< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

95/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجه چهارم برای رجوع قید به ماده نظریه محقق عراقی

مقدمه

در جلسات گذشته بیان شد که اشکالِ ایراد إنشاء بدون مُنشأ ایرادی خوبیست. محقق خوئی در مورد این ایراد گفتند: این ایراد بر مسلک مشهور - که إنشاء را «إيجاد المعنى باللفظ» می دانند – وارد، اما بر مسلک ما که إنشاء را «إبراز الامر الاعتباری» می دانیم وارد نیست. از این جهت محقق خوئی می خواهد این نتیجه را بگیرد که مسلک صحیح در باب إنشاء مسلک ایشان است و نه مسلک مشهور.[1]

ما در جای خودش به ایشان جواب دادیم و گفتیم: فرمایش ایشان خلاف ظاهر است؛ مثلا وقتی کسی می‌گوید: «أنکحتُ»، به این معناست که من نکاح را ایجاد می‌کنم. این ایجاد امری عقلاییست و هر کس این اختیار را دارد که چنین چیزی را ایجاد کند. چیزی که ایجاد و اعتبار می شود (مثلا پیوند زوجیّت) نیز از امور اعتیاریّه است که با گفتنِ «أنکحتُ» در عالم إنشاء ایجاد می شود. با این بیان می‌گوییم: ما اصل مبنای ایشان–که إنشاء عبارت از «إبراز» باشد- را قبول نداریم. إبراز، حکایت از چیست؟ چیزی وجود ندارد که از آن حکایت شود. بر این اساس صحیح همان است که إنشاء را به معنای «ایجاد» بدانیم.

وجه چهارم: نظریه محقق عراقی

بحث ما حول پاسخ به این سوال بود که آیا واجبِ مشروط صحیح است یا خیر؟ لازمه صحت واجب مشروط این است که قید به هیئت إرجاع شود. در مورد رجوع قید به هیئت سه اشکال را خواندیم.

الان نوبت به اشکال چهارم یعنی فرمایش محقق عراقی می رسد. ایشان می فرماید: «لا ریب فی ان إنشاء التکلیف من مقدمات التوصل الی تحصیل المکلّف به، و الواجب المشروط علی المشهور لیس بمرادٍ للمولی قبل تحقق شرطه». یعنی غرض از إنشاء تکلیف التوصل الی تحصیل المکلّف به است؛ چرا که مولی نسبت به وجود مامورٌ به و مکلّف به شوق دارد. از همین رو إنشاء تکلیف می کند. چون مشتاق است که مردم نماز بخوانند و روزه بگیرند و حج بروند به این امور امر و إنشاء تکلیف می کند؛ تا مردم منبعث شده و مامور به را اتیان نمایند. پس مَنشأ امر و إنشاءِ تکلیف، شوقِ مولاست و هدف از امر تحقّق و به وجود آمدن این امور در خارج است.

در مورد واجب مشروط معنای رجوع شرط به هیئت این است که طلب الان إنشاء شده اما معلّق بر یک شرطی که الان وجود ندارد؛ در آینده هم نمی دانیم که آن شرط موجود می‌شود یا خیر.

اشکال این است که اگر هدف از امر تحقّق عمل در خارج است، این هدف در واجبِ مشروط وجود ندارد؛ زیرا فرض این است که این واجب به شرطی مشروط است که الان وجود ندارد. وقتی شرط وجود نداشته باشد، تکلیف هم وجود نخواهد داشت. لذا شرط درونِ واجب مشروط، باعث لغویت إنشاء آن می‌شود.

به بیان دیگر، طلب بر شرطی که محقق نشده معلّق گشته و بالتبع طلبی نیز محقق نیست. در این حال چرا مولا چنین طلبی را إنشاءِ کند؟ شرط که وجود نداشته باشد امری هم وجود ندارد و دلیلی برای امر مولا نمی ماند. هدف از إنشاء این بود که ما به نماز و روزه و حج برسیم؛ اما این امر در حالیست که با وجود شرط ما به این اعمال نمی رسیم.

به عبارت بهتر مراد مولا از إنشاءِ طلب، تحقّقِ خارجیِ چیزیست که به آن شوق دارد. اما با واجب مشروط این غرض محقّق نیست؛ زیرا طلب بر شرطی مفقود، معلّق شده و با فقدان شرط، طلب هم وجود نمی‌یابد. در این صورت إنشاء مولا لغو خواهد بود. یعنی در حالتی انشاء کرده که غرض عقلائی بر آن مترتب نیست. مثلا غرض عقلایی از طلب نماز، تحقق خارجی آن است؛ در حالی که درونِ إنشاء مانعی(شرط) از رسیدن به غایت و مطلوب وجود دارد. پس لازم است که مولا برای تحقق غرض صبر کند تا شرط حاصل شود و بعد إنشاء نماید.

ایشان در ادامه راه حلی ارائه کرده و می فرماید: حال که مصلحت اصلی وجود ندارد، راه منحصر این است که بگوییم: مصلحت در مُنشأ و مامورٌ به نیست؛ بلکه مصلحت در خودِ إنشاء وجود دارد. باید غرضی نفسی در خود إنشاء وجود داشته باشد تا لغو نشود. ایشان سپس پاسخ می دهد که این هم قابل قبول نیست؛ زیرا بر اساس قول مشهور در مذهب عدلیّه، إنشاء التکلیف از مصلحتی در متعلّق تبعیّت می کند؛ نه اینکه تابع مصلحتی در خودِ إنشاء باشد.

پس اگر بگوییم: مصلحت در خودِ إنشاء است، خلاف نظر مشهور خواهد بود. همچنین اگر بگوییم: مصلحت در خودِ عمل و مامورٌ به است، این نیز غیر معقول است؛ زیرا با وجود شرط مکلّف به مصلحت نمی رسد. در نتیجه می گوییم: رجوع شرط به هیئت غیر معقول است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo