< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طلب و اراده /اوامر
ایراد محقق نائینی به صاحب کفایه
در جلسه گذشته گفتیم حق این است که طلب و اراده یکی بوده و اختلافی میان طلب و اراده نیست. طلب حقیقی، همان اراده حقیقی و طلب انشائی، همان اراده انشائی است، این فرمایش آخوند بود..[1]
محقق نائینی و به تبع ایشان، محقق خوئی به آخوند اشکال کردند و در واقع مسئله را به شکل دیگری تقسیم کردند، البته بحث ایشان بر سر طلب و اراده حقیقی است نه انشائی، می فرمایند: این اتحاد طلب و اراده که شما گفتید دو معنی دارد، معنی اول اینکه مرادتان از اتحاد، اتحادِ در مفهوم باشد، مانند قعود و جلوس که هر دو در معنی و مفهوم اتحاد دارند طلب و اراده هم به حسب مفهوم، اتحاد دارند، معنی دوم اینکه مراد شما از اتحاد، اتحادِ در مصداق است، مانند اتحاد شاعر و عالم که مفهوما مختلف هستند، لکن به حسب مصداق، در یک فردِ واحد با هم اتحاد دارند.
حالا مراد شما از اتحاد چیست؟ اتحاد مفهومی است یا مصداقی؟ اگر مرادتان اتحاد مفهومی باشد این صد در صد غلط و خلاف وجدان است. زیرا اراده، کیف نفسانی و از صفات و حالات نفس بوده که متقوم به مراتبی است، تصور و تصدیق به فایده و شوق موکد، همه مراتب آن هستند، حال آنکه معنای طلب، چیز دیگری است، طلب به معنای «التصدی لتحصیل الشئ» می باشد، یعنی اقداماتی که انسان برای تحصیل چیزی انجام می دهد، این اقدامات، از مقوله فعل هستند نه کیف، لذا می گوید «طلبت شیئا» چیزی را طلب کردم، یعنی برای تحصیل آن اقدام کردم، این از مقوله فعل است، به خلاف اراده که از مقوله کیف نفسانی است، لذا قطعا از لحاظ مفهوم، اتحادی ندارند.
اما اگر مراد صاحب کفایه اتحاد مصداقی باشد، محقق نائینی می فرمایند: این معنی غیر معقول است، چرا؟ زیرا گفتیم که اراده از مقوله کیف است و طلب از مقوله فعل، وقتی از دو مقوله شدند مقولات، اجناس عالیه و متغایر بالذات هستند و هیچ گاه مصداق واحد پیدا نمی کنند، لذا امکان ندارد یک وجود پیدا کنند.[2]
تغایر طلب و اراده در نظر ایشان
پس محقق نائینی اتحاد طلب حقیقی و اراده حقیقیه را رد کرد، سپس نتیجه گرفته و می فرماید: حق این است که طلب و اراده مغایر با یکدیگر هستند،ولی آیا این تغایر از خود نفس شروع می شود؟ بله، چگونه؟ به این صورت که اراده، مرکّب از سه چیز است، در حالی که طلب، بعد از پایان یافتن مقدمات سه گانه اراده، محقق می شود.
حالا مراد از مراتب سه گانه اراده چیست؟ «تصوّر الشئ و التصدیق بفائده و الشوق الموکد» می باشد، این سه چیز از مقوله معدات بوده که غیر اختیاری هستند، بعد از این مراتب، یک حالت اختیاری از مقوله فعل نفسی پدیدار می شود که آن حالت نفسانی اختیاری است و به آن «طلب» می گویند و این طلب، محرِّک عضلات است.
حالت اختیار در افعال برای انسان وجود دارد، اما وراء الاراده، خود اراده را اختیاری نمی دانند، اما اگر گفتیم حرکت عضلات مستند به شوق است، لازمه اش این است که حرکت عضلات غیر اختیاری باشد، معلوم می شود وراء اراده، و میان شوق موکد و تحریک عضلات، یک حالتی برای نفس محقق شود که اختیاری است و تحریک عضلات به آن مستند می شود، این حالت اختیاری را «طلب» می گویند. [3]
ایراد فخر رازی به اختیار و جواب محقق نائینی
محقق نائینی می فرمایند: این گونه می توانیم به امام المشکِّکین (فخر رازی) جواب دهیم، فخر رازی اشکال کرده که عذاب کردن عبد به جهت افعال خودش، درست نیست «لان الفعل معلول الاراده و الاراده غیر اختیاریه»، سپس می گوید «ولو تظاهر الثقلان علی ان یجیبوا علی هذا الاشکال لا یقدرون علی ذلک» چرا؟ زیرا خودتان قائل اید، اراده غیر اختیاری است، در حالی که منشأ حرکت عضلات، همین اراده غیر اختیاری است، علت تامه حرکت عضلات، اراده است که غیر اختیاری است و چیزی که علت تامه اش غیر اختیاری است، خودش هم غیر اختیاری است، پس چگونه خداوند به خاطر فعل غیر اختیاری، انسان را عذاب می کند ؟ پس عذاب الهی ظالمانه است.
محقق نائینی جواب داده اند که جُل المحققین بر این مطلب موافق اند که اراده، غیر اختیاری است، لکن مراتب اراده مانند معدات بوده که نفس را مایل به عملی می کنند، شوق موکد انسان را به عمل عن اختیار لا بلا اختیار سوق می دهد، پس شوق موکد سلب اختیار نمی کند، وراء الاراده، نفس انسان، إعمال اختیار می کند و برای تحصیل فعل تصدی می کند که به این تصدی«طلب» می گویند، این طلب هم از مقوله اختیار النفس است، شوق موکد نفس انسان را تشویق می کند نه اینکه از نفس، سلب اختیار کند، لذا ایراد فخر رازی وارد نیست. [4]

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo