< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلالت امر بر وجوب /اوامر
معنای اصطلاحی امر
بحث ما در معنای لغوی تمام شد، اما در معنای اصطلاحی، صاحب کفایه می فرمایند «نُقل الاتفاق علی انه حقیقه فی القول المخصوص» قول مخصوص هم یعنی استعمال صیغه امر، مانندِ گفتنِ «إفعل»، یعنی وقتی گفته می شود زید امر کرد، یعنی صیغه امر را استعمال نمود.
در ادامه می فرماید: «لا یخفی انه علیه لا یمکن الاشتقاق منه» یعنی چه؟ یعنی «القول المخصوص»(که همان گفتن إفعل باشد) که قابل اشتقاق نیست، پس معنای اصطلاحی نمی تواند خود قول مخصوص باشد، زیرا معنای حدثی نیست. پس قابل اشتقاق هم نخواهد بود، مگر اینکه تأویلی صورت داده و بگوییم معنای امر خود قول مخصوص نیست. بلکه «الطلب بالقول المخصوص»است. در این صورت معنای حدثی پیدا می کند و قابل اشتقاق هم می شود، در این صورت «أمَر» یعنی با قول مخصوص در گذشته طلب نمود، «یأمُرُ» یعنی با قول مخصوص طلب می کند و هکذا.[1]
اعتبار علو و استعلا
گفته اند که اطلاق عنوان امر به معنای طلب، مشروط به این است که آمر عُلو داشته باشد، این طلب اگر از شخص عالی صادر بشود می گویند امر کرد، اما اگر از شخص سافلی صادر شود، می گویند سوال و درخواست کرد، پس همیشه به طلب کردن، امر اطلاق نمی شود بلکه مشروط به این است که عالی باشد، مثلا ما دعا می کنیم و می گوییم «اللهم ارزقنا» این هم امر است. اما آیا می گوییم ما به خداوند امر کردیم ؟ خیر، ما دعا کردیم، اطلاق امر نمی شود چون علو نداریم، اما وقتی از خداوند صادر شد، می شود امر، چرا؟ چون علو دارد، اگر از مساوی به مساوی باشد می گویند سوال کرد. پس علو الطالب از شرایط امر است.
آیا اطلاق عنوان امر مشروط به استعلا هم هست؟ یعنی آیا لازم است امر به شکل دستوری باشد؟ صاحب کفایه می فرمایند دیگر لازم نیست، اگر از عالی باشد ولو علی سبیل الاستعلا هم نباشد باز هم امر است، به خلاف جایی که علی سبیل الاستعلا باشد ولی از عالی نباشد.
ممکن است شخصی بگوید اگر استعلا بدون علو امر نیست، پس چرا مُستعلی غیر عالی را به خاطر امرش توبیخ می کنند؟ و به او می گویند لمَ تامرُهُ؟ اگر طلب او امر نیست، چرا توبیخش می کنند؟ صاحب کفایه جواب می دهد این توبیخ به خاطر استعلای بی موردش می باشد، نه اینکه عملی که از او سر زده، امر است.
اقول
به نظر ما امر مشروط به هر دو شرط است، هم علو و هم استعلا، هم صدور من العالی و هم ان یکون علی سبیل الاستعلا، اما صدور من العالی لازم است چون اگر عالی نباشد، صدق امر نمی کند، اگر علی سبیل الاستعلا نباشد هم باز صدق امر نمی کند.
مثلا اگر استاندار یا فرماندار بازار بیاید، وبخواهد جنسی بخرد و به فروشنده بگوید به ما تخفیفی بده، آیا می گویند امر نمود؟ خیر، زیرا امرش علی سبیل الاستعلا نیست، لذا موارد استعمال را که بررسی می کنیم می بینیم اگر علی سبیل الاستعلا نباشد نمی گویند امر کرد، برای همین ما هر دو را شرط می دانیم.
فی ان معنی الامر هل هو الوجوب او الاعم منه و من الاستحباب
صاحب کفایه می فرماید: «الجهه الثالثه لایبعد کون لفظ الامر حقیقه فی الوجوب لانسباقه عنه عند اطلاقه» بعید نیست متبادر از امر وجوب باشد، یعنی چه؟ یعنی این طلب الزامی است و اگر ترک بشود مستحق مواخذه و مجازات است به خلاف استحبابی، اگر امر استحبابی بود به خاطر ترک آن عبد مستحق مواخذه نمی شد.
«و یویده(دلالت امر بر وجوب) قوله تعالی فلیحذر الذین یخالفون عن امره»[2] آنان که با امر مخالفت کرده اند باید بترسند، اگر امر برای طلب استحبابی بود خداوند باز هم تهدید می کرد؟ آیا ترک استحباب ترس دارد؟ خیر، ترس از عواقب ترک، مربوط به جایی است که امر دلالت بر وجوب بکند، تهدید اختصاص به امر وجوبی دارد، و در آیه هم قرینه ای وجود ندارد پس معلوم می شود امر دلالت بر وجوب می کند که در ازای ترک آن عبد تهدید شده است.
« و قوله صلی الله علیه و آله لولا ان اشق علی امتی لامرتهم بالسواک» اگر هر آینه خوف به مشقّت افتادن امّت نبود، آنها را امر بر مسواک زدن می کردم، مگر به مسواک زدن امر استحبابی نشده؟ شده، اگر لفظ امر برای استحباب بود، امر استحبابی که واقع شده، پس معلوم می شود مراد از این امر بدون قرینه، وجوبی است، نه استحبابی، من امر نکردم تا امت در مشقت قرار نگیرند، مراد از این امر، امرِ وجوبی است و الا اگر مراد، امر استحبابی بود آن که موجود است.
«و قوله صلی الله علیه و آله لبریره بعد قوله : اتأمرنی یا رسول الله (صلی الله علیه و آله)؟ قال : لا بل انما انا شافع» بریره کنیز عایشه بود، در همان زمان با یک عبدی ازدواج کرد، عایشه بریره را آزاد کرد، بریره مطلع شد که بعد از آزادی نسبت به نکاحی که شده خیار پیدا می کند و می تواند آن را فسخ بکند، وقتی که فهمید تصمیم به جدایی گرفت، شوهرش خیلی ناراحت شد و خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) رسید، حضرت وساطت کرده و به بریره توصیه نمود که فسخ نکند و به زندگی ادامه دهد، بعد از توصیه رسول الله بریره از ایشان پرسید: اتأمرنی یا رسول الله؟ یعنی چه؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) که طلب کرده بود، پس این امر به چه معناست؟ معلوم می شود معنای دیگری دارد لذا حضرت فرمودند: لا بل انما انا شافع.
از دیگر استدلال ها، استناد به این آیه است: «ما منعک ان لا تسجد اذ امرتک؟»[3] چرا ما امر کردیم تو مخالفت کردی؟ معلوم می شود امر برای وجوب بوده، چرا؟ زیرا اگر امر استحبابی بود که آنقدر در ازای مخالفت آن عقاب نمی شد، شیطان با ترک مستحب مستحق این نمی شد که «فاخرج منها فانک رجیم، و ان علیک لعنتی الی یوم الدین»، پس معلوم می شود مراد از «اذ امرتک» وجوب است نه استحباب. لازم به ذکر است در این آیه در فقره «ان لا تسجد» لا زائده و زینتی است. [4]

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo