اراده الهی بود دیدم.[4]
و فیه
خیلی واضح است که خداود متعال خالق اعیان خارجیه است، مانند بحار و جبال و امثال ذلک، اما نسبت به افعال انسانی باز هم اراده خداوند دخالت دارد ولی اراده خود عبد هم دخالت دارد والا جبر لازم می آید، افعال انسانی ولو اینکه قطعا متعلق اراده خداوند هستند اما اراده خودِ بشر هم دخیل است، بنابراین اینکه همه چیز را داخل در اراده خداوند بدانیم (یعنی بگوئیم تمامی حسنات و سیّئات و شرور همه به اراده خداونداست) این چه حُسنی دارد؟ چه لزومی دارد؟ در اعیان حرف شما درست است اما در افعال بشر خصوصا افعال نا پسندی که از بشر صادر می شود چه حُسنی دارد که همه را منتسب به اراده الهی بدانیم؟ لذا این توجیه به نظر ما مُستهجن است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo