< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد جزایری

96/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: واجب نفسی و غیری/ اقوال در وجوب مقدمه/ نظر مختار

قول چهارم، مبنای صاحب کفایه

گفته بودیم که در وجوب مقدمه چهار قول وجود دارد. یکی قول صاحب معالم، دیگری قول شیخ انصاری و سوم قول صاحب فصول و قول آخر، قول صاحب کفایه است که ایشان قائل به وجوب مطلق مقدمه هستند.

در کفایه آمده: «فقد تصدى غير واحد من الأفاضل لاقامة البرهان على الملازمة». ایشان محل بحث را ملازمه بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه قرار داده اند. «والأولى إحالة ذلك إلى الوجدان حيث إنّه أقوى شاهد على أن الإانسان إذا أراد شيئاً له مقدمات، أراد تلك المقدّمات لو التفت إليها».

می فرماید: انسان وقتی به وجدان خود رجوع می کند، می بیند، اگر چیزی را بخواهد، مقدمات آن را هم می خواهد. «بحيث ربما يجعلها في قالب الطلب مثله، ويقول مولوياً (أدخل السوق واشتر اللحم) مثلاً ، بداهة أن الطلب المنشأ بخطاب (أدخل) مثل المنشأ بخطاب (إشتر) في كونه بعثاً مولوياً، وإنّه حيث تعلقت إرادته بإيجاد عبده الاشتراء، ترشحت منها له إرادة أُخرى بدخول السوق، بعد الالتفات إليه وإنّه يكون مقدّمة له كما لا يخفى» حتی گاهی آن مقدمات را بیان هم می کند و به آنها امر مولوی می نماید؛ مثلا می گوید «اُدخل السوق و اشتر اللحم» در این مثال دخول بازار، مقدمه برای شراء لحم است، اما در عین حال مورد امر مولا نیز قرار گرفته است.

«ويؤيد الوجدان بل يكون من أوضح البرهان، وجود الأوامر الغيرية في الشرعيات والعرفيات» شاهد این مطلب وجدانی، این است که، در عرفیات و موالی عرفیه کثیراً دیده می شود که گاهی انسان به خدمتکار یا فرزندش -همچون مثالی که گذشت- امری غیری به برخی از مقدمات می نماید. در شرع هم همین‌طور است. چنانکه امر به ذی المقدمات تعلق می گیرد، گاهی نیز به مقدمات امر می شود؛ مانند امر به وضو برای نماز که امری غیریست.[1]

ایراد به مبنای صاحب کفایه

ما همینجا در کلام ایشان مناقشه‌ای کرده ایم که ثمره آن احداث قول پنجم در وجوب مقدمات خواهد بود. می گوییم: هرچند وقتی انسان شوق به ذی المقدمه دارد -از باب وسیله و سبب بودن مقدمات برای ذی المقدمه- شوقِ غیری به مقدمات هم پیدا می کند، لکن امر غیر از شوق است. شوق نفسانی خود بخود ایجاد می شود؛ اما اینگونه نیست که همیشه شوق همراه با امر باشد؛ این قابل اثبات نیست. بنابراین ادعای ملازمه خلاف واقع است؛ چرا که نسبت به مقدمات شوقِ غیری پیدا می شود، اما این شوق به مرحله امر نمی رسد.

پس محل اشکال این است که آیا این شوق به مرحله امرِ غیری هم می رسد یا خیر؟ ادعای صاحب کفایه این است که میان ذی المقدمه و مقدمات ملازمه وجود دارد، یعنی هر کجا امر نفسی یی داشته باشیم مقدمات آن هم به تبع ذی المقدمه صاحب امر می شوند، پس به دلیل این ملازمه همانطور که ذی المقدمه امر دارد مقدماتِ آن نیز امر خواهند داشت.

اما به نظر ما چنین ملازمه ای وجود ندارد. گاهی ممکن است مولا از باب تاکید به مقدمه امر کند. اما چنین امری دلیل بر وجود ملازمه نیست. ملازمه به این معناست که همیشه، مقدمات چنین امری داشته باشند؛ لکن در واقع چنین نبوده و نمی توان چنین ادعایی نمود.

غالباً إنشاء امرِ غیری برای مقدمات ضرورتی ندارد؛ زیرا مولا می بیند که عبد اگر نسبت به اوامر مولا مُنقاد است با همان امر نفسی نسبت به ذی المقدمه منبعث شده و خودش مقدمات را فراهم می کند. لذا نیازی به امر به مقدمات نیست. عبد اگر قصد اتیان ذی المقدمه داشته باشد، ناگزیر و ناچار از اتیان مقدمات است. همچنین اگر عبد مُنقاد نبوده و با امر نفسی مولا منبعث نشود، امر غیری نیز در او اثر گذار نخواهدبود.

خلاصه‌ی حرف ما با صاحب کفایه این است که اولا؛ اگر کلام شما فقط بر سر شوق است، ما حرفی نداریم. لکن کسی شوق را وجوب نمی نامد. وجوبِ غیری که محل بحث است، از سنخ امر بوده و نیاز به إنشاء دارد. ثانیاً؛ وقتی به وجدان مراجعه می کنیم، می بینیم که موارد بسیاری از مقدمات، مسئله به عقل خود عبد موکول می شود. مولا می گوید: «إصعد علی السطح» و کاری ندارد آیا عبد نصب سُلّم می کند یا نه؛ به خودش مربوط است. امر مولا فقط ناظر به صعود علی السطح است و باقی مقدمات را موکول به عقل خود عبد نموده است. پس ما ملازمه ای احساس نمی کنیم تا بگوییم باید امری دیگر إنشاء شود که ملازمه با آن امر نفسی داشته باشد. برای مولا مقدمات اصلا ارزشی ندارند؛ آنچه مهم است ذی المقدمه است. اما لزوم مقدمات به عقل عبد واگذار می شوند.

علاوه بر آنچه بیان شد، این ملازمه مبتلا اشکالی عقلیست؛ زیرا گفتیم: اگر عبد مُنقاد باشد، همان امر نفسی برایش کافی بوده و هر کاری که برای امتثال ذی المقدمه باید انجام دهد، با همان امر نفسی انجام می دهد. اگر مُنقاد نبوده و متمرِّد باشد و امری نفسی که عقاب بر آن مترتب است، نتوانسته او را منبعث کند، امر غیری که عِقابی هم ندارد، هیچ اثری در عبد نمی گذارد.

قول پنجم، مبنای محقق اصفهانی

از اینجا محقق اصفهانی قول خامسی را ابداع می کنند. ایشان می فرماید: در مقدمات امر مولوی شرعی که متقوّم بر انشاء باشد نداریم. مولا فقط ذی المقدمه را از عبد می خواهد و مقدمات به عقل مکلّف واگذار می شوند. حالا ببینیم تطبیق این مبنا در مقدمات عقلیه و شرعیه چگونه است.

مقدمه عقلیه مقدمه‌ای است که توقف ذی المقدمه بر آن عقلی باشد؛ مثلا مولا به قربانی کردن گوسفند در روز عید در منا امر می کند. عبد می داند که ذبح باید با چاقوی آهنی باشد و برای قربانی این چاقو را تهیّه می کند. ذبح بدون چاقوی آهنی محقق نمی شود و تهیه چاقو از مقدمات قربانی است. اما مولا، امری به تهیه چاقو نمی کند؛ چرا که مسئله را به عقل مکلّف موکول نموده و عبد خودش می داند که باید چاقو همراه خودش بیاورد.

مقدمه شرعیه مقدمه‌ای است که توقف ذی المقدمه بر آن به وسیله عقل احراز نشود و این احراز توقف محتاج بیان شارع است؛ مانند توقف نماز بر وضو. شارع مقدس برای نماز أجزاء و شرایطی قرار داده است؛ أجزاء اموری هستند که وجودشان در موضوع دخیل باشد؛ مانند تکبیره الاحرام و قرائت و رکوع و امثال آن و شرایط آنهایی هستند که تقیُّدشان دخیل است؛ مانند طهارت و استقبال. توقف نماز بر این شرایط به جعل شارع است و توقف عقلی ندارد. انسان می تواند بدون وضو یا بدون استقبال قبله نماز بخواند. عقل نیز توقف نماز بر اینها را تشخیص نمی دهد؛ بلکه این امور به جعل شارعند. شارع بیان می کند که نماز باید رو به قبله یا با طهارت باشد. این موارد ربطی به مقدمیت نداشته و جعل شرطیت هستند.

عرض ما این است که حتی در این موارد نیز ملازمه‌ای وجود نداشته و نیازی به امر و نهیی غیری نیست. وقتی شارع برای طهارت و استقبال قبله جعل شرطیت نمود، این جعل کافی است تا خودِ عبد بفهمد که این‌ها شرایط مقدمه نماز هستند. او باید وضو بگیرد و این وضو نیاز به امری غیری و جدید ندارد؛ بله ممکن است مولا در برخی موارد امر کند؛ اما این همیشگی نیست تا ملازمه‌ای وجود داشته‌باشد. همین‌که جعل شرطیت برای طهارت و وضو شده‌باشد، کافیست. عبد مقدمیّت را می فهمد. اگر مولا امر کند اشکالی ندارد؛ اما إلزامی برای امر نیست.

پس همانطور که اجزاء به جعل شارع هستند، شرایط هم مجعول شارعند و صرف جعلشان کافی بوده و نیازی به امر نیست. نیاز نیست که مولا امر کرده و بگوید: «طهِّر للصلاه» یا «إستقبِل القبله». همین‌که شرطیت جعل شود کافی است.

پس شرایط عقلیه و شرعیه در این مورد مساوی بوده و هیچ کدام نیازی به امر جدید ندارند. در هیچ کدام از دو قسم نیز ملازمه ضرورتی ندارد. تفاوت در این است که شرایط عقلیه نیازی به جعل شرعی ندارند؛ اما شرایط شرعی نیاز به جعل شارع دارند. اما در عین حالی که شرطیّت شرعی آن‌ها محفوظ است، نیازی به امرِ غیری جدیدی هم نیست. این‌ها مانند نصب سُلّم هستند؛ همین‌که مولا شرطیّت را جعل کند، کافی بوده و همچون مقدمات عقلیه و نصب سُلّم به عقل مکلّف موکول می شوند. ضرورتی ندارد ملازمه و امرِ غیری دیگری باشد.[2] این قول آشیخ محمد حسین است. نظر ما نیز همین است.

خلاصه اینکه مقدمات نیازی به امر غیری مولوی ندارند. نمی پذیریم که گفته شود: حتما باید ملازمه ای در کار باشد تا عبد نسبت به مقدمات منبعث شود. هر چند ممکن است مولا نسبت به مقدمات شوق پیدا کند، اما اینگونه نیست که الزاما از آن شوق امری غیری مترشّح شود.

قول ششم، قول ابوالحسن بصری

ابوالحسن بصری می فرماید: مقدمه حتما باید واجب باشد؛ زیرا در غیر این صورت ترک آن جایز بوده و در نتیجه مکلف نسبت به ذی المقدمه عاجز خواهد شد و چون ذی المقدمه بر وجوب خود باقیست، امر مولا تکلیف بما لایُطاق شده و وجوب ذی المقدمه نیز منتفی می شود. این غلط و خلاف واقع است. لذا معلوم می‌شود که مقدمه واجب، خود نیز واجب است. [3]

و فیه

اینکه می گوید: «لو لم تجب المقدمه لجازَ ترکها»، جواز ترک به معنای تحقق ترک نیست. اینکه ذی‌المقدمه غیر مقدور می شود، مبتنی بر خود ترک و تحقق ترک است، نه جواز ترک. پس صدر کلام در مورد جواز ترک بوده، اما موضوع ذیل خود ترک است.

ممکن است نصب سُلّم شرعاً جایز الترک باشد. اما این دلیل نمی شود که صعود علی السطح هم جایز الترک باشد. نصب سُلّم به تنهایی مباح بوده و اباحه به معنای جواز فعل و ترک است. همانطور که فعل آن ممکن است، ترک آن هم امکان دارد. اما از سوی دیگر صعود علی السطح، عقلا متوقف بر نصب سُلّم است. پس در عین حالی که مباح بوده و شرعا جایز الترک است، عقل حکم می کند که از بابت وجوب صعود، سُلّم باید نصب شود.

پس ما هم جواب صاحب کفایه را داده و هم مبنای خود را بیان کردیم. گفتیم: هرچند وجوبی شرعی وجود ندارد، لکن عدم وجوب شرعی منافاتی با وجوب و لابدیّت عقلیّه ندارد. اما اگر بخواهیم تنزّل کرده و بپذیریم که وجوب شرعی هم وجود دارد، مبنای صاحب فصول بر سایر اقوال مقدم است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo